🌷یک ماه قبلاز شهادتش که باهم رفته بودیم دمشق، زیارت حضرت رقیه (س)، وقتی میآمدیم بیرون، چشمهایش کاسهی خون بود. آنقدر گریه کرده بود که انگار داشت برای همیشه خداحافظی میکرد.
چندروزه آخر زندگیاش هم در دمشق اقامت داشت. مکرر به زیارت حضرت رقیه (س) میرفت.
🌷شب آخر، چند ساعت قبلاز آن انفجار هم به زیارت رفته بود؛ شاید هم حاجت بیست و پنجسالهاش را از دختر سهساله امام امام حسین علیهالسلام گرفت که در همان روزهای شهادت حضرت رقیه شهید شد.
✍کتاب ابو جهاد
"شهید عماد مغنیه"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🏴الشام الشام الشام🏴
بالاخره، دروازه را باز کردند، کاروانی زجر دیده،خسته، دست بسته، خاک آلود و داغدیده وارد شدند😔
ناگهان، صدای هلهله و دف و طبل و خنده و شادی از هر طرف بلند شد!
زنان شام،برای اینکه بین مردان نباشند، بالای بام، سنگ و خاکستر بدست....
و نوامیس پیامبر خاتم، بین ازدحام جمعیت نامحرمان 😭😭😭
جلوتر از کاروان،سر مقدس پر از جراحت امام حسین علیه السلام، را بر نیزه،وارد کردند...😭😭
ناگهان، جارچی فریادزد؛
یااهل الشام!هؤلاءسبایا اهل البیت الملعون😭😭
« نعوذبالله»
جمعیت بسیار،ازدحام کرده بودنددرشهرشام!
بسیاری مردوزن جوان، رقص کنان ،دف زنان وچنگ زنان،استقبال کرده،،
همه دست وپاخضاب کرده،سرمه درچشم کشیده،ازکثرت جمعیت، گویی قیامت بود!!!
سهل ساعدی گوید؛وارد دمشق شدم،گفتم مگر امروز،عیداست!!گفتند؛
این فرح وشادی،به جهت سرحسین بن علی است که ازعراق،برای یزیدلعین آورده اند!!ومردم شادی میکنند!!!
چون به نزدیک دروازه رسیدم،دیدم که کافران،پشت سرهم می آیند،سواری نیزه دردست دارد، سری برنیزه است که شبیه ترین فردبه رسول خداست!!
وزنان وکودکان بسیار برشتران برهنه و بی عماری ومحمل سوار بودند!💔
سپس،سرجناب عباس علیه السلام،راآوردندودر پشت سر،ناموس امام حسین علیه السلام،می آمدند!
وسرحضرت سیدالشهداء رادیدم،باشکوهی تمام که نوری عظیم ازچهره اش میتابیدومحاسنش سیاه وسپید،وچشمانش سیاه و ابرووانش پیوسته بود💔
چشمانش روبه آسمان بود ومحاسنش راباد،به جانب راست وچپ میجنباند💔
گویاامیرالمؤمنین،علی علیه السلام است...
سری به نیزه بلنداست دربرابرزینب😭
یکی ازاشقیای شام گفت؛ اسیرانی نیکوترازایشان، هرگزندیده بودیم!
سکینه مکرمه،دخترامام حسین،علیه السلام، فرمود:
ای اشقیا! ماییم سبایاو اسیران آل محمد»💔
بااین که از دروازه تاکاخ یزید ملعون،راه زیادی نبود،
ازکثرت ازدحام جمعیت، ازصبح تاوقت زوال(ظهر) بردرکاخ یزیدملعون رسیدند!...
😭😭😭
وآن روز،عیدبنی امیه «لعنة الله علیهم اجمعین» بود!!روزی که تازه شداحزان آل محمد!
🏴🏴🏴🏴
«اللهم ان هذایوم تبرکت به بنوامیه وابن اکلة الاکباداللعین ابن اللعین»
امان از دل زینب😭😭
آجر ک الله یا بقیة الله
الشام الشام الشام🏴🏴🏴
پشت آن دروازه خلقی بی شمار
رخت نو پوشیده، دست و پا نگار
بهر استقبال، با ساز و دهل
سنگشان در دست، جای دسته گل
ریختند از هر طرف زنهای شام
آتش و خاکستر از بالای بام😭
زینب مظلومه بود و گرد وی
هیجده خورشید، بر بالای نی
هیجده آئینۀ حق الیقین
هیجده صورت زصورت آفرین
هیجده ماه به خون آراسته
با سر ببریده بر پا خواسته
رأس ثارالله زخون بسته نقاب
سایبان زینب اندر آفتاب
آن سوی محمل سر عباس بود
روبرو با رأس خیرالناس بود😭
یک طرف نی سر طفل رباب
بر سر نی داشت ذکر آب آب😭
ماه لیلا جلوهگر بر نوک نی
گه به عمّه گه به خواهر چشم وی😭
بس که بر آل علی بیداد رفت
داستان کربلا از یاد رفت
خصم بد آئین به جای احترام
کرد اعلان بر یهودیهای شام
کاین اسیران عترت پیغمبرند
وین زنان از خاندان حیدرند😭
این سر فرزند پاک حیدر است
روز، روز انتقام خیبر است
طبق فرمان امیر شهر شام
جمله آزادید بهر انتقام😭
این سخن تا بر یهود اعلام شد
شام ویران شامتر از شام شد
آن قدر آل پیمبر را زدند
دختران ناز پرور را زدند😭
خندههای فتح بر لب میزدند
زخمها بر قلب زینب میزدند
آن یکی بر نیزهدار انعام داد
این به زین العابدین دشنام داد
پیر زالی دید در شام خراب
بر فراز نیزه قرص آفتاب
آفتابی نه سری در ابر خون
لب کبود اما رخ او لاله گون
بر لبش ذکر خدا جاری مدام
سنگها از بام گویندش سلام
از یکی پرسید این سر زآن کیست
گفت این رأس حسین بن علی است
این بود مهر سپهر عالمین
نجل احمد یوسف زهرا، حسین💔
وای من ای وای من ای وای من
کاش میمردم نمیگفتم سخن😭
آن جنایت پیشه با خشم تمام
زد بر آن سر سنگی از بالای بام😭
آن سر آن آئینۀ حق الیقین
اوفتاد از نیزه بر روی زمین
ریخت زین غم بر سر خورشید خاک
گشت قلب آسمانها چاک چاک
😭😭😭😭
زیارت حضرت صاحب الزمان درروز جمعه
🏴🏴🏴🏴🏴
جمعه، روزقراردلهای بی قرار،روزِ رهایی حجت خداازغیبت وغربت وروز حضرت صاحب الزّمان(عجل الله فرجه)و روز نجات مظلومان وچشم امید بی پناهان،و بنام آن حضرت است و این، روزى است كه ايشان در این روز ظهور خواهد فرمود...زیارت کن ایشان راوبگو:
🏴🏴🏴🏴
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ،
وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِین💔💔💔💔💔
أین معزالاولیاء،ومذل الاعداء..
أین الطالب بدم المقتول
بکربلاء ؟..😭😭🏴🏴🏴🏴
العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان..🏴🏴🏴🏴
🏴الشام الشام الشام🏴
ازدروازهٔ ساعات تامجلس شراب...😭😭
💔السلام علی قلب
زینب الصبور💔
علامهٔ مجلسی،رحمه الله،درجلاءالعیون،آورده است؛
سهل ساعدی،صحابی رسول خدا،گفت،به نزدیک دروازه رسیدم، پرچم کفرو ضلالت،پی درپی هم ، می آوردند سواری بانیزه ای دردست است که سر شبیه ترین فرد به رسول خدا برآن،نصب است،می آمد،وزنان و کودکان ، بر شتران برهنه،سوار..😭
پس رفتم به نزدیک یکی ازایشان،پرسیدم؛تو کیستی؟
فرمود:من سکینه،دختر حسین بن علی علیه السلام هستم!
گفتم؛من ازصحابی جد شمایم،اگرخدمتی هست، بفرمایید!
فرمود:به این بدبختی که سرپدربزرگوارم،رابرنیزه دارد، بگوازمیان مابیرون رود،
وجلوتررود، که مردم به مشاهدهٔ آن سرمنور، مشغول شوندوچشم ازما بردارندوبه حرم رسول خدا،اینقدر،بی حرمتی رواندارند!💔
(درروایتی دیگر،این خواسته اززبان مبارک حضرت سیدالساجدین،بوده است)
سهل گفت،نزدآن ملعون رفتم،گفتم آیاممکن است که حاجت مرابرآوری، و چهارصددینارطلا ازمن بگیری،گفت؛حاجت تو چیست؟گفتم؛آن که،این سرراازمیان زنان،بیرون بری وجلوترازایشان، بروی، آن ملعون آن زر، را ازمن گرفت،وحاجت مرا رواکرد!
ابن شهرآشوب،روایت کرده است که آن ملعون، خواست که این زر،را مصرف کند،هرکدام سنگ سیاهی شده بودوبریک طرفش نوشته بود؛
«وَلاتَحسَبَنَّ الله غافلاً عَمّا یَعمِل الظالمون»
ودرطرف دیگر،نوشته بود
« وَسَیَعْلَمُ الذین ظَلَموا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنْقَلِبون»
بابی انت وامی یاابا عبدالله
🏴🏴🏴🏴
✴️ من یک وقتی را دیدم که آقا مهدی تلو تلو خوران ، دارند به طرف من می آیند و به زانو روی زمین افتادند. من به طرف ایشان دویدم . سرایشان را به زانو گرفتم. دوسه باری صدازدم: آقا مهدی ! آقا مهدی!
جوابی نشنیدم!
♻️ انگار در عالمی دیگر بود! همانطور بهت زده ، چشمم به سیمای روحانی اش بود. یک لحظه چشم هایش را گشود و نگاهی به من کرد. دیدم لبهایش تکان می خورد . به دقت که گوش کردم، دیدم جملاتی را باخود زمزمه می کند . سرم را به صورتش خم کردم که شنیدم می گفت:
" یا الله ، یا الله رضاً برضائک،یا غیاث المستغیثین! "
و بعد چشمانش را بست و روحش به ملکوت اعلی پیوست!»
"سردارشهید مهندس مهدی امینی"🌷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab