آن که دائم طلب سوختن ما می کرد
کاش می آمد و از دور تماشا می کرد
زمستان و کربلای پنج
شلمچه و سه راه مرگ
گردان حمزه و دوستان شهید
شهیدان و داغ بر دل
جای خالی آنان که نیستند
دل خوشی به عکس و یادشان
و 32 سال سوختن و ساختن
حمید داودآبادی
اسامی دوستانی که در عملیات کربلای 5 در شلمچه به شهادت رسیده اند، به ترتیب چینش عکس:
1 - علیرضا حیدرنژاد – ابراهیم احمدنژاد – امیر کاووسی – سیداحمد یوسف – فرامرز ملایری
2 - مهدی چگینی – محسن کردستانی – احمد بوجاریان – ستار امینی – سیدرضی الدین برقعی
3 - علی زنگنه – محمود عبدالحمیدی – مهدی فغانی – ابراهیم قهرمانی – علی ابوالحسنی
4 - حیدر دستگیر – محمد صابری – علیرضا شاطری – اعتمادیان – مهیار خدابنده لو
5 - سیدمحسن موسوی – حسن اردستانی – سیدمحمد دستواره – مهدی حقیقی – سلیمان ولیان
6 - حسن شفیعی – مجید خواجه افضلی – محمدحسن قیداری – سیدمحمد هاتف – مسعود کارگر
دو دوست، یک پرواز، یک بازگشت
با هم رفیق بودند. خیلی.
همیشه باهم بودند.
ابراهیم بی سیمچی بود و علی رضا هم کنارش.
خیلی باهم رفیق بودند.
آن قدر که بین بچه ها معروف شده بودند و انگشت نما!
آن روز، آخرین روزهای خرداد ماه داغ خوزستان بود.
عراق به منطقه فکه حمله کرده بود و ما برای مقابله با آن رفته بودیم.
آن روز، ابراهیم و علی رضا کنار هم نشسته بودند و در حال و هوای خود.
تا متوجه شدم، دوربین را از جیب درآوردم.
تا خواستند عکس العمل نشان دهند، عکس گرفتم.
خندیدم و به شوخی و جدی! گفتم:
- چه رفقای باحالی ... این عکس رو ازتون گرفتم که ان شاءالله بزنم روی حجله شهادت هر دوتون!
و آنها فقط خندیدند.
چند ماه بعد، دی ماه 1365، در سرمای استخوان سوز شلمچه، اولین شب های قدر عملیات کربلای 5، "ابراهیم احمدی نژاد" و "علی رضا حیدرنژاد"، از بس که با هم رفیق بودند و دوست جدا ناشدنی، در نبرد سخت با تانک های دشمن به شهادت رسیدند و ... پیکر مطهر هر دوی شان کنار هم بر خاک شلمچه ماند تا این که تیر ماه 1374 جسم استخوانی علیرضا برای خانواده بازامد ولی همچنان از ابراهیم خبری نیست.
حمید داودآبادی
شهید مفقودالجسد "ابراهیم احمدینژاد" متولد: 1/11/1346 شهادت: جمعه 26/10/1365 عملیات کربلای 5 در شلمچه. یادبود: بهشتزهرا (س) قطعهی 29 ردیف 61 شمارهی 15
شهید "علیرضا حیدرینژاد" متولد: 1/1/1346 شهادت: پنجشنبه 25/10/1365 عملیات کربلای 5 در شلمچه. خاکسپاری: دوشنبه 2/5/1374 مزار: بهشتزهرا (س) قطعهی 53 ردیف 1 شمارهی 120
حمید داودآبادی
@hdavodabadi
مراسم یادواره شهدای عملیات کربلای پنج
و سالگرد شهید جاویدالاثر
"ابراهیم احمدی نژاد"
جمعه ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۹۷
ساعت ۱۰ صبح
فرهنگسرای هنگام واقع در میدان رسالت، خیابان دلاوران، هنگام
قسمتی از وصیت نامه شهید جاویدالاثر ابراهیم احمدی نژاد:
از کلیه دوستانم می خواهم که:
در هر کجا و در هر مکان که هستید برای خدا کار کنید.
در امورتان محرومین و مظلومین جامعه را در نظر بگیرید.
به فکر منافع دینتان اسلام باشید.
با شرکت در فعالیت های بسیج، دنیا و آخرت خود را تضمین کنید.
دوستان خوب انتخاب کنید، تا آنها در هدایت شما مؤثر واقع شوند.
در امورتان مخلصانه برخورد کنید.
سعی کنید حتی برای امتحان هم شده، لحظه ای فقط طعم شیرین پاک بودن و مخلص بودن را در زندگی بچشید ...
سخن را تمام کنم و دیدار ان شاءالله در روز محشر.
@hdavodabadi
دی ماه 1365 شلمچه کربلای 5
عده ای قدرتمندانه، با گامهای خود می روند جلو، عده ای غیرتمندانه، درازکش روی نفربر و غرق در خون، از جلو می برندشان عقب!
یکی از تکان دهنده ترین عکسهایی که از جنگ دیده ام!
درطول جنگ، با چنین صحنه ای زیاد مواجه شدم
همواره سعی داشتم مثل نفرات جلویی ستون به چنین صحنه هایی دقت نکنم. نه نفرات جوانتر پشت سری، که به نفربر زل زده اند!
می ترسیدم کم بیاورم، بترسم و ...
اگر چه 32 سال از آن روزها و شبهای سخت می گذرد، ولی یاد آنها همچنان در روح و جان ما زنده است.
حمید داودآبادی
@hdavodabadi
رو در رو با آقامیری
قصدم از این نوشته، به هیچ وجه نقد و رد یا تایید و تکذیب کسی نیست، فقط و فقط ذکر یک خاطره است و بس.
دو سال پیش، پیامک دعوت حاج آقا محمدرضا زائری برای افطار سالانه در مجتمع شهدای هفت تیر آمد و رفتم.
مهمترین حُسن آن مجلس، دیدن بیشتر دوستانی بود که در زمینه فرهنگ فعالیت داشتند و دارند. سینماگر، نویسنده، خبرنگار، خلاصه از هر قشری.
به خاطر شخصیت خاص آقای زائری، همواره در مراسمی که میگذارد، همه جور آدم با هر خط و جناح سیاسی پیدایش می شود: چپ، راست، اصلاح طلب، حزب اللهی و ...
آن شب پس از پایان مراسم که خواستیم برویم، دم در متوجه کسی شدم که خیلی دنبالش بودم.
چند وقت پیش، کلیپی از ایشان دیدم که در آن، برای این که غربت و مظلومیت آیت الله شهید بهشتی را پر رنگ کند، مدعی شده بود که:
"حتی بچه حزب اللهی ها به شهید بهشتی اهانت می کردند و تهمت می زدند و ..."
این جمله برای من یکی که سال 58 تا 60 در حد و اندازه خود، وسط حوادث و وقایع بودم، خیلی گران آمد. به همین خاطر درپی آن بودم تا گوینده را پیدا کنم و از منبع معتبر سخنرانی اش بپرسم.
القصه آن شب او هم آمده بود.
حجت الاسلام سیدحسن آقامیری.
رفتم جلو و خیلی محترمانه سلام و احوال پرسی کردم و گفتم:
- ببخشید حاج آقا، شما در یکی از سخنرانی هایتان گفته اید که "حتی بچه حزب اللهی ها به شهید بهشتی اهانت می کردند و تهمت می زدند"
گفت: بله.
گفتم: ببخشید برای این ادعا منبعی هم دارید مثلا کتابی چیزی؟
گفت: نه. دوستان این را به من گفتند.
گفتم: ببخشید، دوستانتان دروغ گفته اند. بنده آن سالها در دل حوادث بودم و اتفاقا یک کتابی دارم به نام "چادر وحدت" که خاطراتم از آن سالهاست و در آن نوشته ام که به خاطر دفاع از شهید بهشتی چقدر مورد حمله منافقین و لیبرالها قرار می گرفتیم. آن وقت شما می گویید بچه حزب اللهی ها هم به شهید بهشتی اهانت می کردند؟
ایشان که مشغول گپ و گفت با دوستان بود، خونسردانه گفت: نه این کتاب را ندیده ام.
گفتم: چنین ادعایی باید حداقل از یک منبع معتبر ذکر شود نه این که دوستان تان گفته اند.
حتی نپرسید این کتاب چی هست و کجا می شود پیدا کرد و خواند!
و خداحافظی کردم و رفتم.
بعدها هم نشنیدم ایشان در سخنرانی هایش، آن اشتباه، خطا، تحریف، یا هر چه که برداشت کنیم، تصحیح کرده باشد!
حمید داودآبادی
@hdavodabadi
بهشتی، مزدور آمریکا!
حمید داودآبادی
بخش اول
سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، شیخ "محمد منتظری" پسر آیتالله "حسینعلی منتظری"، سازمانی موسوم به "ساتجا" (سازمان انقلابی توده های جمهوری اسلامی) در لبنان تاسیس کرد و مجله "امید ایران" را به عنوان ارگان این سازمان انتشار داد.
عمده فعالیت این سازمان و نیز نشریه وابسته به آن، تبلیغ برای رهبر لیبی سرهنگ "معمر قذافی" و بدگویی از امام موسی صدر و دکتر مصطفی چمران بود. این مسئله، در میان گروه های سیاسی این بحث را به وجود آورد که "بودجه این سازمان را قذافی مستقیما می پردازد تا بتواند با نفوذ امام موسی صدر در میان شیعیان لبنان، مقابله کند."
با پیروزی انقلاب اسلامی، محمد منتظری که داعیه دار آزادی فلسطین بود، چند گروه به سوریه و لبنان برای نبرد اعزام کرد. منتظری به همراه نیروهای مسلح خود، به داخل باند فرودگاه مهرآباد تهران رفته و به هر طریق ممکن هواپیمایی را گرفته بود که تعداد زیادی از دختران و پسران جوان داوطلب جنگ در کنار چریکهای فلسطینی، با اسلحههایی که ساتجا به آنها داده بود، سوار هواپیما شدند و رفتند برای جنگ با اسرائیل.
این کارهای محمد منتظری باعث شده بود تا ضدانقلابیون لقب هفت تیرکش معروف فیلمهای وسترن در آن سالها یعنی "رینگو" را به او بدهند و به "ممّد رینگو" معروف شود.
روز سهشنبه 27شهریور 1358 آیتالله منتظری، پیرامون حوادثی که فرزندش در فرودگاه مهرآباد تهران پیش آورده بود تا به وسیله یک هواپیمای در اختیار خودش، نیرو به سوریه و لبنان ببرد و بچههای سپاه مانع او شده بودند که به درگیری کشید، اطلاعیهای در روزنامهها منتشر کرد.
متن نامۀ آیتالله منتظری به این شرح بود:
آیتالله منتظری خواستار بازداشت و معالجۀ محمد منتظری شد
بسمه تعالی
برادران و خواهران گرامی، پس از سلام این سومین بار است که برای آگاهی ملت مسلمان ایران درباره فرزندم شیخ محمدعلی منتظری مطالبی مینویسم.
انتظار دارم دوستان در کمال بیطرفی نسبت به آنچه مینویسم بنگرند.
فرزند اینجانب از ابتدای مبارزات ملت ایران برهبری حضرت آیتالله خمینی مدظله در متن مبارزات قرار داشت و در این راه چقدر زندان و شکنجه و آوارگی تحمل نمود و در داخل و خارج کشور دائما برای پیشبرد انقلاب اسلامی تلاش میکرد و به شهادت دوستان نزدیکش گاهی بیشتر روزهای متوالی از خواب و خوراک و استراحت باز میماند و در اثر همین شیوه و بعلاوه ضربههای روحی مداوم و نابسامانیهای حاکم بر جو ایران پس از پیروزی انقلاب، دچار نوعی بیماری عصبی و کوفتگی شدید اعصاب شده و تصور میکند که با دست زدن به کارهای بی رویه و جنجال آفرین به مقصد و هدف خود دست خواهد یافت.
کنترل و مهار کردن و معالجه او همواره فکر مرا مشغول کرده و تاکنون چندین مرتبه دست به اقداماتی زدهام و حتی اخیرا مدتی وی را برای معالجه اجبارا در قم نگه داشتم ولی متاسفانه اقدامات من سودی نبخشید و در این میان عدهای فرصت طلب که همیشه میخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند، از این موقعیت سوءاستفاده کرده او را تحریک میکنند تا دست به کارهای جنجالی بزند و خوراکی برای تبلیغات دشمن گردد.
من از دولت و نیز همه دوستان و علاقمندان و افراد مسلمان تقاضا دارم، اگر میتوانند با اینجانب تشریک مساعی نموده تا بلکه او را حاضر به معالجه و استراحت نمایند. به امید این که این عنصر پر تلاش و فعال پس از سالها تحمل رنج و زحمت به یاری خدای متعال بهبود یابد و بار دیگر به صحنه مبارزات بازگشته، خدمت گذار دین و کشور گردد.
ضمنا از دادستان محترم انقلاب تقاضا میشود حادثه اخیر فرودگاه را دقیقاً بررسی نموده و عوامل آنرا شناخته و تعقیب نماید و در صورتیکه فرزند اینجانب مقصر بوده به هیچ نحو ملاحظه اینجانب را نکنید و فقط طبق ضوابط اخیر اسلامی عمل نمائید.
والسلام علی من التبع الهدی
حسینعلی منتظری
با اعلامیۀ آیتالله منتظری درباره وضعیت فرزندش، جلوی اعزامهای غیرمنظم و نامشخص نیروهایی که اصلاً معلوم نشد چه بر سر آنان آمد و چه کردند، گرفته شد.
ظاهراً تعداد زیادی از جوانان از جمله دختران جوانی که با ساتجا به لبنان و سوریه رفتند، یا از آنجا به دیگر کشورها برای زندگی رفتند و یا در همان سوریه و لبنان ماندند و به کار و کاسبی و زندگی پرداختند که اخبار ناراحت کنندهای هم از سرنوشت دختران اعزامی به گوش میرسید.
ادامه دارد