eitaa logo
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
181 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
110 فایل
تاسیس 1374 اطلاع رسانی برنامه های هیئت ومسائل مختلف روز
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ قصد آن دارم که جان خویش قربانت کنم همچو مجنونی که قربانی به قرآنت کنم منجی عالم بیا دنیا سراسر غم گرفت جمعه ای با سیل اشکم غرق بارانت کنم واله و حیران به کوی و دشت می گردی چرا با دعای عهد خود هم قصد پیمانت کنم همچو یوسف کرده ای ما را به غم ها مبتلا یوسفا کی با دعایم سوی کنعانت کنم بر سر عهدی نماندم،چون برای دلبری گو چرا باید که اشک چشم به مژگانت کنم همچو حرّی گشته نادم سر به زیر در نزدتان زاده ی زهرا بگو تا کی،که عنوانت کنم @heiatommolaemmeh
🔰 لوح | هنوز قبله برخی آمریکاست! ❣حضرت (مدظله العالی) 📌«شما امروز وضع آمریکا را مشاهده میکنید؛ دموکراسی‌شان، افتضاح انتخاباتی‌شان، حقوق بشرشان، ارزشهایشان، اقتصاد فلجشان ... عجیب‌تر از این، این است که یک عدّه‌ای هنوز قبله‌شان آمریکا است، هنوز امید و آرزویشان به آمریکا است». 🗓۱۳۹۹/۱۰/۱۹ ------ @heiatommolaemmeh
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
🌷 ☀در یکی از عصرهای پنج‌شنبه سال ۱۳۸۶ مادر شهید به زیارت مزار فرزندش به گلزار شهدا لنگرود می‌رود و پس از دعا و فاتحه از جای خود بلند می‌شود. نمایشگاه عکسی از شهدای مفقودالاثر در گلزار شهدا بر پا شده بود. مادر شهید به تصاویر شهدا نگاه می‌کند تا یک عکس توجه او را به خود جلب کرد و از شدت فریاد می‌کند این هادی منه… این هادی منه… 👥خانواده شهدایی که در مزار بودند دور او جمع شدند، کسی نمی‌دانست چه اتفاقی افتاده است. مادر شهید به سمت مسئول نمایشگاه می‌رود و می‌گوید این عکس را از کجا آوردید، چه کسی این عکس را گرفته است؟ آن‌ها نمی‌دانستند صاحب این عکس و عکاس آن کیست؛ اما مادر شهید ادامه می‌دهد: این هادی منه من با دستان خودم این کلاه را برای او بافتم. این هادی منه… ☁مادر شهید: درباره خصوصیات شهید گفت: هادی جوانی با ایمان و اهل عبادت و خداپرست بود و به امور دینی بیشتر اهمیت می‌داد، یک روز هادی شناسنامه برادرش که دو سال از خودش بزرگ‌تر بود را برداشت تا بی‌خبر از ما برای عزیمت به جبهه ثبت‌نام کند ولی برادرهای بسیجی متوجه شدند که شناسنامه خودش نیست. 🔄هادی هم همیشه فکر می‌کرد که چه راهی پیدا کند تا عازم جبهه شود، هر روز با پول تو جبیبی که از مادرش می‌گرفت برای خودش لباس جبهه می‌خرید و در خانه‌ یکی از دوستانش مخفی می‌کرد تا موقع اعزام ببرد. 🍬مادرش می‌گوید: هادی پسر عجیبی بود، او بسیار رئوف و مهربان بود، برای بچه‌های همسایه شکلات می‌خرید و بین آن‌ها تقسیم می‌کرد و به پیرزنی که در محله ما زندگی می‌کرد از پول خودش نان و سیب‌زمینی و سبزی می‌خرید و به کسی هم چیزی نمی‌گفت. 🏡روزی که می‌خواست عازم شود بعد از نهار بلافاصله از خانه بیرون رفت، ما شک کردم که این موقع ظهر کجا می‌رود، من و برادرش به دنبال او رفتیم دیدیم رفت خانه ‌یکی از دوستانش، وقتی‌که بیرون آمد این‌قدر لباس پوشیده بود تا خودش را بزرگ نشان دهد نشناختمش، به‌طرف سپاه می‌رفت متوجه شدم که می‌خواهد به جبهه برود پسر بزرگم رفت دنبال پدرش وقتی بهش گفتیم لااقل درس و مدرسه‌‌ات را تمام کن بعد برو گفت: من باید بروم انتقام دایی و آقای مردانی (یکی از همسایه‌هایمان که شهید شده بود) را بگیرم. 📆بعد از ۴۵ روز هادی به مرخصی آمد، من برای ادامه تحصیل او را در کلاس دوم راهنمایی ثبت‌نام کردم تا به مدرسه برود، هوا سرد شده بود زمستان نزدیک بود، طبق معمول هرسال برای بچه‌ها کلاه و ژاکت بافتم، وقتی‌که کاروان محمد رسول‌الله (ص) از شهر عازم جبهه بود، هادی آرام و قرار نداشت، آماده رفتن شد من لباس‌هایی که بافته بودم را داخل ساک گذاشتم و او رفت و دیگر برنگشت. 🔘بعد از عملیات همه بچه‌های همسایه که با او رفته بودند برگشتند اما خبری از هادی نشد وقتی از دوستانش پرسیدم، گفتند؛ ماشین جا نداشت هادی نیامد ولی چهره آن‌ها چیز دیگری را نشان می‌داد، چند هفته از این ماجرا گذشت ولی از هادی خبری نشد، خیلی نگران بودم تا اینکه یکی از رزمندگان که در آن کاروان حضور داشت را به‌طور اتفاقی دیدم و به او گفتم اگر پسرم شهید شده به من بگوید طاقت شنیدنش را دارم، او به من گفت: هادی شهید شد و جنازه‌اش به همراه تعداد زیادی از شهدا به کنار جاده انتقال داده شد، 💦 آن روز هادی یک‌ بارانی آبی به تن داشت و پارچه سفید به همراه چوبی در کنار او قرار داده شد تا آمبولانس‌ها راحت او را پیدا کنند و به عقب برگردانند. آن‌ها از آن محل دور شدند، آمبولانس تعدادی از شهدا را به پشت خط آورد ولی خبری از جنازه هادی نبود. 🔸تا به امروز کسی نفهمید جنازه هادی چه شد، عده‌ای می‌گویند احتمال دارد خمپاره‌ای به کنار جنازه او یا روی خاک‌ریز خورده باشد و خاک بر سر جنازه مطهر او ریخته باشد و همین باعث آن شده باشد آمبولانس‌ها جنازه او را پیدا نکنند. بعد از گذشت چند سال از ماجرای قاب عکس بارها به بنیاد شهید مراجعه کردم اما متأسفانه تاکنون نه خبری از جنازه هادی شده و نه از عکاس آن عکس. من هم با توجه به کهولت سن و بیماری به پیگیری برای پیدا کردن عکاس آن عکس ادامه ندادم. @heiatommolaemmeh
فاطمه(علیها السلام)در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می باشد. ▪️محفل روضه نشینان خیمه مادر زمان: شب جمعه ها(غروب پنجشننبه) ساعت :۱۹:۳۰ سخنران: حجت الاسلام سیدحسین علوی موضوع سخنرانی: (محاسبه نفس لازمه مناجات با خدا) بانوای: کربلایی هادی نیک بین وذاکرین اهل بیت(علیهم السلام) آدرس خیمه: جانبازان.روبروی درب مزار شهدا.کوچه نوزاد.کوچه رازقی1. علامت بیرق.بیت الحسین((ع) هیات ام الائمه (س) شهرستان رشت @heiatommolaemmeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین منصب ما نوکری کوی شماست بسم رب الحسین @heiatommolaemmeh ... دوای دردِ مــــرا هیچکس نمیفهمد... به جزکسی که شب جمعه کــربلا رفته... دوستداران را مهمان بفرمائید شب جمعه است صلی الله علیک یاعطشان یامظلوم یامغموم یاحسین @heiatommolaemmeh
: 🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه واجب است كه انجام دهند. 📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج @heiatommolaemmeh
‌࿐☀️○ 🌺 ‌○☀️࿐ 🌱 💌 امام زمان عليه السلام: اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی شماها برای همدیگر نبود، هرکس روی زمین بود هلاک می گردید، مگر آن شیعیان خاصّی که گفتارشان با کردارشان یکی است. 📚 مستدرک ج ۵، ص ۲۴۷ @heiatommolaemmeh
🔰 ۲۷۳ | هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله با عنوان «انقلاب ضد بُت بزرگ» منتشر شد. 🔻در سخن هفته این شماره به تبیین ماهیت انقلاب اسلامی در بیانات رهبرانقلاب می‌پردازیم. 🔻همچنین خط‌حزب‌الله در این شماره به مناسبت فرارسیدن ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها، روز زن و روز بزرگداشت مقام مادر گزیده‌ای از بیانات حضرت آیةالله خامنه‌ای را درباره‌یِ الگوی زن مسلمان ایرانی و نقش‌آفرینی زنان در خانواده و فعالیت‌های اجتماعی با تأسی به این شخصیت بزرگوار و سرور زنان دوعالم بازخوانی می‌کند.
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت👇👇👇 روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢 ❤️بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام❤️ ✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند. من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد. سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت! خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود. مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد. در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد. در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم. ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم. خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم. با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه. خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند! فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند. بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده. وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم. بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم. شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد. بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي! با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟ فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده. آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟ روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد. روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم . پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره. من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد. ✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت. آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد. هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد . مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد.به نماز خواندن او نگاه کردم
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
انگار يک عمري نمازخوان بوده! مانند بقيه بسيجي ها شده بود. يک ماه بعد، که از ترک مواد توسط مهيار مطمئن شدم، بي سيم زدم و گفتم: عصر بيا پايين، مي خوايم بريم تهران. توي راه هم گفتم: تو ديگه پاک شدي، برو دنبال کار استخدام. عصر روز بعد توي خانه بودم که مهيار تماس گرفت. با عصبانيت گفت: امير اگه شما نميري منطقه، من فردا بر مي گردم. بعد با عصبانيت ادامه داد: اين خواهراي من هيچي نمي فهمن. يه مشت جَوون دارن اونجا جون ميدن و نون خشک مي خورن تا اينها توي آرامش باشن، امّا اينها نمي فهمن. انگار توو اين مملکت نيستن. فردا با مهيار برگشتيم. نماز اول وقت او ترک نمي شد. حالا او به من تذکّر مي داد که نماز اول وقت و... را رعايت کن. مهيار ديگر اهل جبهه شد. يک روز ترک کردن آن محيط معنوي برايش سخت بود. مهيار ۲ سال در کردستان ماند. من درگير کارهاي مهندسي بودم و او در کنار بسيجي ها، مسئول مخابرات سپاه سرو آباد از شهرهاي کردستان شده بود. با بسيجي ها به عمليّات مي رفت، براي آنها حرف مي زد و... من برخي شب ها که به ديدن او مي رفتم، شاهد بودم که مهيار براي نماز شب بلند مي شد و حال و هواي عجيبي داشت. عجيب تر اينکه، اين پسر از فرنگ برگشته، که تا مدّتي قبل نماز بلد نبود، دعاي بين نماز جماعت را با سوز خاصّي مي خواند. او يک بسيجي تمام عيار شده بود. ياد آن زماني افتادم که خانواده او، به خاطر اعتياد، به مرگ فرزندشان راضي شده بودند. روزها گذشت تا اينکه قبل از عمليّات والفجر ۴، در پائيز سال ۱۳۶۲ نيروهاي رزمنده به سوي منطقه پنجوين عراق حرکت کردند. يک روز بچّه ها به من خبر دادند که ظاهراً مهيار شهيد شده و پيکرش را برده اند سنندج. باورم نمي شد. رفتم ستاد شهداي سنندج، گفتم: شهيدي به نام مهيار مهرام داريد؟ گفت: نه. خوشحال مي خواستم برگردم. همان شخص گفت: امّا چند تا شهيد گمنام داريم که قرار است منتقل شوند تهران و به عنوان گمنام دفن شوند. برگشتم تا آنها را نگاه کنم. ۷ شهيد که همه بدن آنها گلوله باران شده و با ماشين از روي سر آنها عبور کرده بودند، به عنوان شهيد گمنام کنار هم آرميده بودند. به سختي مهيار را شناختم. يک گردنبند نقره از دوران انگليس در گردنش بود. از روي همان گردنبند او را شناختم. بقيّه هم بچّه هاي سپاه سروآباد بودند که به دست ضدّ انقلاب به طرز فجيعي به شهادت رسيده بودند. پيکر مهيار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشييع نکردند. پيکر او بدون تشييع در قطعه ۲۸ بهشت زهراي تهران به خاک سپرده شد! مراسم ختم او فقط ۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او غريب و گمنام تشييع و تدفين شد. امّا براي مراسم چهلم او، به سراغ بچّه هاي لشگر رفتم و ماجراي اين بسيجي غريب را تعريف کردم. بچّه هاي لشگر، دسته عزاداري راه انداختند و او را از غربت درآوردند. خيابان يوسف آباد از کثرت جمعيّت بسته شده بود. خواهران او از ايران رفتند. پدرش در سوئيس از دنيا رفت. شهيد مهيار مهرام، راه درست و راه حق را نمي شناخت. از زماني که با انسانهاي الهي در جبهه رفاقت کرد، مزّه رفاقت با خدا را چشيد. از زماني که راه درست را شناخت، لحظه اي در پيمودن راه حق ترديد نکرد. او بنده واقعي خدا شد. خدا هم در بهترين حالت او را به سوي خود دعوت کرد. آنها که دوست دارند اين شهيد غريب را زيارت کنند، به قطعه ۲۸ بهشت زهرا رديف ۶ شماره ۴ در کنار شهداي گمنام بروند. روح ما با يادش شاد! 🌹شادي روح پاک اين شهيد غريب و مظلوم صلوات! 👈منبع: کتاب "...تا شهادت" (چهل روايت از آنها که توبه کرده و راه حق را پيمودند و با شهادت رفتند.) صص ۲۸ تا ۳۳_کاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي. @heiatommolaemmeh
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه که رهبر انقلاب خواندن آن را توصیه کردند @heiatommolaemmeh
: 🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه واجب است كه انجام دهند. 📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج @heiatommolaemmeh
💠 و 💠حضرت (مدظله العالی) 🔷شعارهایی که امام زمان علیه‌الصّلاةوالسّلام‌وعجّل‌اللَّه‌تعالی فرجه بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد کرد، امروز شعارهای مردم ماست ؛🇮🇷 🔶شعارهای یک کشور و یک دولت است. این خودش یک گام بسیار بلندی به سوی اهداف امام زمان است. روزی شعار توحید، شعار معنویت و شعار دینداری، در دنیا منسوخ شده بود؛ سعی کرده بودند به طور کلّی آن را به دست فراموشی بسپارند ؛🌑 🔷اما امروز در این منطقه عالم، این شعارها، شعارهای رسمی حکومت است؛ شعارهای رسمی اداره کشور و آحاد ملت است ؛☀️ 🔶علاوه بر این، این شعارها آرزوی ملتهای مسلمان در بسیاری از کشورهای دنیاست؛ و این شعارها یک روز تحقّق پیدا خواهد کرد .🤲🏻 بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم ۱۳۸۹/۸/۲۲🗓 ------ @heiatommolaemmeh
🌹 امام خامنه ای: بصیرت یعنی؟ یعنی : 🔸شناخت زمان؛ 🔸شناخت نیاز؛ 🔸شناخت اولویت؛ 🔸شناخت دشمن؛ 🔸شناخت دوست؛ 🔸 شناخت وسیله هائی که درمقابل دشمن باید بکار برد؛ این شناخت ها "بصیرت" است. ۹۳/۹/۶ @heiatommolaemmeh
┄┅═◈═◈🔹🔔🔹◈═◈═┅┄ 🌿رو خودتـون جورے کـار کنین ؛ ڪہ اگـر یہ گنـــاه هم ڪردین ، گـریہ‌تون بگیره 🌷 @heiatommolaemmeh
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه که رهبر انقلاب خواندن آن را توصیه کردند @heiatommolaemmeh
: 🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه واجب است كه انجام دهند. 📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج @heiatommolaemmeh
❣حضرت (مدظله العالی) 💥در بر سَردر هر خانه‌اى پرچم بزنيد، پرچم جمهورى اسلامى را در سطح شهرها و روستاها به اهتزار در بياوريد. نشان بدهيد كه ملّت، اين خاطره را گرامى مى‌دارد. 🗓۱۳۵۹/۱۱/۱۷ ------ @heiatommolaemmeh
📸 تصویری از حضور رهبر انقلاب در حرم امام خمینی(ره). ۹۹/۱۱/۱۲ 🇮🇷 💻 @Khamenei_ir
کانال اطلاع رسانی هیئت ام الائمه (سلام الله علیها)رشت
📸 تصویری از حضور رهبر انقلاب در حرم امام خمینی(ره). ۹۹/۱۱/۱۲ 🇮🇷 #عید_انقلاب 💻 @Khamenei_ir
🔆 آغاز 🔰 با حضور رهبر انقلاب در حرم امام خمینی و گلزار شهدا در چهل‌و‌دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت 🔻همزمان با آغاز ایام‌الله دهه‌فجر و در آستانه چهل‌ودومین سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نخستین ساعات صبح امروز (یکشنبه) در مرقد بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی حاضر شدند و با قرائت نماز و قرآن، یاد و خاطره امام عظیم‌الشأن ملت ایران را گرامی داشتند. 🔻رهبر انقلاب اسلامی همچنین با حضور بر مزار شهیدان عالی‌مقام بهشتی، رجایی، باهنر و شهدای حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰، علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت کردند. 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس در گلزار شهیدان سرافراز حضور یافتند و به ارواح مطهر مدافعان اسلام و ایران درود فرستادند. 🇮🇷 💻 @Khamenei_ir @heiatommolaemmeh
🌷 امام صادق(عليه السلام) فرمودند : ✍ المؤمنُ مَن طابَ مَكْسبُهُ ، وحَسُنتْ خَليقَتُه ، وصَحَّتْ سَريرَتُهُ ، وأنْفقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، وأمْسكَ الفَضلَ مِن كلامِهِ . 👌 مؤمن كسى است كه درآمدش حلال و پاك باشد و اخلاقش نيكو و باطنش درست ؛ زيادى مالش را انفاق كند و زيادى گفتارش را نگه دارد. 📖 الكافي ، ج۲ ، ص۲۳۵ @heiatommolaemmeh