#کتابدا🪴
#قسمتصدبیستم🪴
🌿﷽🌿
بعد آن بیل و کلنگ بود.
بعضی از بیل و کلنگ ها از برقی که می زدند، معلوم بود تر
هستند. دسته های چوبی شان هم تمیز بود. کم کم جمعیت دور
وانت جمع شدند و سرک کشیدند. با دیدن شهدای به خون خفته توی
سر و صورت خود می زدند و واویلا میگفتند. زنها گریه می
کردند، پسر بچه های ده، دوازده ساله با تعجب نگاه می کردند. این
روحیه مردم ترغیبم کرد درباره مظلومیت شهدا چیزی بگویم.
چون گریه و تأسف دردی را دوا نمی کرد. این ها که رفته بودند و
باید فکری به حال زنده ها می شد. الان فرصت خوبی برای گفتن
این حرف بود.
روز قبل سرگردی را جلوی مسجد جامع دیده بودم که روی وانت
رفته بود و با صلابت درباره وضعیت خطوط حرف می زد و
سربازها و نیروها را برای رفتن و جنگیدن تهییج میکرد. اسمش
را همانجا پرسیدم. گفتند: سرگرد ارتشه. اسمش سرگرد شریف
نسبه
وقتی دیدم تمام مسئولین ماهشهر هم آمده اند و به ردیف ایستاده اند
در تصمیمم مردد شدم. تا چند دقیقه با خودم کشمکش داشتم، چیزی
بگویم یا نگویم. فکر می کردم اگر حرف نزنم در حق مردمی که
در خرمشهر هستند، ظلم کرده ام. حرف بابا یادم افتاد که گفته بود
هنوز خبر این بدبختی ها به گوش مردم شهرهای دیگر نرسیده.
اگر امام بداند توی خرمشهر و این اتفاق ها می افتد آرام نمی
نشیند.
من آن موقع ازش پرسیدم: کی نمی ذاره؟ کی مانع میشه خبرها
درست منتقل بشه؟ بابا گفت: این بنی صدر خائن.
به خاطر همین، به خودم گفتم: حالا که می توانم چیزی از
جریانات خرمشهر بگویم اگر ساکت بمانم و حرف نزنم من هم
خیانت کرده ام. ولی اگر حرف هایم فایده ای نداشته باشد چی؟
یک دفعه دل به دریا زدم و گفتم: هر چه بادا باد. نهایتا می گویند.
دختره دیوانه شده، خب بگویند.
چادرم را مرتب کردم. یک دفعه بلند شدم و لبه وانت ایستادم.
شروع کردم به صحبت و گفتم: مردم اینا جوانهای مظلوم خرمشهر
هستند که به این روز افتادند. اینها به خاطر دفاع از ناموس و
شرفشان، به خاطر دین و مملکتشان کشته شدند، سه روزه که به خاطر نبود آب و کفن، به خاطر بمباران هواپیماها نتونستیم اینا رو
به خاک بسپاریم. سه روزه که بدن اینا مثل شهدای کربال روی
زمین زیر آفتاب مونده
همین طور که حرف میزدم اشکهایم می ریخت. چند بار بغض
گلویم را فشرد و حلقم سوخت. ساکت شدم و دوباره ادامه دادم:
توی خرمشهر مردم آب و برق ندارن. تو مضیقه اند. امنیت ندارد.
حتی جرأت نمیکنن بروند لب شط آب بردارن. توی این شرایط که
مردم با چنگ و دندون از آب و خاکشون دفاع میکنن، نیروهای ما
اسلحه ندارن درحالی که من از سربازها و ارتشیها خودم شنیدم ما
از نظر اسلحه و تجهیزات در مملکتمان کمبودی نداریم. ما به
زمانی ژاندارم منطقه بودیم. ولی خائنها نمی گذارن نیرو و اسلحه
وارد خرمشهر بشه. شماها مظلومیت خرمشهری ها را به گوش
مسئولین برسونید. هر کس هر طور میتونه کمک کنه، برادرهای
سپاه، ارتشیها اگه اسلحه دارید، بفرستید خرمشهر فرمانداری،
شهرداری از هیچ کمکی دریغ نکنید. مردم توی مضیقه اند و..
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتصدبیستیکم🪴
🌿﷽🌿
در بین حرف زدن های من، حسین و عبدلله کمکم میکردند و می
گفتند: بگو کفن نداریم. آب نداریم. جالب تر اینکه اگر احیانا کسی
در بین جمعیت حرف میزد، عبدلله داد میزد: برادر گوش کن این
حرفها رو داره برای شما میگه.آخرش گفتم: هرکس در قبال کاری که میکنه مسئوله. من اینجا
احساس مسئولیت کردم که این حرف ها رو برای شما بگم. حالا
شما خودتون میدونید و خدای خودتون. خرمشهر مال من یا مال
این شهید نیست. خرمشهر مال همه ایرانه. صدام اومده همه ایران
رو بگیره. اگه جلویش نایستیم، امروز خرمشهر رو میگیره. فردا
میاد اینجا رو تصرف میکنه. پس باید با چنگ و دندون از
مملکتمون دفاع کنیم. ما که گفتیم؛ سرباز امام هستیم، حالا باید
نشون بدیم که سرباز واقعی اش هستیم و گوش به فرمانش داریم.
جمعیت تکبیر گفت و به دنبالش شعار مرگ بر صدام، مرگ بر
آمریکا و مرگ بر خائن سر دادند
از وانت که پایین آمدم، زنها دور و برم را گرفتند. یک عده سر و
رویم را می بوسیدند و دلداری و امیدواری بهم می دادند. میگفتند:
کاش ما هم آنجا بودیم می توانستیم کار بکنیم، خوش به حال تو
یک عده هم درباره وضعیت خرمشهر می پرسیدند. بعضی ها هم
دعا میکردند. خدا یارتون باشه، خدا حفظتون کنه. ماشاء لله این
دختر مثل شیر میمونه...
از این حرف ها خجالت میکشیدم. دوست نداشتم این طور درباره
ام بگویند، مشغول حرف زدن با مردم بودم که پاسداری جلو آمد و
گفت: خواهر تشریف بیارید، امام جمعه می خوان با شما صحبت
کنند. تعجب کردم. کمی هم هول شدم، امام جمعه چه می خواهد بگوید.
چه چیزی می خواهد بپرسد. من چه باید بگویم؟ توی دلم گفتم:
خدایا خودت کمک کن. راه افتادم و به طرف امام جمعه رفتم. بغل
دست او فرمانده سپاه ماهشهر، فرماندار، رییس ژاندارمری و
شهردار بیخ تا بیخ کنار غسالخانه قبرستان ایستاده بودند. به محض
دیدن من جلو آمدند، سلام کردند و ضمن معرفی خودشان هر کدام
چیزی گفتند و تشکر کردند. امام جمعه گفت: ما افتخار میکنیم به
شیر زن هایی مثل شما، شما رسالت زینبی انجام می دهید. بعد
پرسید: چه کاری از ما بر می آید؟ شما چی لازم دارید؟ ما در
خدمت هستیم
گفتم: الان هیچی. فقط تنها خواهشم اینه که به جسد سرباز عراقی
که بین شهدای ماست بی حرمتی نشه. چون این بنده خدا در حال
تسلیم شدن به نیروهای ما بوده که توسط نیروهای عراقی کشته
میشه
گفت: نگران نباشید. او هم مسلمانه و ما طبق آداب اسلامی دفنش
میکنیم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#احادیث
#ترک_گناه
امام علی (ع) :
🍃🌺 تعجب ست از کسی که دعا میکند و اجابت آن را کُند میشمارد، در حالی که اجابت را با گناه بسته ست.
📚 بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۷۲
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ آیا #خودکشی باعث راحتی از مشکلات میشود یا شروع عذابهای سنگین تر است؟
⁉️آیا خودکشی کننده میتواند توبه کند؟
❗️سه گناه خودکشی که از کفر و قتل بدتر است😭
🎙حجةالاسلام مرتضی کهرمی
انتشار حداکثری بدین شاید مانع خودکشی حداقل یک نفر شدید👌
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
38.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای سرود در مراسم عروسی 😍 🥳
مگگگگه داریییییییم ؟؟؟!!!
ماجرای از این قرار بود که به جز مجری و آقا داماد ، هیچ کسی خبر نداشت 🤔
قرار بود خیلی یهویی وسط مراسم، بچه ها از صندلی های مختلف توی سالن بلند بشن و شروع کنن به سرود خوندن 😉😁☺️❤️
بچه هامون با لباس های شخصی خودشون اومده بودن تا همه چی کاملاً عاددددی باشه 😉
مردم چقدر غافلگیر شدن و البته حسابی حال کردن 🤯😱
#یاعلی_مدد🌷
➥ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلت گرفته(((:💔
🔸دنبال کانالی میگردی
که تورو به شهدا نزدیک کنه ✅
زودی بیا اینجا 👇👇
🥀 جمع شهیدانم ارزوست 🥀
👇اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
#امام_خامنه_ای:
در شبکه های اجتماعی فقط به فکر خوشگذرانی نباشید.☝️
شما افسران جنگ نرم هستید🍃
و عرصه جنگ نرم، #بصیرتی_عمار_گونه و #استقامتی_مالک_اشتر_وار می طلبد..✌️
#کانال_خاص با مطالب👇
#سیاسی
#بصیرتی
#شهدایی
http://eitaa.com/joinchat/1435369476Ccd1f20d599
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا🌻🍃
سرآغازصبحمان را
با یاد و نام و امید تو
میگشاییم🌻🍃
پنجره های قلبمان را
عاشقانه بسویت بازمیکنیم
تانسیم رحمتت به آن بوزد🌻🍃
الهی به امید تو 💚
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
❣#سلام_امام_زمانم❣
🍂ای کاش که خواب وصل تعبیر شود
آوازه حُسن تو جهان گیر شود...
🍂بر بام رسیده آفتاب عمرم
ترسم به خدا نیائی و دیر شود...
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج✨🕊
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
#کتابدا🪴
#قسمتصدبیستدوم🪴
🌿﷽🌿
راننده و پاسدارهای خرمشهر هم با مسئولین ماهشهر
صحبت کردند. توی دلم باز به درایت برادر جهان آرا آفرین گفتم
و خدا را شکر کردم
بعد همه به امامت امام جمعه ماهشهر به شهدا نماز خواندیم. توی
برداشتن و گذاشتن شهدا اجازه ندادند ما دست بزنیم و گفتند: همه
کارها به عهده ما. هر چه گفتیم؛ ما هم برای و دفن کمک کنیم،
گفتند: نه ما هستیم.
بعد یک سطل شربت آبلیمو آوردند و به ما شربت تعارف کردند. با
اینکه روی شربت کلی گرد و خاک نشسته بود، ولی شربت خنکی
بود و در آن گرما خیلی چسبید. وقتی لیوان شربت را سر میکشیدم
به خاطر داد و بیدادهای توی پمپ بنزین و بعد حرف زدن و گاهی
داد زدن موقع صحبت بالای وانت، گلویم درد گرفته بود و می
سوخت. از آن طرف دلم می خواست بچه های جنت آباد هم از این
شربت می خوردند.
بعد ما را به سپاه ماهشهر بردند. سفره صبحانه مفصلی پهن بود.
نان، پنیر، کره، مربا و ....... را که دیدیم، خنده مان گرفت که
اینجا اصلا قابل مقایسه با خرمشهر نیست. چون برای برگشت
عجله داشتیم، خورده نخورده از سر سفره بلند شدیم. موقع بیرون
آمدن، فرمانده سپاه که از قبرستان بر می گشت ما را دید. تعارف
کرد بمانیم و استراحت کنیم. ما هم تشکر کردیم و گفتیم: زودتر
باید برگردیم. آمدیم سوار ماشین بشویم که دیدیم وانت را شسته اند
و باک آن را هم پر از بنزین کرده اند.
از همان موقع که سوار ماشین شدم، دلشوره عجیبی توی وجودم
افتاد. هم دوست داشتم زودتر برسیم، هم دلم نمی خواست ماشین
راه بیفتد. فکر کردم شاید این بی قراری مال این باشد که قرار
است توی راه اتفاقی بیفتد. هدف راکت هواپیما قرار بگیریم،
تصادف کنیم یا توی جاده آبادان - خرمشهر توپ و خمپاره عراقی
ها به ما اصابت کند. فکر این ها را که می کردم، میدیدم از این
چیزها نمی ترسم. ولی چه چیزی این طور آزارم می داد هم برایم
گنگ و مبهم بود. ساکت و دل نگران کف وانت نشسته بودم.
حوصله نداشتم به حرفهای حسین و عبدلله که یک ریز فک می
جنباندند، جواب بدهم
عبدلله میگفت: آبجی اگه این جوری آدم تو خرمشهر بریزه، اسلحه
هم داشته باشند دیگه عراقی ها یه متر هم نمی تونن پیشروی کنن،
حسین می گفت: ها. همین طوره
بی توجه به آنها یک دفعه به ذهنم آمد نکند برای لیلا اتفاقی افتاده
باشد. ماشین شان چپ شده باشد یا هواپیماهای عراقی مورد هدف
قرارشان داده باشند. یا برای دا و بچه ها که به گفته لیلا در مسجد
شیخ سلمان پناه گرفته بودند مساله ای پیش آمده باشد. از ماهشهر
دور میشدیم و دل من هزار راه می رفت. شروع کردم به ذکر
گفتن، بلکه آرام بگیرم. به خرمشهر که نزدیک شدیم تصمیم گرفتم
اول سری به مسجد جامع بزنم و بعد بروم جنت آباد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتصدبیستسوم🪴
🌿﷽🌿
فصل نهم
ساعت سه، چهار بعدازظهر بود که به خرمشهر رسیدیم. من توی
چهل متری سر خیابان انقلاب پیاده شدم و مستقیم رفتم مسجد جامع
مسجد خلوت تر از روزهای دیگر بود. هیچ مجروحی روی تخت
درمانگاه نبود. دخترها برخلاف تصورم هرکدام گوشهایی به کاری
مشغول بودند. سلام و علیک کردم. خیلی گرم جوابم را دادند. به
نظرم آمد برخوردشان با دیروز خیلی فرق کرده، کسی سر به سرم
نگذاشت. نگفتند: غرغرو آمد. یا مثل جنازه ها شدی. برعکس همه
با مهربانی و صمیمیت تحویلم گرفتند و با ملاطفت خاصی حرف
زدند. از رفتارشان تعجب کردم. با خودم گفتم: حتما کاسه ایی زیر
نیمه کاسه است. چون غیر از نحوه برخوردشان چند بار حس
کردم نگاهشان به من است ولی وقتی برمی گشتم، نگاهشان را از
من می دزدند و با هم پچ پچ میکنند. حتی حس کردم کار کردن
هایشان هم خیلی جدی نیست، فقط به نوعی خودشان را مشغول
نشان می دهند. زهره فرهادی با ژ - سه ایی که دستش بود ور می
رفت. صباح پنبه الكل درست می کرد. آن یکی روی میز را
دستمال میکشید. با خنده گفتم: ها چی شده؟ مشغولید، حالا که
خبری نیست. مجروح ندارید که
گفتند: داریم جمع و جور میکنیم اگر مجروح آوردند آماده باشیم.باز توی صدایشان مهربانی خاصی حس کردم. پرسیدم: میشه بگید
چه خبره؟ این قدر مهربون شدید؟زهره گفت: هیچی از صبح تا حالا ندیدیمت دلمون برات تنگ شده.
گفتم: آره، شما گفتید و من هم باور کردم یک دفعه شنیدم اسمم را
دارند از بلندگوی مسجد صدا میکنند. رفتم توی حیاط. آقای
ابراهیمی جلوی در، پشت میز نشسته و میکروفن دستش بود. سلام
کردم و پرسیدم؛ با من کاری دارید؟
از پشت میز بلند شد. خیلی ملایم و با احترام گفت: یه آقایی اومده
بود اینجا با شما کار داشت. نبودید رفت
پرسیدم: کی بود؟ جواب داد: اسمش را نگفت پرسیدم: نگفت؛ چه
کار داشت؟ گفت: درست نمی دونم، می گفت یکی از اقوام شما
مجروح شده
تعجب کردم، به نظرم آمد راست می گوید، چون کسی می توانست
با من کار داشته باشد که آشنا باشد. اینکه یک ناشناس سراغم را
بگیرد تعجب آور بود. انتظار داشتم یگویند توپ به مسجد مسلمان
خورده دا و بچه ها مجروح شده باشند یا حتی بابا مجروح شده
باشد، ولی اینکه یکی از اقوام ما مجروح شده باشد و یک آدم
ناشناسی دنبالم بیاید، برایم باور کردنی
نبود، از ابراهیمی پرسیدم: کدوم اقوام ما؟ فامیل های ما که
همشون از شهر رفتن. کسی شونده این آقا نگفٹ کی مجروح شده؟
و گفت: نه. چیزی نگفت.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹
به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه به ۱۴ معصوم،امام رضا علیهالسلام و حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها......
🌹🌹🌹🌹
تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
هدایت شده از رای حلال | مجتبی رحماندوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجید صمدیان مدیر عامل بنیاد سادات دعوت از همه اقشار برای دادن رای قاطع به #مجتبی_رحماندوست؛
مجتبی رحماندوست با افکار بلند و پخته و تجربیات گرانبهای خویش در مجلس آینده نقش آفرین خواهد بود.
https://eitaa.com/rayehalal
Dua Kumayl [128].mp3
28.55M
دعای پر فیض کمیل با همنوایی زیبای
استادان علی فانی ، فرهمند و مصطفی الموسوی
➥ @hedye110
🔴 ختم مجرب جهت حاجت روایی در صبح جمعه
🔵 در کتاب عده الداعی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله سلم روایت شده است هر کس صبح جمعه بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب ده بار سوره کافرون را بخواند و ۱۰۰ صلوات به این طریق بفرستد:
اَللَْهُمَّ صَلِّ عَليَ النَبيِّ الاُمي مُحَمَّدٍ وَ آلهِ وَسَلِّم
و بعد از آن حاجت خود را خداوند بخواهد هر مطلبی که داشته باشد ( اگر صلاح باشد) بدون شک برآورده خواهد شد.( راوی حدیث گوید من تجربه کردم و به نتیجه رسیدم).
📚 کتاب هزار و یک ختم ص ۹۴ ختم ۱۵۲
🟢 خوشا به حال افرادی که این عمل را با حاجت تعجیل در امر فرج انجام میدهند.
➥ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 خواص شگفت انگیز آیت الکرسی :
1️⃣ هنگام خارج شدن از منزل ؛ هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود...
2️⃣ هنگام ورود به منزل ؛ قطحے و فقر هرگز به منزل تان نرسد...
3️⃣ بعد از وضو ؛ هفتاد مرتبه درجه را بالا مے برد...
4️⃣ قبل از خواب ؛ فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند...
5️⃣ بعد از نماز واجب ؛ فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ مےشود...
---------------------------------------------------
با ارسال این پست به دیگران در ثوابش شریک باشید
➥ @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا،
کمک کن دیرتر برنجم،
زودتر ببخشم،
کمتر قضاوت کنم
و بیشتر فرصت دهم ...
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸🌸🌸🌼🌺🌼🌸🌸🌸
جمعه یعنی عطر نرگس در هوا سر میکشد
جمعه یعنی قلب عاشق سوی او پر میکشد
جمعه یعنی روشن از رویش بگردد این جهان
#جمعه یعنی انتظار مَهدی صاحب زمان
🌸#امام_زمان
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊