eitaa logo
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
183 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
112 فایل
تاسیس 1374 اطلاع رسانی برنامه های هیئت ومسائل مختلف روز
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ درکرمخانه ‌حق‌ سفره‌ به‌نام‌ حسن است عرش تا فرش‌خدا رحمت عام حسن است✋ بی‌حرم‌ شد که‌ بدانند همه‌ مادری‌است💔 ورنه‌ در زاویه‌ عرش ‌مقام‌حسن ‌است🌸 💚 @heiatommolaemmeh
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ (قسمت ۷) 🔻از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم او را در برگرفتم. ناگهان
(قسمت ۸) 🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم. 💠ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد. ✨از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد. ✨نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی. 🍃پس از لحظه ای سکوت، بدین گونه سخنش را ادامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید... 💥اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم. 🌪در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود. 🌹نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی. ❄️خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت. 🌾حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟ صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید. 📛اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند... ◾️به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن. 💫گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم. 🍃 نیک از آبی که همراه داشت به من نوشانید.سپس در حالی که هنوز از زخمش رنج می برد، مرا بلند کرده و بر کول خود نهاد و به مسیر همچنان ادامه داد. 🌼از این که رهایم نکرد و با وجود زخمهای بیشمارش، چون دوستی مهربان برایم دل سوزاند، خوشحال بودم و شرمگین... ✍ادامه دارد... @heiatommolaemmeh
پارسال همین موقع سردار عزیز نشان ذوالفقار را از دستان پر مهر رهبر عزیزمان دریافت کرد چقدر خوشحال بودیم انگار همین دیروز بود فضای مجازی پر شده بود از عکس های رنگارنگ و متن های زیبا🌹 😔امروز در سالروز اعطای نشان ذوالفقار در میان ما نیستی اما یادت همیشه با ماست وراهت همچنان ادامه دارد....... @heiatommolaemmeh
🌹حضرت صاحب العصر والزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ♦️به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را به حقّ عمّه ام (س) قسم دهند که فرج را نزدیک گرداند. 📚شیفتگان حضرت مهدی(عج)،ج۱، ص ۲۵۱ @heiatommolaemmeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤ #امام_حسن_مجتبی_ع: 🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه واجب است كه انجام دهند. 📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج @heiatommolaemmeh
◻️🖤◻️ آجرک الله فی مصیبتک عمه جان زینب 🖤 شنیده ام امروز بخاطر عمه جانتان خیلی پریشان میشوید غبار غم بر چهره ی نازنین تان نشسته ملائکه امروز لطمه به صورتهایشان میزنند و..........😭 سلام تنها پادشاه زمین ✋ بیا ...به حق عمه جانتان @heiatommolaemmeh
✅وقتی الگو زینب است ✍رهبر انقلاب: «اگر الگوی زن، زینب و فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله علیها باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیتها و انتخاب بهترین کارها؛ ولو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز.» ✨سالروز شهادت حضرت زینب سلام الله تسلیت باد✨ @heiatommolaemmeh
🌿 حضرت« زیـ♥️ــنب س» عفیفہ اے است ڪہ در راہ عفت خویش عباسها مے دهد! نـ🧵ـخ چادر نمے دهد! @heiatommolaemmeh
🏴 شهادت سرچشمه وفا، آيينه زهرانما، زينت تمام نمای ولايت، قهرمان فصاحت و بلاغت، الگوی تمام عيار ايثار و وقار، پرچمدار عاشورائيان، رسوا كننده يزيديان، مفسّر حقيقی كربلا، سنگ صبور غربت حسين، نايبة الزهرا، تجسم عصمت فاطمی، تبلور صبر علوی، او كه صبر در كلاسش شاگردی می‌كند و در مقابلش به زانو درمیآيد، يار واقعی امام زمانش، عقیله بنی هاشم ... حضرت زينب كبری سلام الله علیها را به پیشگاه مقدس مولای مظلوممان حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و شما اعضای بزرگوار تسلیت عرض می‌نماییم... @heiatommolaemmeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه باز کردن درب حرم مطهر حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) توسط شهید حاج قاسم سلیمانی 🔹انتشار به مناسبت شهادت حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) @heiatommolaemmeh
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ (قسمت ۸) 🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر
(قسمت ۹) 🔹همان طور که به راه خویش می رفتیم، صدای وحشتناکی، توجه مرا به خود جلب کرد. به سمت چپ بیابان نگاه کردم، آنچه دیدم باعث شد که وحشتزده خود را از دوش نیک به زمین اندازم و بی اختیار خود را پشت او مخفی کنم. 🔸دو شخص با قیافه هایی بزرگ و سیاه که از دهان و بینی شان، آتش و دود شعله ور بود و موهایشان بر زمین کشیده می شد، در حالی که در دست هر کدام یک گرز آهنی تفتیده به چشم می خورد، در حرکت بودند... 🔅با نگرانی به نیک گفتم: اینها کیستند، نکند به سمت ما می آیند؟! نیک لبخند زنان گفت: نترس. اینها نکیر و منکرند، می روند از کافری که تازه از دنیا آمده، بپرسند آنچه از تو پرسیدند. 🔹 گفتم: اینها وحشتناک ترند. گفت: زیرا با کافر سروکار دارند. فاصله ای نشد که صدای فرود آمدن چیزی، زمین زیر پاهایم را به شدت لرزاند، وقتی از نیک علت را جویا شدم، گفت: ضربه آتشی بود که بر آن کافر فرود آمد. 🔸از این به بعد نیز این گونه صداها که زمین را به لرزه می آورد بسیار خواهی شنید. 🔰 نیک مسیر راه را از روی تپه‌ها و گاه از درون دره‌هایی کوچک و بلند انتخاب می‌کرد تا اینکه به ناگاه خود را لب پرتگاه بزرگ و عظیمی دیدم. 🔹 از نیک پرسیدم: باید از پرتگاه نیز بگذریم؟ گفت: آری. با وحشت به ته دره نگاه کردم، به قدری عمیق بود که انتهایش پیدا نبود. برگشتم و به نیک گفتم: تو که دوست و همراه منی چرا اینهمه آزارم می‌دهی؟! گفت: چطور؟ گفتم: آیا واقعا در این برهوت راه دیگری، که اندکی راحت‌تر باشد وجود ندارد؟! 🔶نیک دستی به سرم کشید گفت: راه عبور در این وادی بسیار است، اما هرکس را مسیری است که به ناچار باید از آن بگذرد. 🔹 با ناراحتی گفتم: آیا لیاقت من این بود که از بالا، آتش و دود آزارم دهد و از پایین، تپه‌ها و دره‌های سخت و جان فرسا محل عبورم می‌باشد؟! ♦️یک لبخندی زد و گفت: دوست من بدان این زجرها، بازتاب کردارهای زشت تو در دنیاست. اگر در این مسیر عذاب آن‌ها را تحمل نکنی هرگز به وادی السلام نخواهی رسید. کوچک‌ترین عمل زشت تو در دنیا ضبط گردیده، این‌ها تاوان آن‌هاست... ⚡️ مدت‌ها با رنج و مشقت بسیار مشغول پایین رفتن از دره بودیم که ناگاه، صدای ریزش سنگلاخ‌ها، از بالای دره، مرا به خود آورد. فورا خود را به نیک رساندم، تا چنانچه مشکلی پیش آید، به کمکم بشتابد 🔸 وحشتزده و مضطرب، در حالیکه چشمانم از حدقه بیرون آمده بود، دیدم که مردی همراه با سنگ‌های کوچک و بزرگ در حال سقوط به ته دره می‌باشد. 🌷نیک به من اشاره کرده و گفت: نگاه کن! به بالای دره نگاه کردم، هیکل بزرگ و سیاهی که قهقه زنان شادی می‌کرد، بر بالای دره ایستاده بود. نیک گفت: این هیکل، گناه آن شخص است که در حال سقوط بود و به واسطه قدرتی که داشت، توانست بر عمل نیک آن مرد چیره گردد و در نتیجه او را به ته دره پرتاب کند... ✍ادامه دارد... @heiatommolaemmeh