عکس حجله ای سه نفره در لبنان! این هم عکس حجله ای سه نفره جوانان #مقاومت_اسلامی #لبنان که روزهای اخیر در نبرد با اشغالگران در #جنوب_لبنان مرز فلسطین به شهادت رسیدند. با تشکر بسیار از دوست عزیزم #سید_کمیل_باقرزاده رایزن فرهنگی #جمهوری_اسلامی_ایران در #بیروت که این عکس زیبا را برایم فرستاد. روحشان شاد و آغازی باشد بر پایان اشغالگری شهداء #علی_طریق_القدس #طوفان_الاقصی

در کنار دوستی جدید و قدیمی! عصر امروز سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ کاملا اتفاقی و عجیب، با این عزیز مواجه شدم: حاج حسین بهمن آبادی دوست شهیدان حاج علی موحد دانش، محسن وزوایی و ... چه صفایی داشت گپ و گفت با این عزیز درباره شهدا و بخصوص برادر شهیدش که اردیبهشت ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس در شلمچه جاودانه شد ممنون از دوست عزیزم مرتضی طوبایی زاده که او نیز کاملا اتفاقی سررسید، پای خاطرات نشست و این عکس را از ما ‌انداخت و فیلم گرفت. نمی دانم‌ چرا به جورایی برنامه آینده خودم را در چهره خسته و شکسته این عزیز دیدم‌ و دلم ‌برای هردویمان سوخت! امان از دنیا و چرخش ها و گردش هایش! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا حمید داودآبادی

یار دبستانی، ترانه مرگ را خواند ! شادی روح مرحوم "جمشید جم" خواننده ترانه ماندگار یار دبستانی من که امروز چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۲ بر اثر ایست قلبی به رحمت خدا رفت فاتحه مع الصلوات

عمو نوروز و صاحبان حقوقهای نجومی! اون قدیما، یه پیرمرد توی محل ما – تهران نو – زندگی می کرد که همه "عمو نوروز" صدایش می زدند. (اتفاقا "نوروز درزی"، نسبتی نه چندان دور با خانواده مادرم داشت.) عمو نوروز با وجودی که خیلی پیر بود، همچنان چرخ دستی خود را که پر بود از پیتهای حلبی نفت، در سرمای سوزان زمستان در محل می چرخاند و به مردم نفت می فروخت. یک روز یک آقای متشخص با ظاهری شیک و پیک که نشون می داد خیلی پول داره، وقتی دید عمو نوروز با وجود ۷۰ - ۸۰ سال سن، همچنان صبح تا شب گاری دستی را در محل می چرخاند و نفت می فروشد، دلش برای او سوخت. رفت جلو و بهش گفت: - عمو جون، شما با این سن و سالت، چرا این ظرفهای سنگین نفت رو بالا و پایین می کنی. مگه تو روزی چقدر پول درمیاری؟ عمو نوروز گفت: از صبح تا شب که گاری رو پر نفت کنم و بفروشم ۵۰ تومن (۵۰۰ریال، نه ۵۰ میلیون تومان حقوق یک ماه یک مدیر امروزی). مرد دست در جیب کرد و مقداری پول به عمو داد و گفت: - بیا عمو جون، این درآمد یک ماه تو. این پول رو بگیر و برو خونه استراحت کن. عمو نوروز با تعجب پول مرد را پس داد و گفت: - برم خونه استراحت کنم؟ اون وقت کی به مردم نفت میده؟ کی نون زن و بچه ام رو میده؟! مرد گفت: خب عمو جون، من که دارم درآمد یک ماهت رو بهت میدم. عمو با ناراحتی گفت: - نه پسر جون. من کارم رو ول نمی کنم برم خونه. من اصلا خسته نیستم. نمی تونم برم استراحت کنم. من یه روز کار نکنم، می میرم. قربون دستت. شادی روح عمو نوروز درزی و همه حلال خورهای قانع که نان بازویشان را می خوردند نه حق و حقوق ملت را، صلوات. حمید داودآبادی @hdavodabadi