eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
عقيل به دنبال دخترى بود كه قدّ بلندى داشته باشد و از خاندان شجاعى باشد... چند روز گذشت، عقيل بايد به خاندانى مى رسيد كه شجاعت در ذات و ريشه آنان باشد. او به ياد "عامِر" افتاد. عامِر كيست؟ همان كسى كه او را "مُلاعِب الأسِنَة" مى خواندند. "مُلاعِب الأسِنة" چه معنايى دارد؟ "كسى كه نيزه ها را به بازى مى گرفت". شيرمردى كه از نيزه ها نمى ترسيد و چنان به ميان تيرها و نيزه ها مى رفت، گويى كه به ميان قطرات باران مى رود. عقيل با شعر نيز آشناست، او مى داند كه شاعرى در وصف "عامر" چنين گفته است: "وقتى عامر به جنگ دشمنان مى رود، نيروى يك سپاه را در خود جمع كرده است!. آرى، عامر كسى بود كه يك تنه در مقابل يك سپاه مى ايستاد! عقيل به شجاع ترين مرد عرب فكر مى كرد. سال ها پيش عامر از دنيا رفته است، امّا نسل او هستند، عقيل در ميان آنان به جستجوى دختر بود... چه دخترى از نسلِ عامر در آستانه ازدواج است؟ عقيل از همه سؤال كرد، سرانجام به خانه زنى به نام "ثُمامه" رفت. ثمامه، نوه عامر بود. ثمامه دخترى به نام "فاطمه" داشت! عقيل شنيده بود كه فاطمه، قدّى بلند دارد و در چهره او ادب موج مى زند. آرى، عقيل گمشده خود را پيدا كرده بود، اين فاطمه همان كسى است كه مى تواند براى على(ع)، شيرمردى به دنيا آورد. 🍀🍀🍀🌹🌹🌹🌹 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🏴🏴🏴🏴
عمه اش گفت خوب شد خوابید چند شب بود تا سحر بیدار کمکم کن رباب جای زمین سر او را به دامنت بگذار 🏴🏴🏴 @hedye110
بیا بشنو پدرجان صحبتم را غم تو بُرده از کف طاقتم را دو  خویش را یک لحظه وا کن ببین سیلی چه کرده صورتم را @hedye110 🏴🏴🏴🏴
این تصاویر رو هدیه کردم به کانال خیلی چیزها از این کانال یاد گرفتم خوشا به حال خادم های این کانال دعای خیر خیلی ها بدرقه ی زندگیشونه. یاسر علیزاده از مهاباد♦️
❣کمال بندگی❣
ممنونم از لطف تون دوست عزیز 🌹