یاد امام بهخیر که در وصف شهید چمران فرمود:
بِسْمِ الله الرََّّحْمنِ الرََّّحیمِ
انالله و انّا الیه راجعون
شهادت انسانساز سردار پرافتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملاء اعلی، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولیعصر ـ ارواحنا فداه - تسلیت و تبریک عرض میکنم.
تسلیت از آن رو که ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد که در جبهههای نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران، حماسه میآفرید و سرلوحۀ مرام او اسلام عزیز و پیروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزکار و معلمی متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت. و تبریک از آن رو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملتها و تودههای مستضعف میکند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش میدهد. مگر چنین نیست که زندگی، عقیده و جهاد در راه آن است.
چمران عزیز با عقیدۀ پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد.
او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید.
هنر آن است که بی هیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند، نه هوا و این هنر مردان خداست.
او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بهخیر. اما، ما میتوانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند. من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملتهای مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان این مجاهد عزیز تسلیت عرض میکنم و از خداوند تعالی رحمت برای او و صبر و اجر برای بازماندگان محترمش خواهانم.
اول تیرماه شصت
روحالله الموسوی الخمینی
چمران آمریکایی ...
خاطرۀ اول:
بهمن 1358
عصر روز جمعه، هواداران "سازمان چریکهای فدایی خلق" در دانشگاه تهران مراسم داشتند. محل تجمّع آنها در قسمت بالایی دانشگاه، طرف درِ شرقی روبهروی خیابان طالقانی بود.
گروههای چپی از جمله "سازمان کومهله"، "حزب دموکرات" و چریکهای فدایی که در کردستان به بهانۀ خودمختاری و در اصل بهنیابت از رژیم بعث عراق میجنگیدند و به وحشیانهترین وضع ممکن سربازان، پاسداران و پیشمرگان مسلمان را قتلعام میکردند، از دکتر "مصطفی چمران" کینۀ شدیدی داشتند. در اکثر تظاهرات و مراسمشان علیه چمران شعارهای تندی میدادند. آنها چمران را عامل قتلعام فلسطینیهای آواره در اردوگاه "تَلّ زَعتَر" بیروتِ لبنان میدانستند. درحالی که آن فاجعه، توسط نیروهای فالانژیست مسیحی لبنان انجام شده بود. آنها علیه چمران شعار میدادند و میگفتند:
"چمران آمریکایی ... جلاد تَلّ زعتر ... جلاد خلق کُرد است"
خاطرۀ دوم:
بهمن 1377
عازم لبنان بودیم که یکی از دوستان گفت:
- بد نیست یک سر بریم پیش حاج آقا ... هرچی باشه اون از قبل انقلاب لبنان بوده و با موقعیت آنجا بهخوبی آشناست.
درست میگفت، ولی کاملاً نه! تعریف موضع گیریهای او را علیه امام موسی صدر و شهید چمران زیاد شنیده بودم. خوش نداشتم بروم و با او بحثم شود.
بهاصرار دوستم، به اتاق حاج آقا (که جدیداً ملقب به دکتر شده و در تلویزیون تفسیر بهرای تاریخ میکند. انگاری برای بچههای دبستانی قصۀ شب میگوید!) رفتیم و بالاجبار نشستیم پای صحبتهایش.
از همان اول شروع کرد علیه شهید چمران حرف زدن. نهتنها لفظ شهید، که حتی عنوان مرحوم هم برای وی بهکار نمیبرد. خیلی تند علیه او صحبت میکرد. وقتی علت مواضع تندش را پرسیدم، با شدت گفت:
- چمران ضد امام خمینی بود.
باتعجب پرسیدم: جداً؟ واقعاً شهید چمران ضد امام بود؟
- بله. چمران با امام مخالف بود.
- آخه چطور؟ یعنی شما برچه اساس این را میگویید؟
- خودم شاهد بودم که چمران عکس امام را پاره کرد.
- چی؟ چمران عکس امام را پاره کرد؟
- بله پاره کرد.
- ببخشید حاج آقا، عکس را پاره کرد یا از دیوار برداشت؟
- چه فرقی میکنه. چه کند، چه پاره کرد.
- خب پاره کردن عکس با برداشتن آن از دیوار، خیلی فرق دارد.
- نه چه فرقی میکنه؟ چمران با امام مخالف بود و میگفت نباید عکس امام روی دیوار باشد.
- یعنی چی که عکس امام نباید روی دیوار باشد؟ کِی بود؟ کجا بود؟
- چند سال قبل از انقلاب. توی لبنان. توی همان مدرسۀ صنعتی جبل عامل در شهر صور که با موسی صدر راه انداخته بودند.
- خب قضیه چی بود؟
- چی میخواستی باشه؟ من یک پوستر بزرگ امام زدم به دیوار مدرسۀ صنعتی جبل عامل، چمران آن را پاره کرد.
- پاره کرد؟
- شما چه اصراری داری بر الفاظ. حالا کند، برداشت، یا پاره کرد. نفس کار مهم است که گفت عکس امام را اینجا نزنید. همین ثابت میکند چمران ضد امام بوده.
- خب برای این ادعایش چه دلیلی داشت؟
- یک دلیل بیخود. میگفت اگر عکس امام به دیوار اینجا باشد، ساواک شاه نسبت به اینجا حساس میشود و دیگه نمیشود کار کرد.
- مگر اشتباه میگفت؟
- خب معلوم است که اشتباه میگفت. برای همین عکس امام، کلی جوان توی زندانهای شاه شکنجه شدند. اون وقت او توی لبنان میترسید یک عکس امام به دیوار باشد.
متعجب و مبهوت از این استنباط مورخ که مثلاً قرار است تاریخ مبارزات امام خمینی (ره) را برای نسلهای آینده روایت کند، از اتاق بیرون آمدیم.
چند سال بعد برحسب اتفاق، میان کتابهای منتشر شده، چشمم به اسنادی از ساواک دربارۀ امام موسی صدر و شهید چمران افتاد که حاکی از این بود:
"اخیراً تصاویری از خمینی بر دیوارهای مدرسۀ صنعتی جبل عامل که توسط موسی صدر و چمران اداره میشود، نصب شده است."
دستور این بود که بر روی افراد مذکور دقت بیشتری شده و شدیداً زیرنظر گرفته شوند.
چمران آمریکایی ...
خاطرۀ اول:
بهمن 1358
عصر روز جمعه، هواداران "سازمان چریکهای فدایی خلق" در دانشگاه تهران مراسم داشتند. محل تجمّع آنها در قسمت بالایی دانشگاه، طرف درِ شرقی روبهروی خیابان طالقانی بود.
گروههای چپی از جمله "سازمان کومهله"، "حزب دموکرات" و چریکهای فدایی که در کردستان به بهانۀ خودمختاری و در اصل بهنیابت از رژیم بعث عراق میجنگیدند و به وحشیانهترین وضع ممکن سربازان، پاسداران و پیشمرگان مسلمان را قتلعام میکردند، از دکتر "مصطفی چمران" کینۀ شدیدی داشتند. در اکثر تظاهرات و مراسمشان علیه چمران شعارهای تندی میدادند. آنها چمران را عامل قتلعام فلسطینیهای آواره در اردوگاه "تَلّ زَعتَر" بیروتِ لبنان میدانستند. درحالی که آن فاجعه، توسط نیروهای فالانژیست مسیحی لبنان انجام شده بود. آنها علیه چمران شعار میدادند و میگفتند:
"چمران آمریکایی ... جلاد تَلّ زعتر ... جلاد خلق کُرد است"
خاطرۀ دوم:
بهمن 1377
عازم لبنان بودیم که یکی از دوستان گفت:
- بد نیست یک سر بریم پیش حاج آقا ... هرچی باشه اون از قبل انقلاب لبنان بوده و با موقعیت آنجا بهخوبی آشناست.
درست میگفت، ولی کاملاً نه! تعریف موضع گیریهای او را علیه امام موسی صدر و شهید چمران زیاد شنیده بودم. خوش نداشتم بروم و با او بحثم شود.
بهاصرار دوستم، به اتاق حاج آقا (که جدیداً ملقب به دکتر شده و در تلویزیون تفسیر بهرای تاریخ میکند. انگاری برای بچههای دبستانی قصۀ شب میگوید!) رفتیم و بالاجبار نشستیم پای صحبتهایش.
از همان اول شروع کرد علیه شهید چمران حرف زدن. نهتنها لفظ شهید، که حتی عنوان مرحوم هم برای وی بهکار نمیبرد. خیلی تند علیه او صحبت میکرد. وقتی علت مواضع تندش را پرسیدم، با شدت گفت:
- چمران ضد امام خمینی بود.
باتعجب پرسیدم: جداً؟ واقعاً شهید چمران ضد امام بود؟
- بله. چمران با امام مخالف بود.
- آخه چطور؟ یعنی شما برچه اساس این را میگویید؟
- خودم شاهد بودم که چمران عکس امام را پاره کرد.
- چی؟ چمران عکس امام را پاره کرد؟
- بله پاره کرد.
- ببخشید حاج آقا، عکس را پاره کرد یا از دیوار برداشت؟
- چه فرقی میکنه. چه کند، چه پاره کرد.
- خب پاره کردن عکس با برداشتن آن از دیوار، خیلی فرق دارد.
- نه چه فرقی میکنه؟ چمران با امام مخالف بود و میگفت نباید عکس امام روی دیوار باشد.
- یعنی چی که عکس امام نباید روی دیوار باشد؟ کِی بود؟ کجا بود؟
- چند سال قبل از انقلاب. توی لبنان. توی همان مدرسۀ صنعتی جبل عامل (مدرسهای که امام موسی صدر و شهید چمران در شهر صور جنوب لبنان تاسیس کردند تا ایتام و نوجوانان شیعه را در آنجا آموزش دهند. این مدسه همچنان فعال است.)
- خب قضیه چی بود؟
- چی میخواستی باشه؟ من یک پوستر بزرگ امام زدم به دیوار مدرسۀ صنعتی جبل عامل، چمران آن را پاره کرد.
- پاره کرد؟
- شما چه اصراری داری بر الفاظ. حالا کند، برداشت، یا پاره کرد. نفس کار مهم است که گفت عکس امام را اینجا نزنید. همین ثابت میکند چمران ضد امام بوده.
- خب برای این ادعایش چه دلیلی داشت؟
- یک دلیل بیخود. میگفت اگر عکس امام به دیوار اینجا باشد، ساواک شاه نسبت به اینجا حساس میشود و دیگه نمیشود کار کرد.
- مگر اشتباه میگفت؟
- خب معلوم است که اشتباه میگفت. برای همین عکس امام، کلی جوان توی زندانهای شاه شکنجه شدند. اون وقت او توی لبنان میترسید یک عکس امام به دیوار باشد.
متعجب و مبهوت از این استنباط مورخ که مثلاً قرار است تاریخ مبارزات امام خمینی (ره) را برای نسلهای آینده روایت کند، از اتاق بیرون آمدیم.
چند سال بعد برحسب اتفاق، میان کتابهای منتشر شده، چشمم به اسنادی از ساواک دربارۀ امام موسی صدر و شهید چمران افتاد که حاکی از این بود:
"اخیراً تصاویری از خمینی بر دیوارهای مدرسۀ صنعتی جبل عامل که توسط موسی صدر و چمران اداره میشود، نصب شده است."
دستور این بود که بر روی افراد مذکور دقت بیشتری شده و شدیداً زیرنظر گرفته شوند.
یاد امام بهخیر که در وصف شهید چمران فرمود:
بِسْمِ الله الرََّّحْمنِ الرََّّحیمِ
انالله و انّا الیه راجعون
شهادت انسانساز سردار پرافتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملاء اعلی، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولیعصر ـ ارواحنا فداه - تسلیت و تبریک عرض میکنم.
تسلیت از آن رو که ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد که در جبهههای نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران، حماسه میآفرید و سرلوحۀ مرام او اسلام عزیز و پیروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزکار و معلمی متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت. و تبریک از آن رو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملتها و تودههای مستضعف میکند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش میدهد. مگر چنین نیست که زندگی، عقیده و جهاد در راه آن است.
چمران عزیز با عقیدۀ پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد.
او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید.
هنر آن است که بی هیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند، نه هوا و این هنر مردان خداست.
او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بهخیر. اما، ما میتوانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند. من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملتهای مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان این مجاهد عزیز تسلیت عرض میکنم و از خداوند تعالی رحمت برای او و صبر و اجر برای بازماندگان محترمش خواهانم.
اول تیرماه شصت
روحالله الموسوی الخمینی
من و تو
هر چند زندگی همه اش با دعا گذشت
عمر من و تو باز هم از هم جدا گذشت
گفتی هو البصیر که هی خود خوری کنم
یعنی خدا ندید که بر ما چه ها گذشت؟
چشمم به راه معجزه ای از خدا نبود
از رود نیل می شد اگر با شنا گذشت
می خواستم نفس بکشم در هوای تو
دیدی چقدر زندگی ام بی هوا گذشت؟
خواهم گذشت من هم از این عشق عاقبت
قارون اگر به پند کسی از طلا گذشت
حافظ ندید خوشتر اگر از صدای عشق
بر ما که در سکوت و بدون صدا گذشت
بنشین کنار من دم آخر، فقط مرا
قدری بغل بگیر که کار از دوا گذشت
شعر از : محمد رفیعی
رانت خواری شهدا
آنطور که خودش میگفت،شش ماهی بود از محل خدمتش در ارتش که در خرم آباد مستقر بود،فرار کرده و باعضویت بسیجی،به لشکر حضرت رسول(ص)آمده بود.
ارتش هم در عکس العمل به این تخلف،او را به عنوان فراری به دادگاه نظامی معرفی کرده بود.
بعداز شهادت حاج عباس کریمی در عملیات بدر،مدتی مسئولیت لشکر بعهده"حاج سیدرضا دستواره" گذاشته شد.
مادروپدر حاج رضا به او میگفتند و میخواستند تا نامه ای به ارتش بنویسد مبنی بر این که"محمد فراری نبوده و چون یگانش در ارتش به خط مقدم نمیرفته،به بسیج آمده تا به عملیات برود"
ولی حاجی قبول نمیکرد.
با همان آشنائیت کمی که با هر 3 برادر(سیدمحمدرضا،سیدمحمد و سیدحسین)داشتم،چندین بار دوستانه از حاجی خواستم تا نامه را برای محمد بنویسد،چون امکان دارد دادگاه نظامی با او برخورد تندی بکند؛ ولی جواب همیشگی حاج رضا یکی بود:
"نه. او مرتکب تخلف شده و چون از فرماندهانش سرپیچی کرده و محل خدمت خود را ترک کرده،باید تنبیه شود تا دیگر از این کارها نکند".
9 تیرماه 1365 دقایقی قبل از آغاز عملیات کربلای یک،در پشت خاکریز جادۀ دهلران به مهران،کنار نیروهای گردان شهادت که قرار بود خط دشمن را بشکنند،ایستاده بودم؛ ناگهان متوجۀ جیپ فرماندهی لشکر شدم که حاج رضا داخل آن ایستاده بود و سراغ بچه های اطلاعات عملیات را میگرفت.
جلو رفتم و با او دست دادم.همین که دستش در دستم قرار گرفت،آن را بوسیدم. باعصبانیت دستش را کشید و با پرخاش گفت:
-این چه کاری بود کردی؟
خجالت کشیدم بگویم از همان اولین بار که شما را دیدم،مهرتان بر دلم نشسته بود. نمیدانم چه شد که آن شب به خودم جرات دادم و دستش را بوسیدم.شاید چهرۀ زیبا و واقعا نورانی اش باعث این کار بود.
با خنده گفتم:
-راستی حاج رضا،از محمد چه خبر؟
که عصبانیتش فروکش کرد و گفت:
-اون رو ولش کن. بذار بره تنبیه بشه...
و سرانجام حاضر نشد پارتی بازی کند و برای برادرش که محل خدمت خود را در ارتش ترک کرده و برای رفتن به خط مقدم به بسیج پیوسته بود،نامه بدهد تا از محکومیتش کاسته شود.
سیدحسین دستواره متولد 28فروردین 1348شهادت 29خرداد 1365منطقۀ مهران.مزار:بهشتزهرا(س)قطعۀ 26 ردیف 90 شمارۀ 50
سیدمحمدرضا دستواره متولد 1بهمن 1338شهادت 13تیر 1365عملیات کربلای1 مهران.مزار:بهشتزهرا(س)قطعۀ 26 ردیف 89 شمارۀ 50
سیدمحمد دستواره هرطوری بود به دادگاه نظامی نرفت!چون تخلف بزرگی ازدنیا کرد!
اوکه تنهاپسر باقیماندۀ خانوادۀ دستواره بود،حاضر نشد درخانه بماند؛همچنان بسیجی درجبهه ماند وسرانجام در شلمچه،پیکرش جا ماند و سالهابعد استخوانهایش برای پدرومادرش بازگشت.
سیدمحمد دستواره متولد 6اردیبهشت 1343شهادت 20دی 1365عملیات کربلای۵ شلمچه.مزار:بهشتزهرا(س)قطعۀ 26 ردیف 90 مکرر شمارۀ 50
حمید داودآبادی
تیر1400
شهادت طلبان
نویسنده: حمید داودآبادی
بخش 1 از 2
تقدیم به شهید گمنام و بزرگ"عبدالمنعم احمد قصیر"که گویند در برگریز پاییز 1362 در والفجر 4 به شهادت رسید و از پیکرش هیچ نماند تا بر شانه خسته بیروت،تا روضه الشهداء تشییع شود!
فهرست:
1-یادداشت نویسنده
2-پایگاهى براى انقلاب
لبنان و انقلاباسلامى
3-صلح برای الجلیل
بهانهسازى
نجات عراق
اعزام نیرو به لبنان
آغاز تجاوز
استقبال از متجاوزین
جنایت در بیروت
کشتار با سلاح آمریکایی
مداخلۀ آمریکا
خروج فلسطینىها از بیروت
خروج نیروهاى غربى از بیروت
ترور بشیر جمیل
4-کشتار در صبرا و شتیلا
قتل ۲۱ ایرانی در شتیلا
5-اولین مقاومتها
6–عملیات شهادت طلبانه
شهادت طلبى در اسلام
تفاوت استشهادی و انتحاری
مجوز شرعی عملیات شهادت طلبانه
انواع عملیات شهادت طلبانه
انتخاب فردِ شهادت طلب
خارجىها در عملیات شهادت طلبانه
احزاب دیگر در عملیات شهادت طلبانه
زنان در عملیات شهادت طلبانه
7-عملیات علیه سفارت عراق
8-عملیات شهید"احمد قصیر"
9-عملیات علیه سفارت آمریکا در بیروت غربى
مهمان ناخوانده بیروت
انفجار در بعلبک
مهمانی جاسوسان
10-عملیات علیه مقر تفنگداران دریایى آمریکا–مارینز
نظر امام خمینى(ره)
11-عملیات علیه مقر چتربازان فرانسوى
حضور نظامی فرانسه در لبنان
عکاسی از سفارت ایران
عقبنشینی فرانسه از لبنان
انفجار سفارت ایران به انتقام دراکار
بمباران بعلبک
12–عملیات"مدرسة الشجرة"
13-عملیات ناقص علیه نیروهاى فرانسوى
14-عملیات شهید"سیدعلى حسین صفىالدین"
15-عملیات شهید"بلال فحص"
16-عملیات علیه سفارت آمریکا در بیروت شرقى
17-عملیات شهید"حسن قصیر"
18-عملیات شهید"ابو زینب"(عامر کلاکش)
در لبنان براى چه چیز کشته مىشویم؟
19-عملیات شهید"هیثم دبوق"
20-عملیات شهید"سیدعبدالله عطوى" (حُرّ عاملى)
21-عملیات شهید"اسعد برّو"
22-عملیات شهید"ابراهیم ضاهر"
23-عملیات شهید"صلاح غندور"
نامۀ حضرت آیتالله العظمى خامنهاى
به خانوادۀ شهید صلاح غندور
24-عملیات"شهید الحی"(شهید زنده)
25-عملیات شهید"على اشمر"
سفر به ایران
نظر مقام معظم رهبرى
26-عملیات شهید"عمار حمود"
27-عملیات ناموفق
28-عملیات دیگر احزاب
29-چگونه خود را منفجر میکنند!
گفتوگو داودآبادى با روزنامۀ شرق
ادامه دارد
شهادت طلبان
نویسنده:حمید داودآبادی
بخش2پایانی
یادداشت نویسنده
خیلی پیش از اینها با نام"لبنان"آشنا شدم.نام آن برایم همراه بود با عنوان زشت و کریهِ"جنگ داخلی".همواره لبنان و فلسطین را یکی میانگاشتم؛بخصوص در جنگ و مبارزۀ همشکل و قیافهشان!بهار سال1362هنگامی که برای اولین بار پای بر زمین لبنان گذاشتم،ناخواسته عاشق سرزمینی شدم که مسلمانانش به ایرانیها اقتداکرده بودند.چندین ماه بودن و زیستن درمیان شیعیان آن وادی،شور و شعفم را دوچندان کرد.
حضور درصحنههای جنگ ایران و عراق که بسیار مهمتر بود،باعث شد تا چندسالی از آن سامان دوراُفتم؛ولی همواره اخبارِ حوادث آنجا را پیگیری میکردم و برایم اهمیتی خاص داشت.سرانجام بهار1374زمانی دوباره پا به لبنان گذاشتم که چندروزی بیشتر ازعملیات استشهادی"صلاح غندور"نمیگذشت.سخنان دلنشین"موسی احمد قصیر"یاهمان "ابواحمدِ"خودمان،کارخودش را کرد؛از همان سفر شروع کردم به جمعآوری اطلاعات مربوط به تاریخچۀ عملیات شهادت طلبانه.
درطی این مدت حداقل سالی یک سفر به لبنان داشتم تا اطلاعاتم را تکمیل کنم.ازمصاحبۀ اختصاصی وطولانی با دبیرکل حزب گرفته،تا همراهی بارزمندگان مقاومت درمحورهای عملیاتی.همۀ این سفرها بدون هرگونه همراهی و مساعدت معنوی و مالی سازمانها و...بود که شاید شیرینی کار در همین باشد.
سرانجام خون مطهر شهدا ثمر داد و لبنان آزاد شد.بازدید از مناطق آزادشده بخصوص محل شهادت عزیزانی چون صلاح غندور،علی اشمر،هیثم دَبّوق و...بسیار دلانگیز و ارزشمند بودکه قابل وصف نیست.
***
در این کتاب،با دوبخش متفاوت روبهرو خواهید شد:
1-مقاومت علیه اشغالگران:
مقابله باپیروزیهای ایران درجنگ ونجات صدام حسین،توطئۀ مشترک بعثی–صهیونیستی برای حملۀ اسرائیل به لبنان و کشاندن ایران به معرکه،عملیات شهادت طلبانه علیه متجاوزین و اشغالگران صهیونیست درلبنان که به فرارآنها منجرشد.
2–مقاومت علیه مداخلهگران:
حضور نیروهای غربی آمریکا،فرانسه،انگلیس و ایتالیا به بهانۀ برقراری آتشبس و صلح،ولی دراصل برای نجات اسرائیل از گرداب لبنان ومقابله بامقاومت مردمی.مداخلۀ غربیها،بمباران وحشیانۀ مناطق مسکونی مسلماننشین بیروت را به همراه داشت و حمایت علنی آنها ازمتجاوزین صهیونیست،به مقابلۀ ملت لبنان با آنها انجامید.عملیات علیه پایگاههای دیپلماتیک ونظامی مداخلهگران،بخشهای مهم این برهه است.
کتاب شهادت طلبان، در2جلد(1311صفحه)باقیمت 260هزار تومان،ازسوی نشر شهیدکاظمی منتشر شده است.
برای خرید میتوانید به سایت"من و کتاب"(MANVAKETAB.IR)مراجعه نمایید
برای خرید بصورت مستقیم از خودمولف،لطفا دردایرکت پیام بدهید
خیابان صدام در فلسطین!
بخش 1 از 4
صدام حسین از فلسطینیها حمایت میکرد؟
یا فلسطینیها از صدام حمایت میکردند؟
چرا بعد ازاعدام صدام،در فلسطین اشغالی برای او مراسم گرفتند؟
چرا خیابانی در فلسطین به اسم صدام نامگذاری شده است؟
9 دی 1385،بعد از اعدام صدام حسین،در برخی کشورهای عربی از جمله مصر،اردن و همچنین فلسطین،تظاهرات و مراسم یادبود برگزار شد.
در آن میان،گرامیداشت یاد او از سوی فلسطینیها بخصوص که بعدها خیابانی در شهر قلقیلیه به اسم صدام نامگذاری و بنای یادبودی هم نصب شد،بیشتر انعکاس داشت.
حامیان رژیم کودک کش اسرائیل برای آنکه آرمانهای انقلاباسلامی را بکوبند،آن خبر را برجسته ساخته و با آب و تاب فراوان نقل کردند.
دشمنان اسلام،مخالفین انقلاباسلامی،خودفروختگانی که وطن خود را رها کرده و به آغوش غرب پناهنده شدند و برای تشدید تحریمهای اقتصادی و دارویی و حملۀ نظامی به ایران،به رئیس جمهور آمریکا نامۀ التماسی زدند،از آن جمله بودند.
برای روشن شدن قضیه،باید برخی حوادث و واقعیتهای تاریخی و سیاسی را بازخوانی کرد:
حکومت عراق از خیلی قبل تر از ریاست صدام حسین،در جنگ 1327 که یهودیان در حال اشغال فلسطین بودند،نیروی نظامی به آنجا اعزام کرد تا در برابر اشغالگران بجنگند.در این راه 43 شهید هم دادند که یادمان و مقبرۀ "شهداء الجیش العراقی" در جنوب شهر جِنین در فلسطین قرار دارد.
متاسفانه "پان عربیسم" در میان اعراب منطقه بخصوص فلسطینیان سابقۀ دیرینه دارد.برخی کارها نیز بر این امر صحه گذاشتهاند از جمله اینکه:
محمدرضا پهلوی بهعنوان پادشاه تنها کشور شیعۀ جهان،ماهانه مقدار زیادی نفت به رژیم اشغالگر قدس میداد.این مسئله برای فلسطینیها که اتفاقا سنّی متعصب هستند و سَلَفیون نیز در بین آنها حضوری گسترده دارند،نتیجهای ضدشیعه و ضدایرانی داشت که تا امروز نیز اثراتش بجا مانده است.
اگر امروز سران کشورهای مصر،عربستان،قطر،امارات،بحرین و اردن روابط خود را با دولت اشغالگر گسترش دادهاند،حدود 50 سال پیش،محمدرضا شاه بنای این رابطۀ شوم را گذاشت.
روابط دوستانۀ نظامی و امنیتی حکومت پهلوی بهعنوان یک حکومت مسلمان،با اشغالگران،بر شدت نگاه ضدایرانی میافزود.
ادامه دارد