درمسجد چه بر امیرالمومنین گذشت؟
🏴🏴🏴🏴
خالدبن ولید،ابوعبیده،سالم غلام حذیفه،
معاذ و مغیره،اسیدبن حضیر و بشیربن سعدوبرخی دیگراز منافقین و کفار، اطراف ابوبکر را گرفته بودندو همگی مسلح بودند.
دراین حال،امام به ابوبکرفرمود:
بخداقسم اگر،شمشیربدستم بود،
میفهمیدیدکه هرگزبه چنین کاری دست
پیدا نمیکردید،قسم به خدا،ازجهاد خودرا منع نمیکنم، اگر چهل نفرمرایاری میکردند،جمع شماراپراکنده میکردم،
لعنت خدا بر کسانی که بامن بیعت کردند،
وسپس مراخوارو تنها گذاشتند!
ابوبکر،چون چشمش به امام،افتا،فریاد زد: علی رارها کنید!
امام فرمود:ای ابابکر!چه زودبر رسول خدا،طغیان کردی! توبه کدام حق ومقامی مردم رابه بیعت خود دعوت کردی؟ آیا تو دیروز به امرخداورسول،بامن دست بیعت ندادی؟
عمر، با فریاداهانت امیزی گفت: بیعت کن وازاین سخنان باطل،درگذر!
امام فرمود:اگربیعت نکنم چه خواهید کرد؟
گفتند: توراباخفت و خواری میکشیم😭
امام فرمود:اگرمرابکشید،بنده خداو برادررسول خدا را کشته اید!
ابوبکرگفت:بنده خدابودن راقبول داریم.
اما برادر رسول خدابودنت رانه!
امام فرمود: آیا انکارمیکنیدکه پیامبرمرا به برادری خود برگزید؟
ابوبگرگفت:صحیح است وسه مرتبه،تکرار کرد.
سپس امام روبه مردم کردو فرمود:
ای مسلمانان! ای مهاجرو انصار!
شمارابه خداقسم میدهم آیا شنیدید در روز غدیرخم، پیامبرچنین فرمود(امام، آنچه پیامبردرروز غدیر،فرموده بود،ذکر کرد)؟
مردم گفتند: آری شنیدیم!
ابوبکر،ترسید مردم از اطراف او پراکنده شوند،و امام رایاری کنند،
لذا،شروع به جعل حدیث کرد!
واین آغازی شد برای احادیث ساختگی که به پیامبرخدانسبت دهند!
🏴🏴🏴🏴
سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود
سیاستی که برایش علی ضرر دارد
زمان خوردن حق علی و اولادش
سقیفه است و احادیث معتبر دارد
آغاز جعل حدیث اصحاب سقیفه، ونسبت دادن به رسول اکرم صلی الله علیه وآله،
وافشاگری امام،ازصحیفه ای که منافقین امضاکرده بودند:
🏴🏴🏴
ابوبکرگفت:هرچه گفتید،حق است، با گوشهای خود شنیده ودر قلبهایمان،جای داده ایم ولی بعداز آن،از پیامبر شنیدیم که فرمود:
ماخانواده ای هستیم که خداوندمارا برگزید وگرامی داشته و آخرت رابرای ما به دنیا ترجیح داده است وبرای ما اهلبیت،نبوت وخلافت را جمع نمیکند!!!
امام فرمود:آیا کسی از اصحاب پیامبر،باتو بودکه شهادت دهد؟
عمربرخاست وبااشاره به ابوبکر، گفت:
خلیفه رسول الله،راست میگوید، من این کلام را همانطور که ابوبکر گفت،از پیامبر شنیدم،
بعداز عمر،ابوعبیده،سالم و معاذبن جبل گفتند:
ماهم این کلام راازپیامبر شنیدیم!
امام فرمود:وفاکردیدبه طوماری که در خانه کعبه امضا کرده بودید درباره اینکه:
اگر خدامحمدرابکشد،یا بمیرد، خلافت راازما اهلبیت بگیرید!
ابوبکرگفت:از کجا میدانی، مابه تو اطلاع نداه بودیم!
امام روبه یارانش کردو فرمود:شمارابه خدا قسم میدهم که به سۏال من پاسخ دهید:آیا شما نشنیدیدکه پیامبر میفرمود:
فلانی وفلانی(نام این پنج منافق را پیامبر فرمود)چنین طوماری نوشته وامضا کرده و هم،پیمان شده اند؟
جواب دادند: آری،ازپیامبر شنیدیم که چنین کرده اندکه خلافت راازتو یاعلی بگیرند!
شماهم به پیامبرگفتی;چه دستور میدهید یارسول الله،،تا هنگام اجرای نقشه، آن را انجام دهم؟
پیامبرفرمود:
اگریارانی پیداکردی،با آنهابجنگ و آنان را طرد کن وگرنه، بیعت کن و خونت راحفظ کن!😔
امام فرمود:
بخداقسم،اگر چهل نفری که بامن بیعت کردند،به عهدشان وفاداربودند، با شما درراه خدا،جهاد میکردم!
این راهم بدانید که بخداقسم، خلافت، به هیچ یک از نسلهای شما تا قیامت، نخواهد رسید!!
واما تو ای ابوبکر،جواب دروغی که به پیامبر بستی، کلام خداست که:
آیا برچیزی که خداازفضلش به آنان عطا کرده، حسادت میکنید؟ مابه آل ابراهیم، کتاب و حکمت و ریاست عظیم دادیم!
(سوره نساء،آیه۵۴)
"کتاب، یعنی سنت،ریاست وخلافت.
و آل ابراهیم،ماهستیم!
آغاز غربت امیرالمؤمنین😭
🏴🏴🏴🏴
همسایه ها ، مَردُم ، دگر راحت بخوابید
زهرای من رفته سفر راحت بخوابید
آن دختری که باعث آزارتان بود
مهمان شده نزد پدر راحت بخوابید
با دست خود هستی خود را دفن کردم
شد پیر خیبر بی سپر راحت بخوابید
دیگر نمی آید صدای آه آهش
از درد پهلو تا سحر راحت بخوابید
فکر خبر بودید از بیمار بدحال
جان داد زهرا بی خبر راحت بخوابید
بانوی من با سینه مجروح رفت و ...
من ماندم و این میخِ در راحت بخوابید
حوریه انسیه که سیلی نمی خواست
کشتند او را در گذر راحت بخوابید
باخنده هستیِ مرا آتش کشیدند
دامان زهرا شعله ور راحت بخوابید
دل تنگم و دیدار یارم می روم من
هر نیمه شب با چشم تر راحت بخوابید
😭😭😭😭
روز بعداز دفن شبانه پیکر مطهر حضرت صدیقه طاهره علیهاسلام،
وتصمیم،عمر به شکافتن قبر حضرت!
🏴🏴🏴🏴
چون خبر شهادت حضرت صدیقه طاهره،در مدینه پیچید، مردم مدینه شیونکنان به خانه امیرالمومنین رفتند و منتظر ماندند تا بر جنازه دخترپیامبرنماز بخوانند؛ ولی ابوذر به نزد مردم رفته و گفت تشییع دختر پیامبر به تأخیر افتاده است و مردم پراکنده شدند.
عباس عموی پیامبراز امام خواست که مهاجران و انصار را برای تشییع و نماز بر جنازه جمع کند که در این کار، زیبایی برای دین است. امام در پاسخ او فرمود که نمیتواند به این توصیه وی عمل کند، زیرا فاطمه علیهاسلام، وصیت کرده است نماز و تشییع او پنهانی باشد.
براساس نقل سلیم بن قیس، در شبِ درگذشت فاطمه، ابوبکر و عمر از امام خواستند که:
مبادا در نماز خواندن بر جنازه فاطمه بر ما پیشی بگیری؟؟!!!!
(امام،شبانه،چندین نشان قبر درست کرد تا قبر حضرت فاطمه،مشخص نباشد)
چون شب شد، امیرالمومنین، سلمان و ابوذر و مقداد و عمار را فراخواند
تا درتشییع وتدفین بدن دختر پیامبر شرکت کنند.به نقلی، عباس ، عموی پیامبرهم حاضربود.
صبح شد،ابوبکروعمرآمدند،مردم هم به دنبالشان، برای اینکه بر بدن فاطمه علیها سلام،نماز بخوانند.
مقدادگفت:دیشب ایشان رادفن کردیم!
عمر، رو به ابوبکر گفت:
به تونگفتم، اینها به زودی کارشان را میکنند؟
عباس گفت:او وصیت کرده بود که شما حاضرنباشید!
عمرگفت:ای بنی هاشم! شما از حسد قدیمی تان، دست برنمیدارید، این کینه های شما، رفتنی نیست!!!!!!
سپس عمر گفت:
بخداقسم! اراده کرده ام تا قبر او را بشکافم وبراونماز بخوانم!
امام چون شنید،غضبناک شد و فرمود:
ای پسرصهاک! به خداقسم، اگرچنین کنی،دستت رابه خودت برمیگردانم!
اگرشمشیرازغلاف بکشم، تا ریشه جانت فرو میبرم!!
عمر فهمیدکه اگرعلی علیه السلام، قسم بخورد، راست میگوید!
سپس امام فرمود:
ای عمر! توهمان نیستی که پیامبر،قصد کشتن تورا کرد،به سراغ من فرستاد، من باشمشیر کشیده آمدم تا تورابکشم، ولی خداوند این آیه را نازل کرد:
فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا
نسبت به اینها،عجله نکن،برای اینها آماده کرده ایم آماده کردنی!
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
خرید عقدمان یک حلقهی نهصد تومانی بود برای من، همین و بس.
بعد از عقد، رفیم حرم، بعدش گلزار شهدا.
شب هم شام خانهی ما.
صبح زود مهدی برگشت جبهه.
راوی: همسر شهید مهدی زینالدین
@mahman11