هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
📷تصاویر شهدای پلیسراه خاش - تفتان
دلیل عجز شماست که پلیس ما رو میکشید
برای اینکه منطق ندارید و منطق شما ترور است
@mahman11
به جرم گفتن احلی من العسل قاسم
شبیه موم عسل خانه خانه ات کردند...
#حسن_روحالامین
فابک للحسن😭😭
فابک للحسین😭😭
🏴🏴🏴
سلام بر عبدالله بن حسن
از یتیم حسن که می گوییم
روضه ی قتلگاه باید خواند😭
روز آخر نیامده است اما
روضه رفته است داخل گودال
مثل مرغی که بال او کنده است
حسنی زاده می زند پر و بال
لحظۀ آخر است و این میدان
گرچه مردِ نَبَرد می خواهد
حسنی زاده ! کاش می ماندی
بعد از این ، خیمه مَرد می خواهد
حیف از آن دست، حیف از آن بازو
دست خود را به تیغ نسپاری
پیش زینب بمان که بعد عمو
علم و مشک را تو برداری
😭😭😭😭
کیست این طفل که در کودکی اعجاز کند
قدرت فاطمی اش بُرده به بابا حَسَنش
کیست این طفل که تفسیر کند مردن را
سهل انگاشت به میدان عمل رفتن را
غیرت حیدری اش ریخت بهم دشمن را
یازده ساله ولی لایق رهبر شدنش
واژه ای نیست به مداحی این آزاده
چه مقامی است خدا داده به آقازاده
از کجا آمد و راهش به کجا افتاده
دامن پاک عمو بود از اول وطنش
بی زِرِه آمد و جان را زِ ره قرآن کرد
🏴🏴🏴🏴
آجرک الله یا بقیة الله
😭😭😭
فابک للحسن😭😭
فابک للحسین😭😭
🏴🏴🏴🏴
یاقاسم بن الحسن
ازهمان روزی که رزق نوکران تقسیم شد
کربلای سینه زنهای حسن، با قاسم است
....
ای حسن زاده!حسن در حسنت می بینم
روح توحید میان سخنت میبینم
....
یاد شب های مناجات حسن می افتم
می وزد از سر زلف تو نسیم سحری
همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو
نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری
....
علی اکبرکه جوشن داشت، آن شد
توکه جوشن نداری وای برمن
😭😭
....
بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد
نیست ممکن بروی و دل ما را نبری
قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم
قمری را به روی دست گرفته قمری
....
نعره زد ان تنکرونی ریخت لشکررابه هم
وراث شیر جمل،شاگردسقا قاسم است
....
بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم
از روی قامت تو رد شده هر رهگذری
جا به جا می شود این دنده تکانت بدهم
وای عجب درد سری وای عجب درد سری
...
دست وپامیزنی ومن جگرم میسوزد
خیلی امروز شبیه علی اکبر شده ای...😭😭😭
🏴🏴🏴🏴
فابک للحسین😭😭😭
🏴🏴🏴🏴
باتبسّم لب خشکیده ی خود وا میکرد
هر زمانی که نظر بر رخ بابا میکرد
قطره ای اشک چو بر صورت او می افتاد
یادی از تشنه لبان لب دریا میکرد
مثل ماهی که جدا از لب دریا باشد
روی دستان پدر بود و تلظّی میکرد
وَ پدر نیز برای لب عطشان پسر
طلب آب غریبانه ز اعدا میکرد
سند غربتش این بس که ازآن کوردلان
چشمه ی آب بقا ، آب تمنّا میکرد
روی دستان پدر ، حرمله سیرابش کرد
مادرش غمزده از خیمه تماشا میکرد
خنده بر تیرِ سه شعبه نزد اصغر ، هرگز
او برای دل ما طرح معمّا میکرد
فاطمه آمد و آغوش گشودش ، که بیا
او هم از رویِ ادب خنده به زهرا میکرد
....
چه تیری استخوان حلق بشکست
چنین ذبح عظیمی درکجاهست؟
😭😭😭😭😭
صلی الله یا اباعبدالله
السلام علی الطفل الرضیع
😭😭😭
حس پدرانه کمتر از مادر نیست
جسم پسرم هست ولیکن سر نیست
با تیر زدی قبول! اما نامرد
این تیر سه شعبه مال این حنجر نیست
****
این قوم همیشه عقده ای در دل داشت
از روز ازل عقیده ای باطل داشت
شش ماهه و شصت ساله فرقی نکند
این طایفه با نام علی مشکل داشت
😭😭😭