eitaa logo
HDAVODABADI
1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
199 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
هر پرچمی از دست توانای سرداری بیفتد، سردار دیگری آن را برداشته و به میدان آید و با قدرت بیشتر در حفظ پرچم اسلامی به کوشش برخیزد. امام خمینی (ره) @hdavodabadi
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
#رفیق_شهیدم . #فروش_ویژه کتاب #دیدم_که_جانم_میرود . از ولادت تا شهادت شهید #مصطفی_کاظم_زاده . 30 درصد تخفیف . از 9شهریور #تولد شهیدکاظم زاده تا23مهر #شهادت شهیدکاظم زاده . #خرید_اینترنتی: manvaketab.ir #خرید_پیامکی ارسال نام کتاب به سامانه 3000141441 تلفن تماس: 02537840844 #انتشارات_شهید_کاظمی #من_و_کتاب حمید_داود آبادی
بچه های غرق در خون اهواز امروز کودکان اهواز برای استقبال از نیروهای مسلح که سالهاست امنیت و اقتدار کشور و بخصوص خوزستان عزیز را تامین کرده اند، آمده بودند. آنها آمده بودند تا از دلاورمردان وطنشان تشکر و قدردانی کنند اما ... آنان که سالهاست وحدت و اقتدار ملت ایران را در زیر چتر اسلام و انقلاب برنمی تابند، همچون گذشته، دست به وخحشیانه ترین اعمال ممکن زدند. یک بار دیگر خوزستان و اهواز شد صحنه شکست دشمن. درود بر مردم همیشه در صحنه اهواز و خوزستان ننگ و نفرین نثار تروریست هایی که مثلا داعیه وطن دارند لعنت خدا بر حامیان و آمران آنها آنان که پول و سلاح در اختیار آنها گذاشتند تا رو به مردم اسلحه بکشند و شلیک کنند، و آنان که از اعمال کثیف آنها ابراز رضایت و خوشحالی می کنند!
هر دو اهوازند آن یکی 31 شهریور 1359 آغاز جنگ تحمیلی این یکی 31 شهریور 1397 سالروز آغاز جنگ تحمیلی
یا رفیق من لا رفیق له عکس: اول دی 1363 پادگان دوکوهه عکاس: شهید سعید طوقانی این روزها خیلی با خودم درگیر هستم. راستش بیشتر از اون، با خدا در تلاطمم! تکلیفم با خودم‌ نیست. حال و روزم دقیقا شده عین زمان جنگ. عین روزها و ماههای بعد رفتن مصطفی. خسته ام کلافه ام نمی دونم کجا می خوام برم وقتی همه می روند مرخصی دلم نیست بروم وقتی همه می روند جبهه، دلم نیست باهاشون همراه بشم همیشه موندن برایم دلچسب تر بوده و هست! از رفتن خوشم نمی اومد هراس داشتم حتی از نوع شهادتش نه که بهش اعتقاد نداشته باشم که هنرش رو در خودم نه می دیدم و نه پیدا می کردم ماندن رو هم فقط برای تعریف کردن دوست داشتم و دارم! یک حرص و ولعی در دیدن داشتم و بیشتر از اون، در تعریف کردن دیده هایم برای ندیده ها! این روزها دارم گیج می خورم از اون گیجی های کلافه کننده! همه چیز رو از نگاه خودم آماده و مهیا می بینم، ولی همش انگار یه جای کار می لنگه! کجاش می لنگه؟ نمی دونم. کجاش با وجودم همراه نیست، حالیم نمیشه. این روزها دنبال یکی می گردم ‌که بهش تکیه کنم یکی باشه که یکه و تنها، گوشه خونه مون، بشینم روبروش، توی چشماش زل بزنم من زار بزنم و اون آروم آروم لبخند بزنه و اشک بریزه به هق هق که می افتم، سرم رو بذارم روی شونه هاش دستش را در موهایم فرو کند موهایم را بجورد چه لذتی داشت خارش موها و سرم! همه خستگی ام را با خود می برد. آخیش ... کجایی رفیق دلتنگم دلتنگ تو دلتنگ خدای تو دلتنگ روزهای خوب خودم دلتنگ لباس خاکی می دونی چند سال میشه که به اون نیکه لباسی که خون تو روش ریخته، سلام نکردم؟! شاید همین که نمی دونم کجا گذاشتمش کلافه ام کرده! دلم‌ تنگ شده اون سربند سبز یا حسین (ع) رو که لحظه آخر توی مشتت گرفته بودی و خونت بر آن ریخت و هنگام‌ پرواز از دستت رها شد، ببینم و ببویم! دلتنگم می دونی رفیق دلتنگ برگشت به اون روزهای خوب با شما بودن دلتنگ لحظات با خدا بودن چقدر شیرین بود و دلنشین اصلا لحظه ای احساس دلتنگی نداشتم همه عشقم این بود که شما را دارم همه لذتهای دنیا را در دل کوچک خود داشتم مصطفی کاظم زاده، محسن صباغچی، حسین نصرتی، حسین اکبرنژاد، سعید طوقانی، عباس دائم الحضور، حسن شریعتی، جعفرعلی گروسی ... و امروز نه شما را در دل گنده و متورم پر ز دنیایم دارم، نه خدایتان را. هرآنچه دارم، غیر از شماست و خدایتان! شدم خدای خودم شما را به خدایتان قسم، بیایید و این بت درونم را بشکنید تبر را خودم به دستتان می دهم بشکنید این بت نفس مرا که اگر نیایید، فردا خیلی دیر خواهد شد زمین می خورم می شکنم بد می شوم خدایتان را فراموش می کنم نکند منتظر شکستن و بد شدنم باشید؟! از شما بعید است! یا رفیق من لا رفیق له حمید داودآبادی اول مهر 1397 @hdavodabadi