eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🪴 🌿﷽🌿 سعی کردم سکوت را بشکنم و خیلی عادی با زیب و مریم و خدیجه خانم همراه شوم. بین صحبت های ما گاه پیرمردها هم چیزی می گفتند و اوضاع را تحلیل می کردند. دقایق سختی بر من می گذشت. فضا برایم خیلی سنگین بود. دوست نداشتم آنجا بنشینم و نقشی بازی کنم. میخواستم فرار کنم. این ملاحظه‌ کردن ها حالم را بدتر می کرد، زنگ تلفن به فریادم رسید. این صدا انگار بهانه ای برای فرار از آن وضعیت بود. یکی از پیر مردها بلند شد و رفت گوشی را جواب بدهد، من هم فرصت را غنیمت دانستم که از بین جمع بلند شوم همان موقع پیر مرد صدایم کرد و گفت: دختر با تو کار دارند. خواستن سریع تر خودت رو پر سوئی مسجد جامع تعجب کردم. فکر نمی کردم کسی آنقدر مرا بشناسد که دنبالم بفرستد. از جا بلند شدم و همزمان با حرکت سر و چشم از زینب خانم خواستم که هوای لیلا را داشته باشد. سری تکان داد که خیالت راحت باشد. خم شدم. دستم را دور گردن لیلا انداختم صورتش را بوسیدم و آرام گفتم: غصه نخور. جای افتخار داره بابامون شهید شده. شهادت عزت داره. بعد خداحافظی کردم. دلم می خواست بروم سر مزار ولی گفته بودند. سریع تر خودم را به مسجد جامع برسانم. رفتم جلوتر تا حداقل سلامی بکنم. جلوی تابلوی اعلانات ایستادم. تابلو جایی دورتر از اتاق ها بود و کسی را نمی دید. انگار این تابلو هم برایم عزیز شده بود جای ماست بابا را که روی تابلو فرو رفته بود، بوسیدم، رو به مزارش ایستادم. توی آن تاریکی و از دور به مزار نگاه کردم. دلم خیلی برایش تنگ شده بود، قبلا دو، سه روز که نمی دیدمش، دلتنگش می شدم ولی الان فقط چند ساعتی از ندیدنش می گذشت و قلبم از این جدایی سخت گرفته بود. یاد شیطنت هایم، یاد مواقعی که اذیتش کرده با حرفش را گوش نکرده بودم، بدجور آزارم می داد. دلم می خواست مرا ببخشد. با این حال این فکرها را از سرم بیرون کردم و گفتم: سلام بابای بی وفا، چطور دلت اومد تنها بذاری بری؟ چطور از زینب دل کندی و رفتی؟ مگه به دا قول نداده بودی که تغاری سختی بکشه؟ الان که بدتر شد، چرا به قولت وفا نکردی؟ الاقل صبر می کردی علی می اومد، بعد مي رفتی اشک هایم می ریخت و حرفهای دلم را به بابا میگفتم: تو که میخواستی بروی چرا زینب رو این قدر نازپرورده کردی؟......... eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
عجب!!!!!! ➥ @emame_mehraban            🏴🏴🏴
بدون شرح😭😭😭😭 ➥ @emame_mehraban            🏴🏴🏴
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ جدید و زیبای "سید ابراهیم"کاری از گروه سرود ضحی دل‌ها پر درد پژمرده و زرد از راه می‌رسه پیکر یه مرد 💔 🏴
در آغوش یار است ،یار بهشتی که فرخنده باد این قرار بهشتی ✍️مجتبی فلاح‌نیا 💔 🏴 ➥ @emame_mehraban            🏴🏴🏴
پایان ماموریت ... @emame_mehraban            🏴🏴🏴
رئیس‌جمهور کشور شهید شده است. مجلس قبل به پایان رسیده و مجلس تازه‌نفس هنوز انتخاب رئیس نکرده است. در حال حاضر کشور نه رئیس‌جمهور دارد، نه رئیس مجلس! اما سر سوزنی در بین مردم نگرانی احساس نمی‌شود. چون ایران شما را دارد آقا! سایه‌تان مستدام eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
🥀💔برای تشییع جنازه ات همین یک عکس کافیست... قد خمیده... پای برهنه... 💔 ➥ @emame_mehraban            🏴🏴🏴
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️بدرقه حسین امیر عبداللهیان تا خانه ابدی 🏴🏴🏴🏴
12.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ▪️تشییع پیکر مطهر حسین امیر عبداللهیان بر دستان مردم سوگوار در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم(ع) 🏴🏴🏴🏴