eitaa logo
《سربازان دیروز و امروز سرخس》
1.2هزار دنبال‌کننده
34.6هزار عکس
13.4هزار ویدیو
111 فایل
بِسْمِ اَللّٰه اَلرَحمٰن اَلرَحیم فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ : هر کس به اسلام گرویده مأموریت دارد استقامت کند ( آیه ۱۱۲ سوره هود ) سلام علیکم به نام خدا ، به یاد خدا ، برای خدا این کانال مخصوص دفتر حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس شهرستان سرخس می‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین شاهسون فرزند علی ۱ تیرماه ۱۳۴۵ در روستای رحمت آباد مرزداران از توابع سرخس چشم به جهان گشود و پس‌از پایان تحصیلات دیپلم در ۱۸ خردادماه ۱۳۶۴ برای انجام خدمت مقدس سربازی به پادگان سردادور و لشکر ۷۷ در مشهد اعزام گردید و مدت ۴۵ روز در استخر سعدآباد مشهد آموزش شنا دید . پس‌از مرخصی پایان دوره به تهران و از آن‌جا به اهواز اعزام شد به لشکر ۵ نصر یگان دریایی معرفی شد و از آن‌جا به جزیره مجنون رفت در جزیره مجنون در داخل آبراه‌ها آموزش غواصی و شنا دیدند . سپس آن‌ها را به مدت یک ماه به تبریز فرستادند این‌بار باید آموزش شنا و غواصی را در هوای سرد تبریز می‌دید پس‌از پایان آموزش در تبریز به آبادان رفت رودخانه بهمن‌شیر منتظر آن‌ها بود آن‌ها را آماده کردند برای انتقال نیرو در شب اول عملیات والفجر ۸ . بیستم بهمن‌ماه هزار و سیصد و شصت و چهار وقتی آب مد شد حدوداً ساعت ده شب بود قایق‌ها در روستای خسروآباد آبادان داخل نهرها جایی‌که لنج‌ها از آن عبور می‌کردند استتار کرده و آماده شده بودند در هر قایق هفت نفر نیروی پیاده وجود داشت یک نفر جلو سه نفر در سمت چپ و سه نفر در سمت راست با تمام تجهیزات منتظر دستور بودیم که با بی‌سیم اعلام کنند و ما موتورها را روشن کرده و فاصله‌ی هفت‌صد تا هزار متری عرض رودخانه‌ی اروند را عبور کنیم ابتدا باید با چوب و پارو و یا به وسیله دست قایق را تا لبه‌ی ساحل می‌بردیم قرار بود وقتی غواصان عرض اروند را طی کردند و خط را شکستند و با عراقی‌ها درگیر شدند به ما علامت بدهند و ما حرکت کنیم در موقع پارو زدن باران هم نم‌نم شروع به آمدن کرد درگیری شروع شده بود دستور حرکت به ما رسید موتور قایق را روشن کردم زدم دنده حرکت نمی‌کرد موتور را بالا آوردم یکی از بسیجی‌ها فکر می‌کرد من ترسیدم و عمداً حرکت نمی‌کنم اسلحه‌اش را مسلح کرد که من را بزند پره‌های موتور را نگاه کردم جلبک‌ها دور پروانه پیچیده بودند و اجازه دور زدن نمی‌دادند با سمبه اسلحه کلاش هر جور بود و به‌سختی آن جلبک‌ها را از پروانه‌ها جدا کردیم و قایق را به سمت خط دشمن در آن طرف ساحل حرکت دادیم منورها و خمپاره‌ها یک‌سره روشن و انفجارات بود که کنار ما اتفاق می‌افتد تیرهای رسام که از رودخانه عبور می‌کردند سطح رودخانه را قرمز کرده بود قایق‌ها در حال رفت‌وآمد بودند وزش باد هم شدت یافته بود و قایق‌ها را از مسیر منحرف می‌کرد بعد از پنج دقیقه به آن طرف رودخانه رسیدیم یک معبر بود قبلاً غواصها معبر را باز کرده و از آن عبور کرده بودند من با قایق به خورشیدی هایی که به وسیله میل‌گردها توسط عراقی‌ها درست شده بودند و به‌عنوان مانع کنار ساحل گذاشته بودند فشار آوردم و از مابین آن‌ها گذشتم نیروها پیاده شدند و حرکت کردند روبه‌روی ما یک تیربار کالیبر بود که به‌شدت آتش بر سر ما می‌ریخت قایق هم لابه‌لای گل و خورشیدی‌ها گیر کرده بود نیروها که رفتند و شروع به تیراندازی به سمت تیربار کالیبر کردند و خوشبختانه تیربار دشمن را خاموش کردند من که فکر می‌کردم درون گل‌ولای نزدیک ساحل گیر کرده‌ایم خودم را از قایق بیرون انداختم تا قایق را از درون گل‌ها نجات بدهم که تا گلو در آب فرو رفتم با ماسک و دیگر وسایلی که همراهم بود جلیقه بود که نمی‌گذاشت من غرق شوم به‌هرحال قایق از من فاصله گرفته بود هر طور بود با دستی که قدرت نداشت و حتی با دندان لبه‌ی قایق را گرفتم و سوار قایق شدم هر طور بود قایق را با چوب از لابه‌لای موانع خلاص کردم و خودم را به ساحل خودی رساندم تا صبح چند بار دیگر تجهیزات نفرات مهمات و آذوقه را جابه‌جا کردم و به نیروهای ان سوی ساحل رساندم نزدیک صبح بود که دیدم قایق پر از آب شده مثل این‌که تیرخورده و سوراخ شده بود جلیقه‌ای که بر تنم بود باعث شد روی آب بمانم یک قایق گذری آمد و من را سوار کرد و به ساحل رساند در ساحل یک قایق دیگر به من تحویل دادند بیشتر شب‌ها با قایق وسایل و امکانات به خط مقدم می‌رساندیم به من یک اورکت و پوتین داده بودند.یک روز ظهر هم داخل روستای خسروآباد مشغول خواندن نماز بودیم که صدای تیراندازی پدافندها و غرش هواپیماها به گوش رسید پدافند ما هواپیما را زدند نیروها پراکنده شده بودند هواپیمای عراقی سقوط کرد مدتی بعد ما را به اهواز آوردند و از آن‌جا به جزیره مجنون بردند من مشکل خون‌دماغ داشتم هوا هم بسیار گرم بود مجبور شدند من را به اهواز و داخل انبارها و سوله‌هایی که به‌عنوان انبار استفاده می‌شد منتقل کند آن‌جا سمت انباردار گرفتم قایق‌هایی که از خارج خریداری می‌شد را از ماشین پیاده می‌کردیم و موتورهای آن‌ها که داخل بسته بود را بر زمین می‌گذاشتیم انواع موتور را چهار نفر پیاده می‌کردیم لیفتراک و وسایل دیگر مثل جرثقیل نبود یک روز در حین جابه‌جا کردن یکی از موتورها دو نفر از دوستان که در قسمت بالای ماشین بودند و من و یکی از رفقا که پایین بودیم یکی از تسمه‌ها پاره شد قبل‌از این‌که موتور
به زمین بخورد کمرم را دادم زیر موتور و با موتور پخش زمین شدم من را فرستادند بیمارستان شهید بقایی اهواز چند روز بستری بودم از آن‌جا من را به مشهد و سرخس فرستادند وسایلم را که داخل یک کیف بود بعداً از طریق تعاون سپاه تحویل گرفتم ۱۸ خرداد ۱۳۶۶ در سپاه سرخس خدمتم تمام شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برادر شهید پورهاشمی: شهادت آرزوی برادرم بود 🔹برادرم ۸ سال در دفاع مقدس بود و هنگامی که به عراق و سوریه و لبنان اعزام می‌شد هم می‌گفت «وقتی سرباز آمریکایی از هزاران کیلومتر دیگر به اینجا می‌آید، ما نمی‌توانیم بگوییم این درگیری‌ها به ما ارتباطی ندارد». 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1435369476Ccd1f20d599 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر پیکر شهید فخری زاده از خدا خواست شهید بشه، اینقدر مخلص و خوب بود که حرفشو شنید و شهادت نصیبش شد💔 🔴 @fasle_bidari | فصل بیداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم✨ داستانی از فضلیت نماز جماعت ، گفتگوی پیامبر اکرم با پیرمرد نابینا ✅ ✅کانال امام رضا علیه السلام ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @emamrezamashhad
17.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اعزام نیروهای کمکی گروهک جیش الوطنی که مستقیما تحت فرمان ترکیه قرار دارد به محور حلب @Qodss1🚩
🌱عشق را بـا خـون خـود کردی تـو معنـا ای شهیـد! خـویـش را بـردی بـه اوج عـرش اعـلا ، ای شهید! 🌱زنـدگی تسلیمِ تـو شد ، مــرگ خــالی از عــدم زنـده تــر از تـو نمی بینـم بـه دنیــــا ای شهیـــــد! 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا