eitaa logo
HDAVODABADI
1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
199 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
@hdavodabadi از شیرخوارگاه تا گلزار شهدا دوقلوهایی از بهزیستی که شهید شدند بخش دوم - پایانی در جستجوی خانواده پدر و عمویم نام و فامیلی جالبی دارند. ثابت و ثاقب شهابی نشاط. نمی دانم این نام واقعی خودشان بوده یا بهزیستی برای آن ها انتخاب کرده است. این دو برادر هنگامی که بزرگتر می شوند به دنبال پدر و مادر خود می گردند. در دوران جنگ هم دست از جستجو برنمی دارند. در هر منطقه ای که برای جنگ اعزام می شدند، اعلامیه ای که مشخصات خود را روی آن نوشته بوند، پخش می کردند. این جستجو حتی تا زمان بعد از جنگ هم ادامه داشت اما به نتیجه ای نرسید. نداشتن خانواده و این که ندانی پدر و مادرت چه کسانی هستند برای پدر و عمویم غم انگیز بود. تا زمان حیات پدر این موضوع برای ما هم اهمیت داشت چون برای پدر مهم بود. اما حالا که پدر شهید شده و 12 سال از شهادتش می گذرد، ما دیگر پیگیر این موضوع نیستیم. جانباز اعصاب و روان پدر جانباز اعصاب و روان هم بود. اگرچه شخصیت آرام و صبوری داشت اما از این مشکل رنج می برد. هنگامی که حال پدر بد می شد و ناخواسته کاری انجام می داد، بعد از آن که حالش کمی بهتر می شد از ما معذرت خواهی می کرد. ما هم مراعات حال او را می کردیم. بیکاری آزارمان می دهد بیشتر مردم فکر می کنند فرزندان شهدا و جانبازان در بهترین موقعیت شغلی قرار دارند. این تفکر اشتباه است. من چندسالی است که در جستجوی کار هستم اما هرجایی که برای کار مراجعه می کنم، معرف می خواهند. از سمت بنیاد شهید هم اقدام کرده ام اما به نتیجه نرسیده ام. پدر جانباز 55 درصد بود. هنگامی که استرس های زمان جنگ به سراغش می آمد، به خودش آسیب می زد. گاهی دست هایش را نگه می داشتیم اما کارساز نبود و خیلی اذیت می شد. برخی اطلاعات درباره شهیدان «شهابی نشاط» موثق نیست متاسفانه اطلاعات اشتباهی در ارتباط با پدر و عمویم در اینترنت منتشر شده است. برای مثال نوشته اند که زمان بمب باران راه آهن تهران، مادرم شهید شده است! در آن زمان مادر من در همان حوالی بوده برای همین خانواده نگران بودند که شاید او هم شهید شده باشد. اما بعد از مدتی به خانه برمی گردد. پدرم آن زمان این موضوع را برای یکی از دوستانش تعریف می کند آن فرد هم به اشتباه این ماجرا را روایت کرده است. تمام زندگی پدر و عمویم پر از فراز و فرود است. از هنگامی که به بهزیستی سپرده شدند تا زمانی به جبهه رفتند و جانباز شدند. بعد از آن هم به شهادت رسیدند. زندگی این دو شهید اگر به کتاب تبدیل شود، بدون شک مورد توجه قرار خواهد گرفت زیرا این دو شهید خاص هستند. البته موسسه «روایت فتح» تصمیم به نگارش کتابی درباره شهیدان شهابی نشاط گرفته است و این کتاب در مرحله تحقیق قرار دارد. در جستجوی کار به در بسته می خوریم من دانشجوی رشته حسابرسی هستم از بنیاد شهید به عنوان کمک هزینه تحصیلی، پولی دریافت نمی کنم و این مساله تحصیل را برایم دشوار کرده است. من و برادرم بیکاریم و تا الان تلاش مان برای پیدا کردن کار مناسب بی نتیجه مانده است. @hdavodabadi سایت نوید شاهد http://navideshahed.com/fa/news/429298/از-شیرخوارگاه-تا-گلزار-شهدا-دوقلوهایی-از-بهزیستی-که-شهید-شدند
شهید ثاقب شهابی نشاط
آخرین ساعات حیات شهید ثابت شهابی نشاط
طنازهای جنگ در گذر عمر! داوود امیریان و حمید داودآبادی. بهار 1372 – حوزه هنری، دفتر ادبیات و هنر مقاومت داوود امیریان و مسعود دهنمکی و حمید داودآبادی. بهار 1397 – تهران، سالن اسوه "داوود امیریان" از آن رزمنده های باحال، همیشه شاد و باصفاست. کتاب های خاطرات و داستان او جزو بهترین های دفاع مقدس است. بخصوص "خداحافظ کرخه". "حمید داودآبادی" هم که معرف حضورتان است! "مسعود دهنمکی" هم که سنجاق شده با سه گانه "اخراجیها"ست. @hdavodabadi
زورو بازی در جبهه! جثه ريزي داشت . مثل همه بسيجيها خوش سيما بود و خوش مَشرَب . فقط يك كمي بيشتر از بقيه شوخي مي كرد. نه اينكه مايه تمسخر ديگران شود، كه اصلاً اين حرفها توي جبهه معنا نداشت . سعي مي كرد دل مؤمنان خدا را شادكند. آن هم در جبهه و جنگ . از روزي كه او آمد، اتفاقات عجيبي در اردوگاه تخريب افتاد. لباسهاي نيروها كه خاكي بود و در كنار ساكهايشان قرار داشت ، شبانه شسته مي شد وصبح روي طناب وسط اردوگاه خشك شده بود. ظرف غذاي بچه ها هر دوسه تا دسته ، نيمه هاي شب خود به خود شسته مي شد. هر پوتيني كه شب بيرون از چادر مي ماند، صبح واكس خورده و برّاق جلوي چادر قرار داشت ... او كه از همه كوچكتر و شوختر بود، وقتي اين اتفاقات جالب را مي ديد،مي خنديد و مي گفت : ـ بابا اين كيه كه شبها زورو بازي در مي آره و لباس بچه ها و ظرف غذا رامي شوره ؟ و گاهي مي گفت : «آقاي زورو، لطف كنه و امشب لباسهاي منم بشوره وپوتينهام رو هم واكس بزنه .» بعد از عمليات ، وقتي «علي قزلباش » شهيد شد، يكي از بچه ها با گريه گفت : ـ بچه ها يادتونه چقدر قزلباش زوروي گردان رو مسخره مي كرد... زوروخودش بود و به من قسم داده بود كه به كسي نگم . شهید "محمدعلی قزلباش" متولد 1351 شهادت: 1/11/1366 مزار: بهشت زهرا (س) قطعه 40 ردیف 47 شماره 13 @hdavodabadi