جاسوس بازی
جلد سوم
نوشته حمید داودآبادی
جلد سوم جاسوس بازی
از سری خاطرات و خطرات جاسوسان
حاوی مطالبی کاملا متفاوت و مستند
شرح زندگی و عملیات
بزرگترین جاسوس تاریخ سازمان جاسوسی آمریکا CIA
رابرت کلایتون ایمز
ROBERT CLAYTON AMES
مرد ماموریت های سخت
از جاسوسی علیه انقلاب اسلامی در لانه جاسوسی در تهران
تا توطئه علیه مقاومت ضدصهیونیستی در لبنان
و مرگ و پایان خیانت در بیروت
مطالبی که پس از ۴۰ سال
برای اولین بار منتشر می شوند
در ۱۶۶ صفحه
قیمت ۵۰ هزار تومان
با تصاویر ناب و جالب
از سوی نشر شهید کاظمی
منتشر شد
برای تهیه مجموعه ۳ جلدی
کتاب جاسوس بازی
به سایت
من و کتاب
WWW.MANVAKETAB.IR
و صفحات نشر شهید کاظمی در فضای مجازی
مراجعه نمایید
@HDAVODABADI
ارتباط مستقیم با
حمید داودآبادی
رزمنده، جانباز، نویسنده، عکاس و پژوهشگر
در ایتا و تلگرام
@davodabadi61
پیکر خونین نوجوان مازندرانی با سربند «یا زهرا (س)» در عملیات «کربلای پنج»
اسطوره بودن به وطنپرستی است؛ حالا ممکن است این اسطوره نه ورزشکار باشد و نه سلبریتی؛ بلکه یک نوجوان مازندرانی باشد که جان خود را فدا کرده تا دست دشمن به ناموس این سرزمین نرسد.
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سرزمین اسلامی ما اسطورههای زیادی دارد؛ برخی فکر میکنند که اگر یک نفر چندتا فوتبال حرفهای بازی کرد، اسطوره این سرزمین شد؛ البته که همه ورزشکاران محترم هستند و آنهایی که پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران را در میادین رقابتهای جهانی به اهتزاز درمیآورند و یا از مدال قهرمانی خود میگذرند و مقابل ورزشکاران رژیم صهیونیستی مسابقه نمیدهند، اسطورههای این سرزمین شناخته میشوند؛ حالا از هر رشتهای ورزشی هم باشند؛ اما اگر یک ورزشکار گیرم مدالی هم آورد یا افتخاری هم کسب کرد، درحالی که میلیاردی پاداش و پولش گرفت؛ اما به کشور خود، به ملت خود و به اعتقادات این مردم، پشتپا زدهاند و سرباز جیرهخوار بیگانه شد؛ آیا او هم اسطوره است؟
همه این حرفها برای این بود تا بهجایی برسیم که بگوییم، اسطوره بودن به وطنپرستی است؛ حالا ممکن است این اسطوره نه ورزشکار باشد و نه سلبریتی؛ بلکه یک نوجوان مازندرانی باشد که جان خود را فدا کرده تا دست دشمن به ناموس این سرزمین نرسد؛ آری! بیاییم در تشخیص اسطورههای واقعی این سرزمین، آگاهانهتر عمل کنیم.
نوجوان شهید مازندرانی که به آن اشاره شد؛ یکی از صدها نوجوانی است که علیرغم سن کم، خود را به جبههها رساند؛ چراکه غیرتش اجازه نداد تا بشیند و ببیند که دشمنی آمده و میخواهد این سرزمین را اشغال کند.
نوجوانی که جانباز و راوی دوران دفاع مقدس «حمید داودآبادی» حتی اسم او را هم نمیداند و فقط پیکر او را در عملیات «کربلای پنج» در صبح دهم بهمن سال ۱۳۶۵ دیده است و حالا پس از گذشت سالها، ماجرای پیکر خونین این نوجوان شهید را اینگونه روایت کرده است:
هوا روشن بود و دورتادور ما را تانکهای عراقی گرفته بودند؛ لذا باید از میان آنها عبور میکردیم تا به عقب برگردیم. من در عملیاتها من هیچوقت به پشت سر خود نگاه نمیکردم؛ اما آنروز وارد جاده شدم، خاکریز پشتسر خود را دیدم؛ یا حضرت عباس (ع)! وانت پر از نفرات، رفته بود در باتلاق و همه شهید شده بودند. بچهها همینطور ریخته بودند و شهید شده بودند.
رسیدم به جایی که حدود ۴۰ متر از جاده خاکریز نداشت و دیدم که بعثیها دارند میآیند. همینطور سینهخیز داشتم میرفتم که به خودم گفتم پچهها از اینجا که خاکریز ندارد، چهطور رد میشوند؛ بهیکباره دیدم که چقدر از بچهها درحالی که میخواستند سینهخیز از آنجا رد شوند؛ تکتیرانداز و گرینف و... آنها را زده بود و شهید شده بودند.
فقط نگاه میکردم و میدیدم که بعثی لعنتی همینطور میزند و جاده را میتراشد! همین که چشمم به تانکهای عراقی در سمت چپم افتاد، به یکباره دیدم که بدنم گرم شد! چون قبلاً تیر و ترکش خورده بودم، میدانستم که اولین حالتی که به انسان دست میدهد، این است که بدن او یکباره داغ میشود. با وجودی که بدنم گرم شد، اما دردی احساس نکردم، همینطور که به دست و پای خود نگاه کردم، دیدم پر از خون است. به سمت راستم نگاه کردم، دیدم یک پسربچه نوجوان مازندرانی که از رزمندگان لشکر ۲۵ مازندران بود، درازکش روی زمین افتاده و اسلحه «کلاشینکف» در یک دستش و سربند «یا زهرا (س)» روی پیشانیاش است. آنقدر تانک و نفربر از روی او رد شده بود که رد شنی تانک روی صورتش مانده بود و چهرهاش را نمیتوانستم تشخیص بدهم.
من روی خون او خوابیده بودم. فقط گفتم که «ای وای! چطوری پیکر او را دست مادرش میرسانند؟! کی میخواهد پیکر این پسربچه را جمع کند و به مادرش بدهد و بگوید که این بچه تو است؟». انشاءالله هیچوقت روی خون شهدا لیز نخوریم! روی خون شهدا بازی نکنیم! روی خون شهدا سرگرم نشویم! هنوز که هنوز است قسم میخورم که مادر این پسربچه مازندرانی منتظر او است.
حضور در نمایشگاه کتاب قم
به لطف خداوند رحمن پس از بهبود و سلامتی
به همت عزیزان نشر شهید کاظمی
روز چهارشنبه و پنجشنبه
در نمایشگاه کتاب دفاع مقدس
که در قم برگزار میشود
حضور داشته و در خدمت عزیزان این شهر هستم.
نمایشگاه در گلزار شهدا، مجتمع امام خمینی (ره) برگزار می شود
بنده در غرفه نشر شهید کاظمی با آثار قلمی خویش حضور دارم
و مشتاق نگاه گرمتان
التماس دعا
حمید داودآبادی
@hdavodabadi
م ه.مهر:
🔴 نامه پر سر و صدای ابوالقاسم طالبی به مراجع تقلید
💥طالبی کارگردان سینما در این نامه آورده است ؛اینجانب از اهالی هنر سوالی برایم پیش آمده که جوابش نزد آن فرزانگان است، امید آن دارم به جواب این سوال بیندیشید و در روز حشر جوابم دهید و از کنارم بگذرید و به بهشت برین وارد شوید.
به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا ؛ابوالقاسم طالبی نویسنده، کارگردان و از فعالان رسانه ای سال های قبل در نامه ای نسبت به سکوت چهره های دینی نسبت به اتفاقات اخیر جامعه به ویژه رفتارهایی چون عمامه پرانی واکنش نشان داد. او این سکوت را جایز ندانست.
متن نامه وی که در اختیار صبا قرار گرفته است، بدین شرح است: «بسم رب الخمینی
محضر مبارک بعضی از مراجع عظام، مدرسین فاضل، مبلغین محترم و منبری های عزیز
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اینجانب از اهالی هنر سوالی برایم پیش آمده که جوابش نزد آن فرزانگان است، امید آن دارم به جواب این سوال بیندیشید و در روز حشر جوابم دهید و از کنارم بگذرید و به بهشت برین وارد شوید.
سوال:
اگر عالمی در مقابل عمامه پرانی و حجاب از سر نوامیس خلق کشیدن و آتش زدن قرآن مجید و آتش افکندن به مساجد سکوت کند و نظاره گر توهین اوباش هرزه به نائب امام عصر (ع) باشد و دمادم اندیشه اش آن باشد که سکوت رجحان دارد در این ایام، مبادا که طهارت سلوکمان به ذائقه مقلدین، شاگردان ، مریدانمان و پا منبریان خوش نیاید، این سکوت اگر گناه کبیره نیست؟! پس چیست؟
می دانم که می دانید قیام توابین کوفه بعد از شهادت حضرت حسین ابن علی علیه السلام به حال آن تکیه زننده بر نیزه غریبی، آن نظاره گر همیشه تاریخ در گودال قتلگاه تفاوتی نکرد.
سکوت و عدم پشتیبانی از نائب امام (ع) جناب مسلم و سخن مجتهدین و علما و فتوی به اینکه جهاد با ابن زیاد فقط با حضور خود امام جایز است و گفتند امام حسین (ع) به جای فرستادن مسلم باید خودشان در مقابل دعوت ما به کوفه می آمد و…
همگی خوب میدانید سلیمان خزاعی فقیه و حافظ قرآن بود، پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) و حسنین (ع) را به چشم سر دیده بود چیزی که آرزوی شمایان است که در رویا توفیقش را پیدا کنید و اما سلیمان خزاعی با فتوایش، با سکوتش و عدم نصرت نایب امام زمانش خسران عظیمی به بار آورد و ضربه ای به اسلام عزیز زد که تا ظهور حضرت ولی عصر ع هم چوب آن ضربه را محبین اهل بیت (ع) می خورند.
حضرات این سکوت سنگین و گاه سخنان دو پهلوی بعضی عزیزان مرا به طرح این سوال تاریخی واداشت تا حجتی باشد بر سکوت شمایان در مقابل وحوش مست شده از باده دلارهای آل سعود تا حجتی باشد بر وفای به عهد مردم با شهید اسطوره سان حاج قاسم سلیمانی که همچنان پشت سر ولی خدا رهبر عزیز و فرزانه و حکیم خویش پیش می روند و به فرزندان خود نیز می آموزند که چگونه بار دیگر خیبر را به تسخیر محبین اهل بیت (ع) در آورند و چقدر سکوت رستم به خاطر حفظ شأن پهلوانی خویش در مقابل سوال سهراب نوجوان دل تاریخ را به درد آورد.
دل نازک از رستم آید به خشم
با احترام فراوان
امضاء
ابوالقاسم طالبی نویسنده و کارگردان ایران عزیز»"
با یاد یاران زندگی ام متحول شد
توصیه به کتابخوانی و تذکر نسبت به پایین بودن میزان مطالعه در بین اقشار مختلف جامعه از نکاتی است که در بیانات رهبر انقلاب اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است. حضرت آیتالله خامنهای خردادماه ۱۳۹۸ با اشاره به مطلوب نبودن وضعیت رواج کتاب در بین نسل جوان خطاب به دانشجویان گفتند: «شما احتیاج دارید بخوانید، احتیاج دارید بدانید. شما نهضت کتابخوانی باید راه بیندازید، واقعاً کتاب بخوانید، مطالعه کنید.» ۱۳۹۸/۰۳/۰۱
در بین موضوعات متعددی که نویسندگان به آن پرداختهاند، حوزه ادبیات دفاع مقدس و خاطرات مربوط به آن دوران از سرفصلهایی است که مورد توجه ویژه رهبر انقلاب قرار داشته و تاکنون نیز تقریظهای متعددی از ایشان بر کتب دفاع مقدس نیز منتشر شده است.
برهمین اساس رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت بیست و چهارم آبانماه و آغاز هفته کتاب گفتوگوهایی با فعالان حوزه کتاب و ادبیات داشته است. در ادامه سلسله مطالب این پرونده آقای حمید داودآبادی نویسنده کتاب یاد یاران، نگاهی به اهمیت حفظ فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس داشته است
بعد از پایان جنگ، نهضت خاطرهنویسی رزمندگان و شهدا آغاز شد. رهبر انقلاب نیز نسبت به خاطرات رزمندگان و بهطور کلی حوزه ادبیات دفاع مقدس توجه ویژهای داشتهاند. این اهتمام و توجه چه اثراتی در امتداد فرهنگ دفاع مقدس داشته است؟
رهبر انقلاب بر کتابهای متعددی تقریظ داشتهاند. این قضیه در مورد کتابهای دفاع مقدس، نمود بیشتری پیدا کرده است. بهنظر من این تقریظهای رهبر انقلاب بر کتابهای دفاع مقدس، جنبه عمومی دارد. من حتی به دوستان بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و هرجایی که کارهای فرهنگی دفاع مقدسی میکنند، گفتهام که اگر تقریظهایی که رهبر انقلاب نوشتهاند را ببینید، یک دستورالعمل کار فرهنگی به شما میدهد. اینکه چه بنویسید، چطور بنویسید، چه چیزهایی را چاپ بکنید، چه چیزهایی در کتابهایتان مدنظرتان باشد. از این تقریظها میشود کمک فکری و راهنمایی مهم فرهنگی را گرفت و رو به جلو حرکت کرد.
بعد از اینکه جنگ تمام شد، اساتید ما آقایان علیرضا کمری و مرتضی سرهنگی و هدایتالله بهبودی، بهسراغ خیلی از آقایانی رفتند که در جنگ مسئولیتهایی داشتند. به آنها گفتند ما میخواهیم کاری را شروع کنیم و خاطرات جنگ رزمندهها را ثبت کنیم. خیلی عجیب و جالب بود. برخی گفته بودند که جنگ دیگر تمام شده است، شما تازه میخواهید به جنگ بپردازید؟! جالب است از همان اول، تنها کسی که در این زمینه یکتنه وارد شد و حمایت جدیای کرد، رهبر انقلاب بود. اگر حمایتهای ایشان، تقریظها و همین دیدارهای هر چند وقت یکبار با نویسندگان جنگ و خاطرهگویان جنگ نبود، ما این فرهنگ مکتوب دفاع مقدس را تا امروز نداشتیم. من میتوانم به جرئت ادعا بکنم که اگر اینها نبود.
به یک نمونه بارز که برای خودم اتفاق افتاد اشاره میکنم. کتاب یاد یاران را که نوشته بودم، وقتی آقا آن تقریظ زیبا و عالی را نوشتند، من را به فکر واداشت؛ یعنی این تقریظ، آنقدر من را برای کارکردن تشویق کرد که باعث شد بروم و نسخه کامل خاطراتم از انقلاب و جنگ را در ۱۶۰۰ صفحه به اسم از معراج برگشتگان -همان عنوانی که رهبر انقلاب در تقریظ یاد یاران نوشتند- چاپ کنم.
من چاپ آن کتاب را مدیون حمایت و تشویقی هستم که با آن تقریظ شروع شد. ما اصلاً باور نمیکردیم که یک نفر یکتنه، آن هم رهبر مملکت با آن همه مشغله، اینقدر وقت میگذارند و مطالعه میکنند و به کتاب اینقدر تقریظهای دقیق و ریزبینانه مینویسند که من خودم شاید به خیلی از نکات این تقریظها فکر نکرده بودم. همین تقریظها باعث شد که همه آن دوستانی که آقا در آن روزها بر کتابشان تقریظ نوشته بودند، الان هرکدام یکی از بزرگان ادبیات دفاع مقدس هستند و این را مدیون حمایتها و تقریظهای رهبری هستند.
اشارهای داشتید که بعد از سال ۶۷ و در آغاز دهه هفتاد، جریان نوشتن خاطرات رزمندگان و شهدا، بهصورت جدیتری آغاز شد. در این ۳۴ سال که از جنگ میگذرد، رشد این جریان را چگونه ارزیابی میکنید؟
واقعنگرانه بخواهیم بگوییم، پیشرفت خیلی خوب بوده است. اساس و پایهاش هم با همان دفتر ادبیات و هنر مقاومت پیریزی شد؛ اما باید مراقب تحریف هم بود. عیب ندارد که کسانی، بعضی از مسائل را در قالب رمان و داستان و این چیزها بنویسند؛ ولی نه اینکه خاطرهسازی کنند. رهبر انقلاب در این چند سال اخیر، شدیداً تأکید بر این دارند که حقایق دفاع مقدس تحریف نشود. متأسفانه بعضی از افراد به هر دلیلی در این سی سال گذشته، شروع کردند به تحریف بعضی از واقعیات جنگ. این، مقداری آسیبشناسی لازم دارد. آقا در تقریظهایشان این آسیبشناسیها را کردهاند. وقتی که میگویند به فلان مسائل پرداخته شود، اینها خوبند، یعنی غیر از اینها خطرات است و بد است. ما باید به این مسئله دقت کنیم.
یکی دیگر از اتفاقاتی که در ا
ین ۳۴ سال بعد از جنگ رخ داد، این بود که جوانانی که جرئت ورود به این عرصه را نداشتند، کمکم جرئت پیدا کردند و وارد میدان شدند. نتیجه آن شد که بعد از مدتی، این نویسندگان در کار خود خبره شدند. اکنون میبینیم که خیلی از آن نویسندگان نوپا، تبدیل به بزرگان ادبیات مقاومت شدهاند.
حدود سال ۱۳۷۹ بود که انجمن دوستی ایران و فرانسه، با مسئولیت یکی از اساتید فرانسوی طی دو روز، سمیناری در تهران با موضوع «بررسی خاطرهنویسی در جنگ ایران و عراق و در جنگ فرانسه» برگزار کرد و پنج تن از اساتید فرانسوی در آن شرکت کردند. جالب است که اساس این گردهمایی دوروزه، تقریظهای رهبر انقلاب بر حدود ۲۵ کتاب دفاع مقدس بود. در آن سمینار، آقایان سرهنگی، بهبودی، کمری، داود امیریان، احمد دهقان، سعید تاجیک، رحیم مخدومی و بنده حاضر بودیم. یعنی اغلب کسانی که رهبر انقلاب بر کتابهایشان تقریظ نوشته بودند. من همیشه میگویم ای کاش ما هم همین طور به این مسئله توجه کنیم. وقتی آقا یک تقریظی، یک نکتهای، یک اشارهای میکند ما باید زودتر از دشمن دنبال اجرای آن باشیم.
روزی دکتر جاشوا، استاد دانشگاه ییل آمریکا به ایران آمده بود، در جلسهای که با او داشتم به من گفت کتابهای دفاع مقدس شما که چاپ میشود، اولین مخاطبش در آمریکا، اساتید اهل فن و بعد دانشجوها هستند. او گفت که دانشگاههای غربی، در حال حاضر تحقیقات عظیمی روی خاطرات دفاع مقدس دارند.
قطعا روایت خودشان را از جنگ خواهند کرد.
بله قطعا تحریفشده است. آنها برداشتهای خودشان را مینویسند. این نیست که به نفع ما باشد. من چون روی این موضوع کار تحقیقاتی کردم میگویم. الان یکی از دروس نظامی دانشکده فرماندهی و ستاد آمریکا، موضوع عملیات کربلای پنج است، این از نظر نظامی. از نظر ادبیات هم، افراد بسیاری را سراغ دارم که روی همین کتابهای دفاع مقدس کارهای تحقیقاتی و پژوهشی کردهاند. کتابهایی را من سراغ دارم که دانشگاه آمریکایی بیروت و خود دانشگاههای آمریکا درخواست ترجمه دادهاند.
نکتهای را آقای علیرضا کمری استادمان، در آن سمینار با فرانسویها گفت که یکی از تفاوتهای بزرگ جنگ ما با جنگهای دنیا در این است که در هر جنگی، اگر یک سرباز تمرّد بکند، او را به خط مقدم تبعیدش میکنند؛ ولی در دفاع مقدس ایران موضوع برعکس بود. یک بسیجی اگر تمرّد میکرد، از خطّ مقدم تبعیدش میکردند به پشت جبهه، به تهران، به خانهشان.
از فرایند ایده و تولید و پرداخت کتاب یاد یاران بگویید.
من همان روز اولی که جبهه رفتم، احساسم این بود که این چیزهایی که دارد برای من اتفاق میافتد و میبینم، مال من نیست. بهخاطر همین، شروع کردم به یادداشتبرداری از بعضی اتفاقات. بعد از جنگ هم شروع به نوشتن خاطراتم کردم که حاصلش کتاب یاد یاران شد. کتاب را به دفتر ادبیات مقاومت بردم، استقبال کردند و این کتاب چاپ شد. ببینید تا امروز که حدود سی سالی از چاپ این کتاب و کتاب دیگرم در زمینه دفاع مقدس میگذرد، اصلاً باور نمیکردم که ما اینقدر به ادبیات دفاع مقدس نیاز داریم؛ یعنی اینقدر ادبیات دفاع مقدس میتواند روی آدمها تأثیر بگذارد.
من فردی را دیدم که به من میگفت من با یاد یاران تو زندگیام متحول شد. تعجب کردم گفتم یعنی چه تأثیری گذاشت؟ گفت نمیتوانم به تو بگویم؛ فقط این را بدان که زندگی من را متحول کرد. ببینید شما در یاد یاران، داودآبادی را نمیبینید؛ بلکه بهقول آقا، یکمشت بچه بسیجی را میبینید. یک مشت شهید را میبینید. خصوصیات اخلاقی اینها را میبینید؛ پس نشان میدهد که منتقلکردن اینها و خالصانه منتقلکردن اینها، تأثیر خیلی خوبی میتواند داشته باشد. من الان خودم یکی از افتخارات زندگیام این است که اگر جایی من را میبینند و تحویلم میگیرند، من را با شهدای کتاب میبینند، با یاد یاران میشناسند. این خیلی برای خود من لذتبخش است. برای همین همیشه میگویم خدایا من را با همان داودآبادی یاد یاران محشور کن. با همان روحیات و چهره و قیافه و اخلاقیات انشاءالله محشور بشوم.
در سالهای اخیر ما با پدیده مدافعان حرم و خاطرهنگاری این رزمندگان وشهدای بزرگوار روبهرو هستیم. این کتابها را که در استمرار مسیر هشت سال دفاع مقدس ما هستند، چطور ارزیابی میکنید؟
بنده ادعایم این است که شهدای مدافع حرم، چه بسا از شهدای دفاع مقدس بالاتر باشند. شهدای دفاع مقدس بلاتشبیه مثل شهدای بدر و خیبر هستند. شهدای مدافع حرم مثل شهدای جنگ نهروان در رکاب حضرت علی علیهالسلام هستند.
ببینید زمان جنگ، هیچکس به ما نمیگفت شما برای پول میروید یا... . اینهمه تهمت و هجمه به رزمندهها نبود. زمان جنگ، همه ما یکمشت بچه جوان مجرد بودیم که به جبهه میرفتیم. امروز شهدای مدافع حرم یا تازه ازدواج کرده بودند یا تازه بچهدار شده بودند و عاشقانه خانوادهشان را دوست داشتند.
من، حمید داودآبادی که این همه رفقایم ش
هید شدند، این جنگ را که دیدم، در برابر مدافعان حرم تعظیم کردم. ما اگر امروز میخواهیم به مدافعان حرم بپردازیم، باید همه این موارد را در نظر داشته باشیم. فکر نکنیم یک کار معمولی کردهاند. اینها شهدایی هستند که در اوج سختی و در اوج عشق به خانواده و همسر و فرزند به دل خط زدند و آن حماسههای بزرگ را آفریدند. البته این به این معنی نیست که در معرفی این شهدا، غلو کنند. شهدا خودشان بزرگ هستند. نیاز به غلو ما ندارند. ما اگر عادلانه و دقیق، همان چیزهایی که بودند را کنار هم بچینیم، راحت میتوانیم تصویری درست به مردم و نسلهای آینده ارائه دهیم. اگر ما این فرهنگ را درست منتقل کنیم، آیندگان هم میتوانند از این خاطرات بهدرستی استفاده کنند؛ خاطراتی که عین جنگی است که نمی از یم عاشوراست و در واقع یک گنج است.
https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=51323
ارتباط مستقیم با
حمید داودآبادی
رزمنده، جانباز، نویسنده، عکاس و پژوهشگر
در ایتا و تلگرام
@davodabadi61
حمید داودآبادی:
یا من اسمه دوا و ذکره شفا
اگر شهید نشویم، می میریم!
شهید سید مرتضی آوینی
اینکه چند روزی است تنبل شدم، چیزی نمی نویسم و اینجا نمی گذارم، به این دلیل است که:
عصر روز شنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۱
فردای سالگرد شهادت شهید مصطفی کاظم زاده
سالروز تولد عشقم شهید حسان اللقیس
و دو روز مونده به سالگرد تولد خودم
سوار بر موتورسیکلت لگن خویش، تخته گاز می رفتم که بر اثر بی احتیاطی خودم، در میدان امام حسین (ع) با یک ماشین شخصی و یک اتوبوس بی.آر.تی تصادف کردم.
نترسید
الحمدلله هم ماشین و هم اتوبوس آسیب ندیدند و سالم هستند!
کاملا هم تقصیر راکب بی احتیاط موتورسیکلت، یعنی بنده بود!
الحمدلله به خیر گذشت.
فعلا هم برای درمان صدمات جزئی وارده، و سرهم بندی اعضای آسیب دیده، در بیمارستان زیر دست دکاتره و کادر درمان محترم مشغول درمان هستم.
فقط دعا کنید عاقبت بخیر شویم و مفت و الکی و بی حاصل نمیریم
واقعا واسه ماها زور داره که "ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله، امواتا" روی اعلامیه مون نباشه!!
الهی رضا برضائک و تسلیما لامرک
حمید داودآبادی
اول آذر ۱۴۰۱
@hdavodabadi