🎤#استاد_دارستانی تا فاطمیه شناس نشویم ظهور تحقق نمیگیره حتما ببینید و نشر بدهید✅ #فاطمیه @hedayatkar_zeynabion

🌹حماسه 9 دی ... @hedayatkar_zeynabion

قرار هرشبمون ✨♥️ . | اِلھى عَظُمَ الْبَلاَّءُ ...|💔🥀 ┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•

❁﷽❁ ما از قدیم دربدر فاطمیہ‌ایم پرچم بہ دست پشت در فاطمیہ‌ایم تا روز حشر سینخ زن مادر حسن مثل حسین خون جگر فاطمیه‌ایم ✨ شهادت بانوی دو عالم حضرت زهرا(س) تسلیت باد✨

توجه🔔توجه🔔 مسابقه 🎁 مسابقه🎁 ✨بمناسبت اولین سالگرد شهید سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی✨ ❣ویژه نوجوانان عزیز نامه ای به ((عمو قاسم)) 📝 شھربایدبزندعڪس‌تورابر همہ‌جا ...تو‌شدی چشم وچــراغ من‌و ...این‌مردم‌شہر #دلمون‌تنگہ‌حاجۍ💔 به نابترین دلنوشته ها به قید قرعه جایزه تعلق خواهد گرفت🌹 ⏰مهلت ارسال آثار از هم اکنون تا جمعه 12 دی ماه به آیدی 👇👇👇 تلگرام Leila2233 ایتا leila_1373 ماه‌ِدی‌ماه‌شد ؛ماه‌ِدل‌‌های‌ما ؛وَ#حاج‌قاسم‌‌ شُدسُلِیمٰان‌ِمُلْکٍ‌دٍلٍ‌مٰا❤️ #نشر_حداکثری حوزه ۳۲۲ حضرت آسیه سلام الله علیها، مشکین دشت ✨🌱🌺🌱✨

🔹بوسیدن پای مادر ودیدن بهشت 😘😘😘😘😘😘😘😘 📝 سیدعلی اکبر پرورش نقل کرده است: زمانی که مادرم در بستر بیماری بودند برای شفایشان تصمیم به قرایت زیارت عاشورا در چهل روز راگرفتم ودر همان روزهای اول خواندن زیارت عاشورا درعالم رویا دیدم که۳۶روز موفق به خواندن زیارت عاشورا میشوم وتصور کردم مادرم۳۶ بیشتردر قیدحیات نخواهد بود. 🔹در روز سی وششم، مادرم درحال احتضارقرارگرفت ومن بعد از اینکه زیارت عاشورا خواندم، یاد فرمایش پیامبر افتادم که فرمودند：بهشت زیر پای مادران است. 🔹بنابراین کف پای مادرم را بوسیدم. همین که پای مادرم رابوسیدم وبه چشمانم مالیدم، ناگهان از فضای اتاق خارج و وارد بهشت شدم که برایم بسیار عجیب وحیرت انگیز بود ومشغول تماشای سر سبزیها ونهرهای بهشت شدم واین نوع سرسبزی ها را تابحال ندیده بودم به طوری که من تا آن روز سر سبزی در کشورهای مختلف دنیا زیاد دیده بودم اما این سنخ سرسبزی راتاکنون ندیده بودم تا اینکه ناگهان به فضای اتاق بازگشتم وخود رادر کنار مادر وپایین پای ایشان دیدم. 🔹استاد پرورش پس از عمری مجاهدت صادقانه در ۶دیماه سال۱۳۹۲ شمسی به دیار حق شتافت و پیکر پاکش در گلستان شهدای اصفهان آرام گرفت. 🔹 روحش شاد ویادش گرامی باد. ــــــــــــــــ #کد5 #دستورات_اخلاقی دوستان ومخاطبین خود رابه این کانال دعوت کنید. @hedayatkar_zeynabion

مردک پست که عمری نمک حیدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد سیلی محکم او چشم مرا تار نمود مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد قصه ی کوچه عجیب است مهاجر اما وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد🍀🍀🍀🍀🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹