eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
↫چادرم میگه: اگر همہ چیز سر جاشہ نجابت حیا پاڪدامنے غرور منم هستم ↫وگرنہ دور من یڪیو خط بڪش ڪہ آبرو دارم! ↫چادر است دیگر بدون ⇠حیا⇢جایے با من نمے آید! @hedye110
-اتفاقاتی که در زندگی شما روی میدهند مسیر زندگی شمارا تعیین نمی کند بلکه این چگونگی برخورد شما بااین وقایع است که اینده شمارا می سازد همه ما شبیه یک قایق بادبانی در وسط دریا هستیم این مسیر وزش باد نیست که مقصد مارا تعیین میکند بلکه این قایق ران و تنظیمات بادبان است که مسیر را معین می سازد می دانید چرا اغلب مردم هیچ گاه اتفاقات مهمی در زندگی شان نمی افتد؟ بخاطر اینکه هرگز به دنبال دانش من چگونه می توانم بهتر زندگی کنم نبوده اند 💞💞💞💞💞 @hedye110
༻﷽༺ اے ڪه ندیده جهان چنان تو یلے سلام حضرٺ سلام سلام آن ڪه لبش تشنہ و خودش سلام معرفٺ حق سلام 🌹 @hedye110
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره ای جالب و خنده دار از شهیدان صیاد شیرازی و طهرانی مقدم ☺️🌹 @hedye110 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
4_270538606995571405.mp3
1.22M
آغاز روز با دعای عهد👆 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏🙏 https://eitaa.com/hebye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروردگارا همانطور که چشم صورت ما را به زیبایی ها باز کردی چشم دلمان رانیز ، به حقیقت بندگیت باز کن آمین یا رب العالمین سلام، صبحتون بخیر ❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃🍃🍃 @hedye110
زندگے شبیه فصل‌ست هیچ فصلی همیشگے نیست درزندگے نیزروزهایے براے ڪاشت، داشت، استراحت وتجدیدحیات وجود دارد زمستان تا ابد طول نمیڪشد اگرامروز مشکلاتے دارید بدانید ڪه بهارهم درپیش است 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃 @hedye110
🚫 عاقبت لجاجت در برابر حق 💠 آیه 40 سوره اعراف 🔸🔶 إنَّ الَّذينَ کَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّي يَلِجَ الْجَمَلُ في‏ سَمِّ الْخِياطِ وَ کَذلِکَ نَجْزِي الْمُجْرِمينَ 📎 ترجمه: کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبّر ورزیدند، درهای آسمان به رویشان گشوده نمی شود و داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! این گونه، گنهکاران را جزا می دهیم! 🌺ما رو به معرفی کنید:👇 🌺 @hedye110
🍃🍃🍃💞💞💞 @hedye110 اسيران هيچ خبرى از بيرون زندان ندارند و هيچ ملاقات كننده اى هم به ديدن آنها نيامده است. كودكان، بهانه پدر مى گيرند و از اين زندان تنگ و تاريك خسته شده اند. شب ها و روزها مى گذرند و اسيران هنوز در زندان هستند. به ابن زياد خبر مى رسد كه مردم آرام آرام به جنايت خويش پى برده اند و كينه ابن زياد به دل آنها نشسته است. او مى داند سرانجام روزى وجدان مردم بيدار خواهد شد و براى نجات از عذاب وجدان، قيام خواهند كرد. پس با خود مى گويد كه بايد براى آن روز چاره اى بينديشم. در اين ميان ناگهان چشمش به عمرسعد مى افتد كه براى گرفتن حكم حكومت رى به قصر آمده است. ناگهان فكرى به ذهن ابن زياد مى رسد: "خوب است كارى كنم تا مردم خيال كنند همه اين جنايت ها را عمرسعد انجام داده است". آرى! ابن زياد مى خواهد براى روزى كه آتش انتقام همه جا را فرا مى گيرد، مردم را دوباره فريب دهد و به آنها بگويد كه من عمرسعد را براى صلح فرستاده بودم، امّا او به خاطر اينكه نزد يزيد، عزيز شود و به حكومت و رياست برسد، امام حسين(ع) را كشته است. حتماً به ياد دارى موقعى كه عمرسعد در كربلا بود، ابن زياد نامه اى براى او نوشت و در آن نامه به او دستور كشتن امام حسين(ع) را داد، اگر ابن زياد بتواند آن نامه را از عمرسعد بگيرد، كار درست مى شود. اكنون ابن زياد نگاهى به عمرسعد مى كند و مى گويد: "اى عمرسعد، آن نامه اى كه روز هفتم محرّم برايت نوشتم كجاست، آن را خيلى زود برايم بياور". البته عمرسعد هم به همان چيزى مى انديشد كه ابن زياد از آن نگران است. آرى! عمرسعد به اين نتيجه رسيده است كه اگر روزى مردم قيام كنند، من بايد نامه ابن زياد را نشان بدهم و ثابت كنم كه ابن زياد دستور قتل حسين را به من داده است. براى همين، عمرسعد با لبخندى دروغين به ابن زياد مى گويد: "آن نامه را گم كرده ام. وقتى در كربلا بودم، در ميان آن همه جنگ و خونريزى، نامه شما گم شد". ابن زياد مى داند كه او دروغ مى گويد پس با صدايى بلند فرياد مى زند: "گفتم آن نامه را نزد من بياور!". عمرسعد ناراحت مى شود و مى فهمد كه اوضاع خراب است. براى همين از جا برمى خيزد و به ابن زياد مى گويد: "آن نامه را در جاى امنى گذاشته ام، تا اگر كسى در مورد قتل حسين به من اعتراضى كرد، آن نامه را به او نشان بدهم". نگاه كن! عمرسعد از قصر بيرون مى رود. او مى داند كه ديگر از حكومت رى خبرى نيست! به راستى، چه زود نفرين امام حسين(ع) در حق او مستجاب شد. 💞💞💞💞💞🌿🌿🌿🌿 ======👇====== @hedye110