eitaa logo
HDAVODABADI
1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
199 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
باید که خستگی در کرد باید خوابید تا آرام گرفت باید دراز کشید تا آرامش یافت دیگر وقت خفتن است خیلی خوابم می آید خیییلی تشنه ام که سر بر خاک بگذارم و یک دل سیر بخوابم بوی خاک در مشامم که بپیچد چشم که بگشایم خود را در محضر حضرت دوست و در آغوش دوستان شهیدم بیابم شاد و خندان شادمان از شفاعت خوشبخت از عاقبت بخیری هوایم را داشته باش یا رفیق من لا رفیق له چهلمین سالروز رفاقت واقعی با شهید مصطفی کاظم زاده نشسته بر پله ای که قرار همیشگی مان بود حمید داودآبادی بعد از ایامی کسل کننده و خسته و دل چرکین از گناه پنجشنبه ۲ تیر ۱۴۰۱
مصطفی کیست؟! (با الهام از"فاطمه فاطمه است" دکتر علی شریعتی) خواستم بگویم:مصطفی فرزند آقامجتبی و اقدس خانم است،دیدم چیز عجیبی نیست؛هرکسی پدرومادری دارد! خواستم بنویسم:مصطفی برادرِ کاظم است دیدم برادری به اسم نیست،به رسم است! خواستم بگویم:مصطفی برادرِ خواهرهایش است دیدم بازهم تعجب ندارد،برادر و خواهر،داشتنی همه است! خواستم فخر بفروشم و ادعاکنم:مصطفی فقط رفیق حمید است زبان درکامم چسبید لال شدم خجالت کشیدم! خواستم... نه،نخواستم دلم گواهی داد! مصطفی رفیق خداست حسودی ام شد،غبطه خوردم نه به مصطفی که به همه برادرهایی که دوست بودند از امام دوستی وصداقت پرسیدند: برادر خوب است یا دوست؟! لبخندعشق برلبانش نشست و باحسرت فرمود: برادری که دوست باشد! اصلا مصطفی جنس رفاقتش باهمه فرق داشت نه،اشتباه کردم همه رفقا،جنس رفاقتشان مثل مصطفی بود باهمه فرق داشت! اگر این نبود که،بعد مصطفی: عطر خوشش را در سعید طوقانی نمی جُستم نگاه معصومش را در سیدمحمد هاتف نمی یافتم کلام جانبخشش را در اصغر علی اکبری مکرر نمی شنیدم نماز خاشعانه اش را در جعفرعلی گروسی نمی دیدم عطر حضورش را در محسن کردستانی استشمام‌ نمی کردم نجابتش را در وجود محمدرضا تعقلی نمی یافتم حُجب خداپسندانه اش را در حسن نوروزی مشاهده نمی کردم صفای ماندگارش را در حسین اکبرنژاد نمی بوییدم صداقت دلچسبش را در حسین نصرتی نمی یافتم لذت دوست داشتنش را با سیدعباس حاج سیدحسن قسمت نمی کردم ایمانش را در سیدمحسن‌موسوی نمی چشیدم لبخند باصفایش را در سیداحمد یوسف به نظاره نمی نشستم و افتخار دوستی و رفاقتش را با همه رفقای شهیدم،از اولین روز حضور روح و جسمم در کنارشان در جنگ،تا آخرین روزهای حضور در جبهه و تا این روزهای دلتنگی و داغ،باخود نمی کشیدم! نه فخر می فروشم نه پُز می دهم و نه شیطنت آمیز قصد دارم دلتان را بسوزانم! رفقایی خدایی چون مصطفی و سعید و هاتف و یوسف و ... یافتید سفت بچسبید به راحتی از دستش ندهید تا به خدا نرساندتان رهایش نکنید! نگذارید تنهاخور شود و فقط خودش برود یا باهم یا... اصلا به من چه! ۴۰ سال پس ازاولین آشنایی من ‌و مصطفی همش تقصیر حامد بود که آن روز زنگ در خانه تان را به صدا درآورد تو آمدی و مرا بُردی! اگر آن روز در آن کوچه تنگ از دست مثلا دوست آن سیلی سخت،برجان ‌من‌ می نشست و دیگر راه کوچه را گم می کردم ۴۰ سال داغ بر دلم نمی ماند و بار سنگین و تحمل ناپذیری را که فقط تو می دانی و خدا به انتظار لطف حضرت دوست بر دوش خسته نمی کشیدم! اگرچه دوست به کاهی نمی خرد ما را به عالمی نفروشم، ‌مویی از سر دوست یا رفیق من لارفیق له حمید داودآبادی جمعه 5 اردیبهشت 1399 @hdavodabadi
دیدار پس از 37 سال دیروز پنجشنبه ۲ تیر ماه 1401، توفیقی دست داد تا در بهشت زهرا (س) یکی از دوستان و همرزمان قدیمی که خیلی مشتاق دیدارش بودم، بعد 37 سال ببینم. زمستان 1364 در لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، گردان شهادت در عملیات والفجر 8 در فاو، با محمود همرزم بودیم و خاطرات بسیار خوش و جالبی داشتیم. از آن زمان به بعد گذشت تا این که دیروز دوست عزیزم نایب زاده را دیدم و با هم سر مزار سردار شهید علی اصغر صفرخانی، فرمانده دلیر گردان شهادت، خاطرات گذشته را زنده کردیم. واقعا دیدن دوستان و همرزمان قدیمی، نعمتی است که خداوند رحمن، این روزهای سخت روزی ام ساخته است. الحمدلله رب العالمین حمید داودآبادی
برای روح پدرم فاتحه بخوانید امروز ۵ تیر ماه، دومین سالروز وفات پدر عزیزم ذبیح الله داودآبادی است برای آمرزش و غفران روح پدر عزبزم و همه درگذشتگان فاتحه مع الصلوات قطعا هرآنچه در این دنیای فانی با اعمال و کردار، گفتار و رفتار خویش می کاریم، در آن دنیا برداشت خواهیم کرد. یقینا هر آنچه در فرصت کوتاه زیستن در این دنیا جمع کردیم، در آن دنیای باقی به کارمان خواهد آمد. و حتما حق اهلبیت (ع) نیز جزو حق الناس محسوب می شود که همواره محتاج لطف، محبت و شفاعتشان هستیم. شکی نیست قدم‌ گذاشتن امثال من در راه نبرد برای دین خدا و حفظ کشور و تا پای دادن خون جنگیدن، جز با رضایت پدر و مادر میسر نبود. و آنان بخاطر تربیت ما و صبر و بردباریشان بر تبعات جنگ و فشارهای روحی ، جسمی و عصبی ناشی از جنگ، بیشتر از خود ما از ثواب جهادمان بهره خواهند برد. پس: برای غفران و آمرزش روح پدر عزیزم که همه ثواب حضورم در جبهه دفاع از دین و میهن و نوش جان کردن تیر و ترکشهایم مدیون صبر اوست و اینکه مورد لطف و رحمت الهی و شفاعت اهلبیت (ع) قرار گیرد فاتحه مع الصلوات فرزند مرحوم مغفور ذبیح الله داودآبادی حمید داودآبادی ۵ تیر ۱۴۰۱