🔴 حکایتیبسیارزیباوخواندنی
مردی ، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید. هرچه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد.
پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت!
آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی؟
همان لحظه ندا آمد:
ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم
❤️ طنز جبهه
شوخ طبعیاش باز گل کرده بود
همهی بچهها دنبالش میدویدند
و اصرار که به ما هم آجیل بده
اما او سریع دست تو دهانش میکرد
و میگفت : نمیدَم که نمیدَم
آخر یکی از بچهها پتویی آورد
و روی سرش انداخت ،
و بچهها شروع کردند به زدن!
حالا نزدن کی بزن آجیل میخوری؟
بگیر، تنها میخوری؟ بگیر ...
بالاخره در این گیر و دار یکی از بچهها
در آرزوی رسیدن به آجیل ؛ دست کرد
تویِ جیبش ؛ اما آجیل مخصوص
چیزی جز نانِ خشک ریز شده نبود !!
همگی سر کار بودیم ... :)
32.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 موضوع رفیق بد
سخنران شهید کافی
هدایت شده از Khosravi
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : چهار گروه بهشت را نخواهند دید!
#حجت_الاسلام_والمسلمین_رفیعی
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 عراقچی دروغ دیگر ظریف درباره برجام را افشا کرد