🏴🏴مظلومترین پیامبر🏴🏴 مصـطفی آماده ی جان دادن است بهر زهرا، هجر او جان کندن است چشم پیغمبـر، به سختی باز شد بــاز آن چشـمـان هستی سـاز شد روبه سوی حضرت زهرا، نمود گریه کرد و لعـل لب را وا نمـود کای تمــام شــادی دل فاطــمه! مایـــه ی آبــــادی دل فاطــمه! می روم ای نــور دیــده دختــرم روز تنـــهایی رسیــده دختــــرم دیده اش گریان ودل سوزان ولی فاطمه!جـان تو و جـان علی 😭 گفـت بایـد حامی حیــدر شـوی پیش مرگ او به پشـت در شـوی آنزمان که دست حیدربسته شد از غریــبی قلب عالم خستــه شـد تکپی یاری او اقدام کن خویش را قربانی اسلام کن😭 ... ای میـــان شعــله ها یــار علی، فاطمه جان! ای علمدار علی! دسـت از یـاری حیــدر، برندار با نگاهـت بر دلـش مرهـم گـذار فاطمــه، بـا نـاله و سـوز جگـر، گفت کای جانـم بـه قربـانت پــدر! گرچه نَبوَد با غمت سویی بچشم لیک بـابا هرچه می گویی بچشم فکر دوری ازتو داغی مشکل است آنچه دور ازتو نمی گردد دل است ای رخت شـمع همه ویــرانـه ها رحم کن بــر غربت پــروانـه ها حال او بــا این سخن تغـیـیر کرد اشک زهرا،بر دلش تأثیر کرد😭 رو به حیــدر، کرد محبوب خدا کای امیـر مؤمنـان یا مرتضی! پیـش آی تا دست در دستت نِهَم ایـن امانـت را به دسـت تو نهــم بعـد من تنـهای تنــها می شــوی شاهد غم های زهرامی شوی بعـد من خانــه نشـینت می کنـنـد حمله بـر بیـت گِلیــنت می کنـنـد هر چه آمد بـر سـر تو صبر کن کشته شد گر همسـر تو صبر کن محسن ات را در پس در میکشند طفــل را همـراه مـادر میــکشـند بـر حریــم تو جسـارت می شـود فاطمه ،درکوچه یارت می شود گرخورد سیلی ز دشمن صبر کن آســمان دیـــده را پـــر ابــــر کن دست زهرارا چو در دستش نهاد لرزه بــر زانـــوی حیــدراوفتاد😭 ناگهان حالش دگرگون گشت ؛ آه... کرد سوی مجتبی، احمد،نگاه گفت کای آرامش جانـم حســن! ســوره ی داوود قرآنـم حســن! ای غـریب بی قرینــه مجتــبی! ای عصای مادرت در کوچـه ها با تو بایــد اینچــنـین گویم سخـن یاد تنــهایی تو هســـتم حســـن مانده تنـــها بیـن یاران می شوی بعــد مرگت تیــرباران می شوی😭 گریه می کرد و صدا می زد حسن! بوسه می زد دم به دم بــر آن دهـن ... مالِــکُ المُلــکِ تمــام عالـمیــــن دیده واکرد و صدا زد یا حسین ای زخونت زنده نام من حسین! ای غریب تشنه کام من ، حسین! زدبوسه هابه حلق حسین ولب حسن ازجان ودل گرفت چوجان هردورابه بر هرلحظه یادکردبه افسوس واشک وآه گاهی زطشت وگاه زگودال قتلگاه...😭🏴🏴🏴 آجرک الله یابقیة الله...

امروز، که روز پس از شهادت پیامبر رحمت است، روز آغاز غربت عترت پاک پیامبر و یتیمی امت اسلام است آغاز پایه گذاری ظلم به آل محمد در سقیفه😔 آغاز روزی که بعداز آن، عترت واهلبیت پاک رسول خدا، دیگر روز خوش ندیدند😭😭😭 فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً أسَّسَتْ أساسَ الظُّلْمِ وَالجَوْرِ عَلَيْكُمْ أهْلَ البَيْتِ... اللهم عجل لولیک الفرج

حوادث تلخ هنگام غسل پیامبر 🏴🏴🏴🏴🏴 مطالب،کاملاموثق است واز کتاب اسرار آل محمدتألیف سلیم بن قیس برگرفته وفقط کمی روان تر وخلاصه شده است: چون پیامبرخدا، رحلت شهادتگونه کرد، امیرالمومنین، مشغول غسل و کفن پیامبرشد به همراه جبرئیل. سلمان میگوید: چون امیرالمومنین درحال غسل پیامبر بود،او را از آنچه در مسجد رخ میداد، خبر دادم; که : هم اکنون،ابوبکر برمنبر پیامبر نشسته و مردم دسته دسته با او بیعت میکنند نه بایک دست بلکه با دودست! امیرالمومنین فرمود: سلمان!فهمیدی اول نفر که روی منبر پیامبر رفت وبااوبیعت کرد، که بود؟ گفتم: اورادر سقیفه دیده بودم که با انصار، دعوا میکرد،مغیره بود، بعد بشیربن سعید، ابوعبیده، عمربن خطاب، سالم، و معاذبن جبل. امام فرمود: اولین نفررامیگویم، شناختی؟ گفتم :نه، ولی پیرمردی عصابدست، جای سجده برپیشانی،ازمنبربالارفته،گریه کنان گفت:شکرخدا،قبل از مردن تورا اینجا میبینم،دستت را بیاور برای بیعت!!! ابوبکر دستش راجلو آورد، او بیعت کرد و گفت: روزی است مانند روز آدم !! ازمنبرپایین آمده،از مسجد خارج شد. امام فرمود:شناختی اش؟ گفتم : نه، ولی حرفهایش ناراحتم کرد انگار رحلت پیامبر را مسخره کرده بود! امام فرمود: او ابلیس بود! پیامبربه من خبردادکه ابلیس و رۏسا و یارانش،درغدیر،شاهد منصوب شدن من به امرخدا بودندکه من صاحب اختیارآنان هستم وبایداین خبرراحاضران به غائبان برسانند،،،شیاطین جمع شدندکه:این امت مورد رحمت خدایندودیگرازدست ما کاری برنمی آید! آنان،پناه و امام خودرا شناختند! شیطان هم محزون شد. امابعدازسقیفه،و بیعت ابلیس با ابوبکر،،،نزد یاران خود آمده، شیاطین برابلیس سجده کرده وگفتندتوهمان کسی هستی که آدم را ازبهشت راندی. ابلیس میگوید:کدام امت،بعدازپیامبرش، گمراه نشد؟ گمان کرده ایدکه دیگر راهی بر آنها ندارم؟ نقشه مراچطور دیدید؟ آنگاه که امر خدارا براطاعت ازعلی، وامرپیامبر را راجع به همین مطلب،ترک کردند؟ واین همان گفته خداست که:  وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ به يقين ابليس،حدسی که درباره‌ی آن‌ها زده بود، محقّق ساخت ، سپس از او پيروى كردند جز گروه اندكى از مؤمنان. (آیه ۲۰ سوره سبأ)

🏴🏴🏴🏴🏴🏴 شهادت مظلومانه وغریبانهٔ هشتم وصی برحق رسول خاتم،عالِم آل محمد،غریب الغرباء، معین الضعفاء،انیس النفوس، شمس الشموس، السلطان ابالحسن،آقاعلی بن موسی الرضاالمرتضی علیه الاف التحیة والثناء،بر قلب محزون منتقم آل محمد، آخرین بازماندهٔ رسول خدا،قطب عالم امکان،امام زمان،حجة بن الحسن المهدی،عجل الله فرجه وارواحنافداه،وبر شما شیعیان ومحبین دلسوختهٔ خاندان عصمت وطهارت، تعزیت وتسلیت باد... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴

امروز،روز دفن پیامبر مظلوم اسلام 🏴🏴🏴🏴 امروز، سه روز بعد از شهادت غریبانه رسول مکرم اسلام ، و پس از سه روز ماندن بدن مطهر حضرت بر زمین،برای آنکه هرکه خواست با ایشان وداع کند، در همان حجره حضرت، قبری حفرشد وبدن مطهر رسول خدا، توسط امیرالمومنین، دفن شد. 😭😭😭 عایشه میگوید ما از دفن پیامبر مطلع نشدیم مگر از صدای بیل و کلنگی که از حجره ایشان شنیدیم. 🏴🏴🏴 هنوز آب غسل حضرت، خشک نشده بود که کار خلافت و جانشینی بعد از پیامبر را به نااهلان و فتنه گران، واگذار کردند... وعترت پاک پیامبر رحمت را غریب گذاشتند وپایه بی حرمتی و ظلم بر آل محمد را در سقیفه و در مسجد رسول خدا،بنا نهادند وامت پیامبر را فرقه فرقه کردند 😭😭😭😭 فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ ولَعَن َاللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ و َاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها

یا غریب الغرباء😭😭😭 یاعلی بن موسی الرضا 🏴🏴🏴 سوخت در آن حجره ز پا تا سرت خون جگر ریخت ز چشم ترت بر دل زارت، جگر زهر سوخت آب شد ای جان جهان، پیکرت مرد و زن و پیر و جوان، سوختند در پی تشییع تن اطهرت بر سر و بر سینۀ خود، می‌زدند زنان نوغان همه چون خواهرت😭 پشت سر جنازه، انبوه خلق پیش روی جنازه‌ات، مادرت😭 جسم شریف تو، اگر آب شد دگر نشد بریده از تن، سرت غریب بودی دم رفتن ولی بود یگانه پسرت در برت سنگ نزد کسی به پیشانیت خون سرت نریخت بر منظرت کـاش چکـد خـون دلـم، از دو عین صبح و مسا، در غم جدّت حسین 😭😭😭 آجرک الله یا بقیه الله 🏴🏴🏴🏴

زمانی که تو سوریه زندگی میکردیم لباس های ریحانه و مهرانه (فرزندان شهید ) را که استفاده و تکراری شده بود را جمع کردم و کنار گذاشتم که بدهم به بچه های سوری بعد به اقا مهدی گفتم می شود لباس های بچه ها را بدهی به کسی که نیاز دارد توی جنگ نیازشان می شود و شاد می شوند گفت:《نه بهتر است چند دست لباس تو و تازه بخری برای بچه های نیازمند اینطوری بیشتر دلشان شاد می شود》 اگر کسی برای بار اول می خواست بیاید منزل ما آقا مهدی می گفت چند نوع غذا درست نکن یا سفره را خیلی رنگین نکن بگذار راحت باشند و دفعه بعد هم بیایند منزلمان #شهید_مهدی_نعمائی_عالی راوی: همسر_شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯

ماجرای لیلة المبیت 🌸🌸🌸🌸🌸 شب اول ربیع‌الاول پیامبر (صلی الله علیه وآله) ،برای آنکه مشرکان از  هجرت او آگاه نشوند، به علی علیه السلام فرمود: «مشرکان می‌خواهند امشب مرا به قتل برسانند، آیا تو در بستر من می‌خوابی؟» امیرالمومنین عرض کرد: «در این صورت شما سالم می‌مانید؟» پیامبر فرمود: «آری». امیرالمؤمنین،تبسمی کرد و سجده شکر به جای آورد، وقتی که سر از سجده برداشت عرض کرد: «آنچه را که مأمور شده‌ای انجام بده که چشم، گوش و قلبم فدای تو باد ...»❤️  سپس پیامبر پسر عمویش علی علیه السلام را در آغوش گرفت و هر دو گریه کردند و از هم جدا شدند. وقتی علی (علیه السلام) در بستر پیامبر (صلی الله علیه وآله) خوابیده بود، جبرئیل در بالای سر او و میکائیل پایین پای او آمدند و جبرئیل گفت: «خوشا به حال کسانی چون تو‌ ای فرزند ابو طالب! که خدا در برابر فرشتگان به تو مباهات می‌کند. نیمه شبدشد. امیرالمومنین، درهای خانه را بست و پرده‌ها را کشید. آنان با سنگ به علی ، که در بستر پیامبر خوابیده بود، زدند تا مطمئن شوند کسی در بستر خوابیده است و شک نداشتند که وی رسول خداست.سپیده دم که با شمشیرهای برهنه به خانه هجوم بردند، وقتی علی را در بستر رسول خدا مشاهده کردند، گفتند: محمد کجاست؟ امیرالمومنین فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من می‌خواهید؟ در این هنگام به سوی علی علیه السلام، یورش بردند و او را آزردند و سپس از خانه بیرون کشیده، کتک زدند.😭 ساعتی هم در مسجدالحرام زندانی کرده، سپس آزادش کردند.  آنها در جهت مدینه به تعقیب پیامبر پرداختند در حالی‌که غار ثور در سمت دیگر قرار داشت. و این آیه در مدح ایثار امیرالمؤمنین، نازل شد: (وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ) و از میان مردم كسی است كه جان خود را برای طلب رضای خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به بندگان مهربان است. سوره بقره، آیه ۲۰۷. بارها گفت،محمد،که علی جان من است هم به جان علی و جان محمد صلوات❤️ هزار جان گرامی فدای نام علی❤️❤️❤️