eitaa logo
HDAVODABADI
1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
200 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
دستور مقام‌ معظم رهبری خانواده کاظم اخوان نامه‌ای خدمت مقام‌ معظم ‌رهبری ارسال کرده و در آن به شرح ‌وقایع و پی‌گیری‌های‌شان پس از اسارت کاظم و همچنین بلاتکلیفی خانواده و این که پرونده کاظم و همراهانش در هیچ ارگانی به‌ عنوان شهید یا اسیر وجود ندارد، پرداختند که حضرت ‌آیت‌الله خامنه‌ای پاسخ زیر را بر نامه ایشان مرقوم فرمودند: "بسمه تعالی به بنیاد شهید سفارش شود گفته شود که باوجود راه مسدود تحقیق و همکاری که لازمه طبع طرف‌های مقابل فالانژها و صهیونیست‌هاست، این موضوع همواره دنبال شده است. درعین‌حال به وزارت‌‌خارجه هم سفارش شود. 26 بهمن 1381" @hdavodabadi
دوست عراقی من! "مُنقذ عبدالوهاب الشریده" (ابو حیدر) سال 1325 در منطقه "ابی الخصیب" بصره در جنوب عراق متولد شد. او که تحصیلات آکادمیک خود را در ایتالیا و اسپانیا به پایان برده بود، سال‌ها در مدارس و دانشگاه های کشور های عربی تدریس کرد و از اساتید هنر دانشگاه مستنصریه بغداد بود. اواخر سال 1366 منقذ همچون دیگر مردم مظلوم عراق، بالاجبار از کلاس های دانشگاه که در آن جا نقاشی و مجسمه سازی را تدریس می کرد، به خط مقدم نبرد اعزام شده بود. بمباران شیمیایی شهر عراقی حلبچه توسط هواپیماهای عراقی که به شهادت بیش از 5000 زن و بچه بی گناه منجر شد، از صحنه هایی بود که منتقذ را شدیدا تکان داد. آن جا بود که منقذ تسلیم نیروهای ایرانی شد و همراه دیگر اسرا، به اردوگاه اسرای عراقی در تهران اعزام شد. ابو حیدر تحت تاثیر جنایاتی که در حلبچه دیده بود، تابلوهای نقاشی بسیاری کشید. در کنار نقاشی مجسمه هم می‌ساخت. او سوگواری مردم ایران را در ارتحال حضرت امام خمینی (ره) روی سنگ مرمری به ابعاد سه در یک متر حجاری کرده است که از آثار خوب هنری آن دوران به شمار می‌آید. انتفاضه فلسطین، قیام مردم عراق، سوگواری مردم ایران در ارتحال امام خمینی و عاشورا، مضامینی بود که این هنرمند عراقی در مدت اسارتش در ایران به خلق 200 تابلو نقاشی در این حوزه پرداخت. پس از آتش بس و تبادل اسرای دوکشور منقذ از جمله اسرایی بود که در زمره آخرین گروه ها برای بازگشت به کشورش قرارگرفت. در آن زمان، به دلیل مشکلات پیش آمده بین ایران و عراق، تبادل اسرا متوقف شد و ابو حیدر از خیل کاروان آزادشدگان جا ماند. 6 تیر ماه 1371 رئیس حوزه هنری نامه ای به مقام معظم رهبری نوشت و شرحی از احوال منقذ را در آن یادآور شد. باوجودی که تبادل و آزادی اسرای عراقی متوقف شده بود، چند روز بعد مقام معظم رهبری دستور آزادی او را صادر فرمودند و منقذ پس از 5 سال زندگی در اردوگاه اسرا، آزاد شد. منقذ با وجودی که برخی بستگانش در کانادا زندگی می کردند، پس از آزادی در ایران ماند و زندگی کرد. کار او در حوزه هنری بود. با استفاده از وسایل و تجهیزات خاص و دست ساز خودش، طرح جلدهای زیادی برای کتاب های دفتر ادبیات و هنر مقاومت که خاطرات دفاع مقدس را منتشر می کرد، ارائه داد. از سال 1371 همیشه منقذ را در دفتر ادبیات می دیدم و با او رفیق شده بودم. دوستی با کسی که تا چندی قبل در جبهه مقابل ما بوده و حالا به خاطر علم و هنرش آزاد شده بود، برایم خیلی جالب بود. یکی از روزها دوربینم را با خود به حوزه هنری بردم تا چند تایی عکس با دوستان و بچه ها بیندازم. منقذ دوربین را که دستم دید، خیلی خوشحال شد. او درخواست کرد تا چند تایی عکس از او با همکاران و دوستانش در واحد نقاشی و مجسمه سازی حوزه بیندازم که انداختم. هنرمندان حوزه هنری وی را به عنوان یک استاد صاحب سبک در نقاشی و مجسمه‌سازی می‌شناختند. مرداد 1388 نمایشگاهی از آثار منقذ در حوزه هنری برگزار شد و مورد استقبال اهل هنر قرار گرفت. چند سالی گذشت که شنیدم منقذ برای ادامه زندگی به کانادا نزد برادرش رفته است. دیگر از او خبری نداشتم تا این که برحسب اتفاق خبر ناراحت کننده ای شنیدم. آن گونه که مطلع شدم، منقذ مدتی در سلیمانیه عراق به سر برد، سپس عازم سوریه شد و از آن جا به کاندا و سرانجام برای ادامه فعالیت هنری و آکادمیک به آمریکا رفت. سرانجام اسیر آزاد شده عراقی "منقذ عبدالوهاب الشریده" (ابو حیدر) روز جمعه 4 مهر 1393 در سن 68 سالگی بر اثر بیماری قلبی، در شهر نشویل ایالت تنسی آمریکا، در غربت و فراموشی فوت کرد. حمید داودآبادی @hdavodabadi
هفده عمل جراحی روی مخ من! یکی از موسسات فرهنگی جلسه ای خاص گذاشته و از بنده هم دعوت کرده بود برای‌شان سخنرانی کنم. آن طور که خبردار شدم، تعدادی نویسنده رمان و داستان و فیلم نامه را جمع می‌کردند، جانبازانی را می‌آوردند تا از لحظات مجروحیت و جانبازی خود تعریف کنند. آنها هم مثلا حس می‌گرفتند و جنگ ندیده و نچشیده، می‌رفتند می‌نشستند و داستان برای جنگ می‌نوشتند. و صد البته که حق الزحمه چشم گیری هم هبه می‌شد! آن روز قرار بود دو نفر سخنرانی کنند و به نویسندگان حس و حال بدهند! بنده و جانبازی دیگر که نمی‌شناختمش. مجری رفت پیش میکروفون و گفت: - در این ساعت دعوت می‌کنم از جانباز بزرگواری که حوادث بسیار مهم و جالبی را تجربه کرده است. فقط این را بگم که در یکی از عملیات سر ایشان ترکش خورده و تا امروز بیش از 17 عمل جراحی روی مغز ایشون انجام شده است. خیلی جالب شد. برای من هم مهم بود که این عزیز را ببینم و بشنوم چگونه 17 عمل جراحی روی مغز را از سر گذارنده و زنده مانده است! بقیه هم مثل من، مشتاق بودند تا ایشان تشریف بیاورد و از تجربیاتش بگوید. مجری ادامه داد: - از برادر جانبازمون آقای حمید داودآبادی دعوت می‌کنم که ما را به فیض برسونند. چی؟ من؟ میکروفون را که در دست گرفتم، دستی بر سرم کشیدم و گفتم: - ظاهرا اشتباه بزرگی پیش اومده. بنده یکی دو بار ترکش کوچولو که اندازه عدس هم نبود به کله ام خورده. تا امروز هم هیچ عمل جراحی روی مخم انجام نشده. فکر کنم آقایون بنده رو با کس دیگه ای اشتباه گرفتند. که مدیر موسسه آمد و ضمن عذرخواهی از بنده و حضار، اعلام کرد که جانباز مورد نظر فرد دیگری است که اتفاقا الان وارد سالن شده است. و من که در برابر آن عزیز عددی نبودم و حقیری ناچیز، رفتم نشستم تا از خاطرات آن بزرگوار بهره مند شوم. حمید داودآبادی @hdavodabadi
خبرهای خوش از حاج احمد متوسلیان! یکی دو سال پیش، برخی آقایان از جمله همرزمان حاج احمد و چند تایی هم نمایندگان مجلس اظهارات بسیار عجیب و امیدوار کننده ای درباره چهار گروگان مظلوم ابراز داشتند. برخی که همچنان مطمئن و قدرتمند گفتند اطلاعات موثقی دارند که تا یکی دو ماه گذشته آنها زنده بوده اند و ... و از همه بدتر اینکه همچنان اصرار دارند که نمی شود اسناد و مدارک مبنی بر زنده بودن گروگانها را منتشر کرد چون امنیتی است! آقایان! امسال 36 سال از اسارت حاج احمد متوسلیان، سیدمحسن موسوی، تقی رستگار و کاظم اخوان می گذرد. یعنی 432 ماه یعنی حدود 13000 هزار روز هنوز اعلام دلایل و مستندات حیات آن عزیزان محرمانه است؟! برای کی محرمانه است؟ ملت؟ خانواده آن عزیزان؟ یا ... دشمن صهیونیستی که خودش کاملا از سرنوشت آنان خبر دارد. چی شدند آنها که می گفتند به زودی اخبار خوشی! از آنان خواهند داد؟ دو سال گذشت. یادم نمی رود یکی از همین حضرات، سال 1377 همزمان با برگزاری کنگره سرداران شهید تهران گفت: به زودی اخبار خوشایندی از حاج احمد متوسلیان خواهم داد! 20 سال زمان برای اعلام خبر خوش کم نیست؟! امسال هم با صدور بیانیه کلیشه ای و تهدیدآمیز!!! وزارت خارجه و برخی ارگانها خواهد گذشت. و باز همین حضرات همچنان وعده اخبار خوش را خواهند داد. آقایان باور کنید متوسلیان و موسوی و رستگار و اخوان چه ان شاالله زنده بیایند و چه عند ربهم یرزقون باشند، یقه همه آنانی را که 36 سال با سرنوشت آنها بازی کردند و خانواده آن عزیزان و ملت چشم به راه را بازی دادند، خواهند گرفت. آن دنیا دیگر لابی بالادستی ها ارزشی ندارد. حق الناس چشمان منتظر خانواده آن عزیزان، همه آن چه را فکر می کنید سابقه مبارزاتی و جهادتان است، بر باد خواهد داد. مطمئنا 50 سال دیگر هم که بگذرد، شما همچنان تیر ماه هر سال وعده اخبار خوش در آینده نزدیک را خواهید داد! آقایان! از مادر پیر خفته بر بستر بیماری حاج احمد خجالت بکشید. از سیدرائد فرزند چشم به راه و همسر سیدمحسن موسوی خجالت بکشید. فقط کافی است یک لحظه خودتان را بگذارید جای خانواده آن عزیزان، تا هم حساب شده تر ادعا کنید و هم دلسوزانه تر پیگیر سرنوشت آنها باشید. والله سریع الحساب حمید داودآبادی - خرداد 1397 سالروز اعزام سپاهیان محمد رسول الله (ص) به سوریه و لبنان @hdavodabadi