حبیب خلیلی
رزمنده ی دلاور حبیب خلیلی فرزند علی سال 1343 درروستای عباس آباد به دنیا آمد. از ابتدای نوجوانی و دوران جوانی عشق به شغل دامداری داشت و تا قبل از خدمت سربازی به خانواده کمک می کرد. تاریخ 18/3/1362 برای خدمت مقدس سربازی به پادگان 04 بیرجند اعزام شد. بعد از دوران آموزشی به غرب کشور رفت و در لشکر 81 زرهی کرمانشاه، گردان توپخانه 155 خودکششی به عنوان خدمه سازماندهی و در منطقه ی سومار، پل هفت دهانه مشغول به خدمت گردید. حدود یازده ماه در منطقه بود.
***
هر موقع که دیده بان ها هرنوع گلوله ای مانند جنگی، دودزا و یا منور در شب می خواستند شلیک کنند، چهار نفر دیده بان داشتند که از توپخانه درخواست گلوله می کردند و همیشه دو نفر در حال دیده بانی بودند. سنگر دیده بانی بالای ارتفاع بود؛ دشمن سنگر آن ها را شناسایی نموده بود. سنگر آن ها یک آهن نمره ی 18 داشت و بقیه از تخته جعبه های مهمات بود. داخل سنگر بودیم که صدای انفجار شدیدی توجه همه را به خودش جلب کرد. سراسیمه زدیم بیرون که متوجه انفجار در سنگر دیده بانی شدیم. همه گفتند هردوی آنها پودر شدند، اما در کمال تعجب دیدیم که از لابه لای گرد وخاک ها دو نفر زدند بیرون و فقط فریاد می زدند. جلو که رفتیم متوجه شدیم که اولا گلوله ی توپ 203 م م عراق که فقط 96 کیلو وزن گلوله ی آن است، درست روی آهن 18 خورده و منفجر شده بود. دیده بان ها بدون کفش می زنند بیرون؛ پای یکی میخ جعبه مهمات فرومی رود وپای نفر دیگر روی ترکش می رود و می سوزد. بعد از یازده ماه خدمت، گردان ما به سمت جنوب و آبادان جا به جا شد. شب بود که رسیدیم و کنار یک رود مستقر شدیم. شب بعد فرمانده، نیروها را جمع کرد و گفت قرار است امشب عملیات شود، احتمال اینکه زخمی و شهید شوید هست؛ لذا اگر وصیت نامه ای دارید بنوسید و مقاوم باشید. توکل شما به خدا باشد. اگر کسی زخمی یا شهید شد، شما به کارتان ادامه بدهید. توپ ها را تقسیم کرد و گفت که باید جلوی نیروهای پیاده آتش تهیه بریزید. نیروها تا فهمیدند چه خبر است نگران شدند و هرکس یک طور زانوی غم در بغل گرفته بود؛ ولی من بی خیال بودم. گفتند: شما وصیتی، سفارشی ندارید؟ گفتم: من که نه سوادی دارم و نه کسی. از مال دنیا فقط یک مادر پیر دارم. در حال آماده کردن توپ بودیم که خبر آوردند عملیات کنسل شده. دشمن متوجه عملیات شده بود؛ یک کانالی با چند کیلومتر عرض و چند متر عمق حفر کرده بود و به آن برق وصل نموده بود. خلاصه مدتی در اطراف آبادان مستقر بودیم که دوباره حکم جابجایی زدند. این بار به ارتفاعات میمک و پادگان ابوذر در حومه ی قصرشیرین رفتیم. در پادگان مستقر بودیم که من مریض شدم، طوری که من را به بیمارستان بردند و حدود یک هفته بستری بودم و سرم تزریق می کردند. حالم که بهتر شد از بیمارستان مرخص شدم. به سمت پادگان می رفتم که هواپیماهای عراقی سر رسیدند و تمام پادگان را بمباران نمودند. نیروهایی که سالم بودند به همراه مردم که در اطراف پادگان به کشاورزی و دامداری مشغول بودند به کمک مجروحین و شهدا آمدند. در حال نجات بودند که دوباره سر و کله ی هواپیماها پیدا شد و این بار هم جدای از شهدا و زخمی ها بقیه ی افراد هم که به کمک آمده بودند، همه را به خاک و خون کشیدند. بمب ها که به سنگ ها وصخره ها اصابت می کرد، همه ترکش می شد و تعداد زیادی را زخمی و شهید می کرد. با خودم گفتم: هر طور شده باید بروم و کمک کنم و با نیروهای کمکی توانستیم مجروحین را به بیمارستان انتقال بدهیم. چند ماهی هم در این پادگان خدمت کردم.بعد از آن گفتند: شما سهمیه ی گردان قدس شدید و باید به آن جا بروید. با توپخانه تسویه نمودم و با ماشین های گذری سپاه خودم را به پادگان محل آموزش گردان های قدس در اطراف قصر شیرین رساندم. بعد از آموزش های لازم به خط مقدم قصر شیرین اعزام شدم. در این ماوریت اسلحه ی من هم ژ-3 و کارم حفاظت از خط مقدم بود، نیروها به صورت داوطلبانه به شناسایی می رفتند. گاهی درگیر می شدند وگاهی هم نه. خلاصه اینکه خدمت من در تاریخ 18/3/1364 به سلامتی به پایان رسید.
هدایت شده از قد
21.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا جنوب لبنان، نقاط درگیری یگان رضوان
از آمادگی حزب الله بشنوید
@BisimchiMedia
بر اثر درگیری ارتش اسرائیل با رزمندگان حزب الله، ۴ افسر اسرائیلی به هلاکت رسیدند و ۱۵ سرباز و افسر دیگر نیز به شدت مجروح شدند.
#وعده_صادق۲
#لبنان
●➼┅═❧═┅┅───┄
با #کانال_کمیل همراه باشید 🌹
⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
@canale_komail
.
آخرین مدافعان ناشناخته خرمشهر..!
این ۵ نفر که تصویری از چهره آنها موجود نیست، بعنوان آخرین مدافعان خرمشهر شناخته میشوند. ۵ نفر گمنام که از پل میگذرند تا مانع عبور نیروهای عراقی شده یا حرکت آنها را به تاخیر بیاندازند تا مردم فرصت بیشتری برای تخلیه شهر داشته باشند. آنها هرگز بازنگشتند و نامشان را هم کسی نمیداند..!
📸 مهرماه ۱۳۵۹
خرمشهر ، پل قدیمی
عکاس : بهرام محمدیفرد
@sepah_Qoods
ازش پرسیدم:
به نظرت مهم ترین حرفی که صهیونیست ها در این مجموعه می زنند کدام است؟!
گفت: آنجا که می گویند وقتی
"سید حسن نصرالله" در لبنان سخنرانی دارد ،
همه در اسرائیل می نشینند
پای سخنرانی او ،
چون می دانند او به هر آنچه
که می گوید عمل خواهد کرد ..
این از همه ی حرف هایشان مهم تر است ..
_برشی از کتاب "تو شهید نمی شوی˝
#محمودرضا_بیضایی
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
✅ ما نباید زمینه گناه و لغزش را برای دیگران فراهم بسازیم
🔗 حکایت های فراوانی وجود دارد که برخی از افرادی که در تقوا و خداترسی زبانزد خاص و عام بودند، در مواجهه با گناه دچار لغزش شده اند.
🔺 هیچ تضمینی وجود ندارد که افراد غیر سست عنصر نیز با مشاهده فرد بی حجاب دچار لغزش نشوند؛ یعنی حجاب توهین به مردها نیست، بلکه طبیعت بشر ضعیف است،[1] عقل در چنین شرایطی حکم می کند که جانب احتیاط را رعایت کرده و با بی حجابی زمینه گمراهی و لغزش دیگران را فراهم نسازیم.
📚 نساء، 28.
#حجاب
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
「⃢🦋➺@hejab_o_efaf
┈┉┅━✼🍃🌹🍃✼━┅┉┈
🌷🌷شهید سیدهاشم صفی الدین و شهید حاج علی کرکي
#شهدای_طریق_القدس
#حزب_الله_زنده_است
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷شهید راه قدس
شهید سیدهاشم صفیالدین:
این شهدای عزیز در این راه در راه فلسطین و قدس ،در راه آزادی
در راه تقویت توان و نیروی مقاومت
در لبنان و در تمام منطقه
اینها شهدای عزیزی هستند
که نزد پرردگار هستند.
#شهیدسیدهاشم_صفی_الدین
#شهدای_طریق_القدس
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar