متن دعای هفتم صحیفه سجادیه که رهبر انقلاب خواندن آن را توصیه کردند
@heiatommolaemmeh
21.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 گزارش خبری | از خرمشهر تا دروازههای فلسطین
🔸 حضرت آیتالله خامنهای: «این مرد، دست فلسطینیها را پُر کرد؛ کاری کرد که یک منطقهی کوچکی، یک وجب جا مثل نوار غزّه در مقابل رژیم صهیونیستیِ با آن همه ادّعا میایستد، کاری و بلایی سرِ آنها میآورد که آنها سرِ ۴۸ ساعت میگویند آقا بیایید آتشبس بدهید؛ اینها را حاج قاسم سلیمانی کرد. دستشان را پُر کرد. کاری کرد که بتوانند بِایستند، بتوانند مقاومت کنند.» ۹۸/۱۰/۱۸
🔹پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، در گزارش خبری «از خرمشهر تا دروازههای فلسطین» نقش سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از آزادسازی خرمشهر تا شکست نقشههای آمریکا در منطقه و پُر کردن دست فلسطینیها برای مبارزه با رژیم صهیونیستی را مرور میکند.
💻 @Khamenei_ir
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
🌱#نسیم_حدیث
💌 امام صادق عليه السلام:
خانه اى كه در آن، كتاب خداوند متعال خوانده شود، چنان نورى از آن بر آسمان مى تابد كه در ميان خانه ها ، شناخته مى شود .
📚 بحارالأنوار ج ۹۲؛ ص ۲۰۳
@heiatommolaemmeh
🔰 در دیدار خانواده دانشمند برجسته و ممتاز هستهای و دفاعی کشور مطرح شد؛
👈 تجلیل رهبر انقلاب اسلامی از برجستگیهای علمی و فنی و اخلاص شهید فخریزاده
🔺️ خانواده دانشمند برجسته و ممتاز هستهای و دفاعی کشور شهید محسن فخریزاده عصر امروز (دوشنبه) با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار با تجلیل از برجستگیهای علمی و فنی شهید فخریزاده و حضور سختکوشانه آن دانشمند عالیمقام در میدان علم و عمل، گفتند: علوّ مقامی که خداوند با شهادت به آن بزرگوار عطاء کرد، مزد زحمات و اخلاص کمنظیر او بود و این مقام با هیچیک از مقامهای دنیوی قابل مقایسه نیست.
رهبر انقلاب اسلامی، عظمت یافتن نام شهید فخریزاده در میان عموم مردم و ابراز تأسف بسیاری از جوانان از ناشناخته بودن او در زمان حیاتش را از دیگر آثار اخلاص شهید دانستند.
ایشان همچنین گفتند: همسران شهدا در اجر آنها شریک هستند و از خداوند میخواهیم که صبر و آرامش خود را بر دلهای شما نازل فرماید و به توفیق الهی بتوانید حرکت خود را متناسب با شأن شهید ادامه دهید.
💻 @Khamenei_ir
@heiatommolaemmeh
❤ #امام_حسن_مجتبی_ع:
🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل
ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين
دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه
واجب است كه انجام دهند.
📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸
🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
@heiatommolaemmeh
✅هر کاری با رضای خدا:
🌸🍃« یعنی هر کاری که میخواهیم انجام دهیم یا ترک کنیم، قبل از انجام یا ترک آن کار، فکر کنیم ببینیم #خدا و #اهل_بیت(ع) راضی هستند یا نه؟🤔
🌸🍃هر چه #خدا و #اهل_بیت دوست داشتند آن انجام، و هرچه آن بزرگواران دوست نداشتند را ترک کنیم؛ اینگونه به مرور زندگیمان امام زمانی(عج) و خالی از گناه میشود...👌🌹
##شهید_تورجی_زاده
@heiatommolaemmeh
#حضرت_ماه 🌙
آرزویم را ڪربلا بنویسید
ڪاش...
بنویسند در ٺقدیرم
*سفر ڪرب و بلا
*بعد ظہور🤲
*با رھبرش
@heiatommolaemmeh
⭕️وقتی رسیدم دستشویی، دیدم آفتابهها خالی هستن. باید تا هور میرفتم. زورم اومد.
یه بسیجی اون اطراف بود. گفتم "دستت درد نکنه. این آفتابه رو آب میکنی؟" رفت و اومد. آبش کثیف بود.
گفتم "برادر جان! اگه از صد متر بالاتر آب میکردی، تمیزتر بود!"
دوباره آفتابه رو برداشت و رفت. بعدها شناختمش. زینالدین بود؛ فرمانده لشکر!!!
@heiatommolaemmeh
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه که رهبر انقلاب خواندن آن را توصیه کردند
@heiatommolaemmeh
#یا_حضرٺ_ام_البنیـن_سلام_علیها
▪️سیزدهم جمادی الثانی سال روز وفات
حضرت ام البنین سلام الله علیها
🖤ڪنـار اشڪ غـم فاطمیـہاٺ باید
✨دوباره چشم تو با غصّہاے قرین باشد
🖤بگـو بہ آه دل دردآورٺ امشـب
✨ڪه روضہ خوان غم #ام_البنین باشد
#ام_الادب_ام_الوفـا
@heiatommolaemmeh
❤ #امام_حسن_مجتبی_ع:
🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل
ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين
دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه
واجب است كه انجام دهند.
📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸
🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
@heiatommolaemmeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
🤲یادتان هست،!..
روزهای اول کرونا دعای فرج خواندنها
همه از ته دل بود؟ انگار همه مضطر بودیم.
کمی که گذشت باز یادمان رفت تو را کم داریم...
ببخش که فقط وقت گرفتاری یاد توایم!
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
@heiatommolaemmeh
قسمت این بود که تو محرم حیدر باشی
به علی مونس و هم خانه و همسر باشی
قسمت این بود که در زندگی مشترکت
به عزیزان دل فاطمه مادر باشی
◼️ رحلت جانسوز مادر سقای آب و ادب و علمدار دشت کربلا، شاه بانوی بنی هاشم، حضرت امّ البنین(علیها السلام) بر تمامی شیعیان و محبّان تسلیت باد
@heiatommolaemmeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | روضهخوانی تکاندهندهی و قدیمی رهبر انقلاب در مصیبت حضرت امالبنین (س)
🏴 انتشار بهمناسبت سالروز وفات حضرت امالبنین
✒
@heiatommolaemmeh
❤ #امام_حسن_مجتبی_ع:
🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل
ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين
دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه
واجب است كه انجام دهند.
📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸
🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
@heiatommolaemmeh
#مولایم_مهدی_جان♥️
قصد آن دارم که جان خویش قربانت کنم
همچو مجنونی که قربانی به قرآنت کنم
منجی عالم بیا دنیا سراسر غم گرفت
جمعه ای با سیل اشکم غرق بارانت کنم
واله و حیران به کوی و دشت می گردی چرا
با دعای عهد خود هم قصد پیمانت کنم
همچو یوسف کرده ای ما را به غم ها مبتلا
یوسفا کی با دعایم سوی کنعانت کنم
بر سر عهدی نماندم،چون برای دلبری
گو چرا باید که اشک چشم به مژگانت کنم
همچو حرّی گشته نادم سر به زیر در نزدتان
زاده ی زهرا بگو تا کی،که عنوانت کنم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@heiatommolaemmeh
🔰 لوح | هنوز قبله برخی آمریکاست!
❣حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی)
📌«شما امروز وضع آمریکا را مشاهده میکنید؛ دموکراسیشان، افتضاح انتخاباتیشان، حقوق بشرشان، ارزشهایشان، اقتصاد فلجشان ... عجیبتر از این، این است که یک عدّهای هنوز قبلهشان آمریکا است، هنوز امید و آرزویشان به آمریکا است».
🗓۱۳۹۹/۱۰/۱۹
------
@heiatommolaemmeh
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
#شهید_هادی_ثنایی_مقدم 🌷
☀در یکی از عصرهای پنجشنبه سال ۱۳۸۶ مادر شهید به زیارت مزار فرزندش به گلزار شهدا لنگرود میرود و پس از دعا و فاتحه از جای خود بلند میشود. نمایشگاه عکسی از شهدای مفقودالاثر در گلزار شهدا بر پا شده بود. مادر شهید به تصاویر شهدا نگاه میکند تا یک عکس توجه او را به خود جلب کرد و از شدت فریاد میکند این هادی منه… این هادی منه…
👥خانواده شهدایی که در مزار بودند دور او جمع شدند، کسی نمیدانست چه اتفاقی افتاده است. مادر شهید به سمت مسئول نمایشگاه میرود و میگوید این عکس را از کجا آوردید، چه کسی این عکس را گرفته است؟ آنها نمیدانستند صاحب این عکس و عکاس آن کیست؛ اما مادر شهید ادامه میدهد: این هادی منه من با دستان خودم این کلاه را برای او بافتم. این هادی منه…
☁مادر شهید: درباره خصوصیات شهید گفت: هادی جوانی با ایمان و اهل عبادت و خداپرست بود و به امور دینی بیشتر اهمیت میداد، یک روز هادی شناسنامه برادرش که دو سال از خودش بزرگتر بود را برداشت تا بیخبر از ما برای عزیمت به جبهه ثبتنام کند ولی برادرهای بسیجی متوجه شدند که شناسنامه خودش نیست.
🔄هادی هم همیشه فکر میکرد که چه راهی پیدا کند تا عازم جبهه شود، هر روز با پول تو جبیبی که از مادرش میگرفت برای خودش لباس جبهه میخرید و در خانه یکی از دوستانش مخفی میکرد تا موقع اعزام ببرد.
🍬مادرش میگوید: هادی پسر عجیبی بود، او بسیار رئوف و مهربان بود، برای بچههای همسایه شکلات میخرید و بین آنها تقسیم میکرد و به پیرزنی که در محله ما زندگی میکرد از پول خودش نان و سیبزمینی و سبزی میخرید و به کسی هم چیزی نمیگفت.
🏡روزی که میخواست عازم شود بعد از نهار بلافاصله از خانه بیرون رفت، ما شک کردم که این موقع ظهر کجا میرود، من و برادرش به دنبال او رفتیم دیدیم رفت خانه یکی از دوستانش، وقتیکه بیرون آمد اینقدر لباس پوشیده بود تا خودش را بزرگ نشان دهد نشناختمش، بهطرف سپاه میرفت متوجه شدم که میخواهد به جبهه برود پسر بزرگم رفت دنبال پدرش وقتی بهش گفتیم لااقل درس و مدرسهات را تمام کن بعد برو گفت: من باید بروم انتقام دایی و آقای مردانی (یکی از همسایههایمان که شهید شده بود) را بگیرم.
📆بعد از ۴۵ روز هادی به مرخصی آمد، من برای ادامه تحصیل او را در کلاس دوم راهنمایی ثبتنام کردم تا به مدرسه برود، هوا سرد شده بود زمستان نزدیک بود، طبق معمول هرسال برای بچهها کلاه و ژاکت بافتم، وقتیکه کاروان محمد رسولالله (ص) از شهر عازم جبهه بود، هادی آرام و قرار نداشت، آماده رفتن شد من لباسهایی که بافته بودم را داخل ساک گذاشتم و او رفت و دیگر برنگشت.
🔘بعد از عملیات همه بچههای همسایه که با او رفته بودند برگشتند اما خبری از هادی نشد وقتی از دوستانش پرسیدم، گفتند؛ ماشین جا نداشت هادی نیامد ولی چهره آنها چیز دیگری را نشان میداد، چند هفته از این ماجرا گذشت ولی از هادی خبری نشد، خیلی نگران بودم تا اینکه یکی از رزمندگان که در آن کاروان حضور داشت را بهطور اتفاقی دیدم و به او گفتم اگر پسرم شهید شده به من بگوید طاقت شنیدنش را دارم، او به من گفت: هادی شهید شد و جنازهاش به همراه تعداد زیادی از شهدا به کنار جاده انتقال داده شد،
💦 آن روز هادی یک بارانی آبی به تن داشت و پارچه سفید به همراه چوبی در کنار او قرار داده شد تا آمبولانسها راحت او را پیدا کنند و به عقب برگردانند. آنها از آن محل دور شدند، آمبولانس تعدادی از شهدا را به پشت خط آورد ولی خبری از جنازه هادی نبود.
🔸تا به امروز کسی نفهمید جنازه هادی چه شد، عدهای میگویند احتمال دارد خمپارهای به کنار جنازه او یا روی خاکریز خورده باشد و خاک بر سر جنازه مطهر او ریخته باشد و همین باعث آن شده باشد آمبولانسها جنازه او را پیدا نکنند. بعد از گذشت چند سال از ماجرای قاب عکس بارها به بنیاد شهید مراجعه کردم اما متأسفانه تاکنون نه خبری از جنازه هادی شده و نه از عکاس آن عکس. من هم با توجه به کهولت سن و بیماری به پیگیری برای پیدا کردن عکاس آن عکس ادامه ندادم.
@heiatommolaemmeh
فاطمه(علیها السلام)در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می باشد.
▪️محفل روضه نشینان خیمه مادر
زمان: شب جمعه ها(غروب پنجشننبه)
ساعت :۱۹:۳۰
سخنران:
حجت الاسلام سیدحسین علوی
موضوع سخنرانی:
(محاسبه نفس لازمه مناجات با خدا)
بانوای:
کربلایی هادی نیک بین وذاکرین اهل بیت(علیهم السلام)
آدرس خیمه:
جانبازان.روبروی درب مزار شهدا.کوچه نوزاد.کوچه رازقی1. علامت بیرق.بیت الحسین((ع)
هیات ام الائمه (س)
شهرستان رشت
@heiatommolaemmeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین منصب ما نوکری کوی شماست
بسم رب الحسین
@heiatommolaemmeh
#یا_ثـــارالله_...
دوای دردِ مــــرا هیچکس نمیفهمد...
به جزکسی که شب جمعه کــربلا رفته...
#السلام_عليك_يا_اباعبدالله
دوستداران را مهمان بفرمائید
شب جمعه است
صلی الله علیک یاعطشان
یامظلوم یامغموم یاحسین
@heiatommolaemmeh
❤ #امام_حسن_مجتبی_ع:
🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل
ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين
دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه
واجب است كه انجام دهند.
📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸
🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
@heiatommolaemmeh
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
🌱#نسیم_حدیث
💌 امام زمان عليه السلام:
اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی شماها برای همدیگر نبود، هرکس روی زمین بود هلاک می گردید، مگر آن شیعیان خاصّی که گفتارشان با کردارشان یکی است.
📚 مستدرک ج ۵، ص ۲۴۷
@heiatommolaemmeh
🔰 ۲۷۳ | هفتهنامهی خط حزبالله با عنوان «انقلاب ضد بُت بزرگ» منتشر شد.
🔻در سخن هفته این شماره به تبیین ماهیت انقلاب اسلامی در بیانات رهبرانقلاب میپردازیم.
🔻همچنین خطحزبالله در این شماره به مناسبت فرارسیدن ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها، روز زن و روز بزرگداشت مقام مادر گزیدهای از بیانات حضرت آیةالله خامنهای را دربارهیِ الگوی زن مسلمان ایرانی و نقشآفرینی زنان در خانواده و فعالیتهای اجتماعی با تأسی به این شخصیت بزرگوار و سرور زنان دوعالم بازخوانی میکند.
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت👇👇👇
روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢
❤️بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام❤️
✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند.
من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد.
سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت!
خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود.
مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد.
در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد.
در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم.
ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم.
خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم.
با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه.
خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند!
فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند.
بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده.
وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم.
بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم.
شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد.
بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي!
با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟
فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده.
آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟
روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد.
روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم .
پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره.
من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد.
✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت.
آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد.
هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد .
مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد.به نماز خواندن او نگاه کردم