ارتباط مستقیم با
حمید داودآبادی
رزمنده، جانباز، نویسنده، عکاس و پژوهشگر
در ایتا و تلگرام
@davodabadi61
آخرین روزهای بهمن ۱۳۶۴
عملیات والفجر ۸ در بندر فاو
نفر جلو که با روحیه ای عالی
می تازید و گام برمی داشت: حمید داودآبادی
خوابی از جنس بلور
شاعر: مهدی شریفی
خواننده: علیرضا عصار
آهنگساز: فواد حجازی
آلبوم: بازی عوض شده
خواب ديدم خوابي از جنس بلور
خواب گرداني كه مي رفت سوي نور
باز بوي عشق بود و ياس بود
باز خوابم سرخوش از احساس بود
باز گويي دل هواي مكه داشت
يك نفس در كربلاي فكه داشت
رمل بود و عشق بود و ماسه بود
بين ابروها رد قناسه بود
خوابي از تخريبچي ها مست مست
خواب گرداني كه خط را مي شكست
خواب دوراني كه بودم در ستيز
خواب ماندن در پس يك خاكريز
خواب خيبر خواب خوب ناجي است
هركه خيبر بود ياران حاجي است
خواب ديدم خوابي از غوغاي دين
يك نماز ساده در ميدان مين
رمز يازهراي ياران سركش است
هرنُتِ آوازشان يك تركش است
هور بود وعشق در خون داشتيم
تا سحر غوغاي مجنون داشتيم
@hdavodabadi
کتاب #شهادت_طلبان
* آزادی خرمشهر چه ربطی به اشغال لبنان داشت؟
* چه کسانی زمینه حمله اسرائیل را فراهم کردند؟
* نقش صدام در توطئه علیه ایران و لبنان چه بود؟
* چرا ایران برای مقابله با اشغالگران نیرو به لبنان اعزام کرد؟
* نقش حاج احمد متوسلیان و نیروهایش در برابر اشغالگران چه بود؟
* چند ایرانی در کشتار صبرا و شتیلا در بیروت، شهید شدند؟
* جنایات آمریکا، فرانسه و فالانژیست ها در حمایت از اسرائیل.
* اولین عملیات شهادت طلبانه علیه سفارت بعث عراق در بیروت.
* عملیات شهادت طلبانه علیه فرماندهی ارتش اسرائیل در قلب نیروهای اشغالگر.
* عملیات شهادت طلبانه علیه مقر تفنگداران دریایی آمریکا – مارینز – در بیروت.
* عملیات شهادت طلبانه علیه کماندوهای چترباز فرانسوی – دراکار – در بیروت.
* عملیات شهادت طلبانه علیه سفارت آمریکا – لانه جاسوسان – در بیروت.
* کشته شدن بزرگ ترین جاسوسان تاریخ سازمان جاسوسی سیا در بیروت.
این کتاب نتیجه بیش از 25 سال تحقیقات کتابخانه ای و میدانی "حمید داودآبادی" در لبنان، سوریه و ایران پیرامون تاریخچه عملیات شهادت طلبانه علیه اشغالگران اسرائیلی و مداخله گران آمریکایی و فرانسوی است.
برخی از اطلاعاتی که در این کتاب آمده، برای اولین بار نوشته و منتشر شده است.
شهادت طلبان در 2 جلد 604 صفحه و 708 صفحه، از سوی نشر شهید کاظمی وارد بازار شد.
پیش از آن که نسخه کاغذی کتاب وارد بازار نشر شود، می توانید برای تهیه نسخه الکترونیکی کتاب شهادت طلبان به سایت طاقچه مراجعه نمایند.
WWW.TAAGHCHE.COM
در جمهوری اسلامی، هرجا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است.
چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان اللّه علیه)، مرتب از من میپرسیدند که بعد از اتمام دورهی ریاست جمهوری میخواهید چهکار کنید.
من خودم به مشاغل فرهنگی زیاد علاقه دارم؛ فکر میکردم که بعد از اتمام دورهی ریاست جمهوری به گوشهیی بروم و کار فرهنگی بکنم.
وقتی از من چنین سؤالی کردند، گفتم اگر بعد از پایان دورهی ریاست جمهوری، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری زابل بشوم حتّی اگر به جای گروهان، پاسگاه بود من دست زن و بچهام را میگیرم و میروم!
واللّه این را راست میگفتم و از ته دل بیان میکردم؛
یعنی برای من زابل مرکز دنیا میشد و من در آنجا مشغول کار عقیدتی، سیاسی میشدم!
به نظر من بایستی با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در این صورت، خدای متعال به کارمان برکت خواهد داد.
رهبر معظم انقلاب ۱۳۷۰/۱۲/۰۵
گارد حزب الله دوم خردادی ها!
اواخر اردیبهشت 1376 در ایامی که کشور گرم تبلیغات انتخاباتی هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود، فضایی بحرانی بر شهرها حاکم بود. همواره از گوشه و کنار، اخباری مبنی بر درگیر شدن هوادراران کاندیداهای ریاست جمهوری به گوش می رسید.
بیشترین اخبار از جروبحث و درگیری میان بچه حزب اللهی ها و هواداران "سیدمحمد خاتمی" کاندید اصلاح طلبان حکایت داشت.
غالبا هم بچه حزب اللهی ها حمله کننده بودند و هواداران خاتمی، مظلومانه مورد هجوم!
در آن میان، صحنه هایی به چشم می آمد که بسیار جای تامل و درنگ داشت.
گاهی اتفاق می افتاد عده ای با ظاهری کاملا حزب اللهی، با لباس یکدست مشکی (به مناسبت ایام عزاداری محرم) و چفیه بر گردن، به افرادی که درحال پخش و نصب پوسترهای خاتمی بودند حمله کرده و ضمن فحاشی و هتاکی، آنان را مورد ضرب و شتم قرار می دادند.
مشاهده این صحنه ها که همواره با اظهار مظلومیت خاتمی چی ها همراه بود، باعث می شد تا مردم نسبت به خاتمی و هوادارانش احساس گرایش و حمایت پیدا کنند.
گاه نیز اگر تعدادی بچه حزب اللهی واقعی، درحال بحث با هوادران خاتمی بودند، ناگهان چند موتور سوار (هوندا 125) با همان شکل و شمایل مشکی پوش و چفیه بر گردن، وارد جمع می شدند و همه را به هم می ریختند.
این گونه برخوردهای دُگم و متعصبانه که غالبا با اهانت و فحاشی همراه بود، هیچ فایده ای نداشت جز منفور شدن حزب اللهی ها در چشم مردم و بالا رفتن آمار خاتمی.
اصل قضیه چی بود؟:
"سعید حجاریان" (مغز اصلاح طلبان) که خود، همسر (خانم دکتر مرصوصی) و برادران همسرش سابقه عضویت و همکاری با منافقین (سازمان مجاهدین خلق) از قبل انقلاب تا بعد از آن را داشتند، به عنوان تئوریسین جناح خاتمی، طرح های مختلفی برای بالا بردن آرای خاتمی ارائه داد که یکی از مهمترین آنها "گارد ویژۀ حزب الله" بود!
بله "گارد ویژۀ حزب الله"!
براساس طرح حجاریان، تعداد زیادی جوان با محاسن بلند، لباس یکدست مشکی، سوار بر موتورهای هوندا 125 که کاملا شاخصه بچه حزب اللهی ها بود، در محلات شهر می چرخیدند.
"گارد ویژۀ حزب الله" دو ماموریت داشت:
1 – حمایت از تبلیغاتچی های اصلاح طلبان در برابر حملات احتمالی.
در چنین اوقاتی، "گارد ویژۀ حزب الله" با شکل و شمایل ویژه خود وارد عمل می شد و این جو را به وجود می آورد که "حتی بچه حزب اللهی ها هم هوادران سرسخت خاتمی هستند."
2 – ایجاد جو مظلومیت برای خاتمی و هوادارانش.
در این حالت، "گارد ویژۀ حزب الله" ساخته سعید حجاریان، وظیفه داشت تا در برخی نقاط شلوغ شهر، به تبلیغاتچی های خاتمی حمله کنند، در مقابل چشمان مردم آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند و با فحاشی رکیک به خاتمی و هوادارانش، از کاندید مقابل او اعلام حمایت کنند!
پیش زمینه طرح سعید حجاریان:
قبل از آن، در سال های اول پیروزی انقلاب اسلامی (1358 تا 1360) چنین شیوه رذیلانه ای را منافقین به کار می گرفتند:
عده ای را با تیپ خاص حزب اللهی، مامور می کردند تا به دختران جوانی که نشریات مجاهدین را می فروختند، حمله کنند و با فحاشی و اهانت به آنها، مظلومیت منافقین را در برابر دیدگان مردم قرار دهند.
(نمونه هایی از این شیوه منافقانه، در کتاب "بیست سال قدرت و دیگر هیچ" خاطرات "طاهره باقرزاده" چاپ موسسه روزنامه اطلاعات، از زبان وی آمده است.)
حمید داودآبادی
ناگفته ها
این، فقط و فقط یک خاطرۀ نه چندان قدیمی است و بس.
نه قصد زدن کسی را دارم، نه دنبال تبلیغات زودهنگام ریاست جمهوری هستم!
بهمن ماه 1387 به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، برنامه های تمام شبکه های سیمای جمهوری اسلامی ایران شکل و محتوای خاصی داشت.
برخلاف سال های گذشته که بیشتر فیلم ها از راهپیمایی های مردمی بود، این بار همۀ تصاویر و فیلم ها از درگیری های مسلحانه بین مردم و گارد شاه در خیابان های تهران بود.
آتش زدن بانک ها و مراکز دولتی، تیراندازی، درگیری های مستقیم، هجوم تانک ها و آتش زدن آنها توسط مردم، از آن جمله بود.
آن روزها مدیر سایت ساجد (سایت جامع دفاع مقدس – بزرگ ترین پایگاه اینترنتی ویژه فرهنگ دفاع مقدس) زیر مجموعۀ بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس بودم.
فروردین 1388 همراه با سردار باقرزاده رئیس و همۀ مدیران بنیاد حفظ آثار، جلسه ای کاری در دفتر "عزت الله ضرغامی" رئیس وقت صدا و سیمای جمهوری اسلامی در دفتر ایشان برگزار شد.
برای من جالب بود که آقای ضرغامی با اشاره به اتاقی که در گوشۀ سالن جلسات بود، گفت:
- همین کلیپ "یاد امام و شهدا، دلو می بره کرب و بلا" را (که حاج سعید حدادیان می خواند و آن روزها به وفور از تلویزیون پخش می شد)، خود من همین جا ساختم. یک تدوینگر آوردم نشوندم پای دستگاه و این کلیپ را ساختم و دادم برای پخش.
در آن میان، یکی از سوالاتی که مطرح شد این بود که:
"چرا بهمن ماه سال گذشته به مناسبت دهۀ فجر، همۀ فیلم هایی که از شبکه های تلویزیون پخش شد، از درگیری و بزن بزن و آتش و خون بود؟"
آقای ضرغامی لبخندی زد و گفت:
"ما اصلا آن فیلم ها را عمدا پخش کردیم تا آنهایی که پیش خودشان خیال کردند می توانند در ایران انقلاب کنند، بفهمند که انقلاب به این سادگی ها نیست.
ما با آتش و خون توانستیم انقلاب را پیش ببریم و پیروز کنیم. انقلاب خون می خواهد، تانک و جنگ دارد. الکی که نمی شود انقلاب کرد!"
نمی دانم چرا، از توجیه ایشان تعجب کردم و قانع نشدم.
مگر قرار است کسی انقلاب کند که ما بخواهیم بگوییم شرط انقلاب، جنگ و تانک و آتش است؟!
چند ماه بعد، خرداد 1388 پس از برگزاری انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری، آن فتنه داغ و آتشین که پیش آمد و خیابان های تهران در آتش سطل آشغال غرق شد، ناخواسته یاد حرف های آقای ضرغامی افتادم و تعجبم بیشتر شد.
فقط با خودم گفتم: امان از دست برخی مشاورین!
و هنوز هم نتوانستم توجیه ایشان را هضم کنم.
خدا سوءهاضمه ام را شفا دهد!
حمید داودآبادی
21 شهریور 1399
@hdavodabadi