نترسید
من باشما هستم
#طه46
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
••
🍀حجـــــــاب؛
یعنی
⇦همین دقت در برخورد ها،
⇦ڪه آلوده نشوی و آلوده نسازی؛
⇦ڪه اسیر نشوی و اسیر ننمایی.
⇦که پاک بمانی...
اصلا دفاع از چادر؛ دفاع از دین است...
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
تو ای بانوی جوان دخترانه_مرد_زندگی_خودت_باش؛
.اگر #متأهل نیستی .#متعهد باش .! .
.
متعهد به خدا
متعهد به آبروی پدرت
متعهد به غیرت برادرت
متعهد به رنج هایی که مادرت برای خانوم شدن تو کشیده متعهد به زن بودنت پاک و زلال بودنت
متعهد به ارزش و لیاقت بالایت
متعهد به شعور و فهم خودت باش
هر چه دست نیافتنی تر باشی خواستنی تری …
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
°﷽°
بہ قۅڶِ↓
حاجحسٻن یڪـتا⋮👤
ݐاے آدمـ جایۍ مـٻره
ڪہ دلۺ رفٺہ❗️
دِلارُ مۅاظب باشٻم⚠️
ٺا پاۿا جاۍ بدے نره :))
🌼 #شهیدانه
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
امام صادق علیه السلام :
نگاه حرام ، تیری مسموم از تیرهای ابلیس است و چه بسا نگاهی که حسرت طولانی به بار می آورد
الکافی، ج ۵، ص ۵۵۹
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
#بخونیم☺️👌
خداوند متعال به حضرت موسی علیهالسلام فرمود(:✨
«تا کنون چه عمل خالصی انجام دادهای؟»
حضرت موسی پاسخ داد:
«نماز خواندم ، روزه گرفتم ، و ذکر گفتم».
خداوند متعال فرمود :)🌱
«نماز ، جواز عبور از پل صراط است .
روزه ، سپر آتش .و ذکر ، موجب بالا رفتن درجات بهشت است .
همه اینها برای خودت بود!»
حضرت موسی علیه السلام عرض کرد :
«خداوندا ! عملی به من بیاموز که فقط برای تو باشد».
خطاب آمد(:🤍
«ستمدیده ای را یاری کرده ای ؟
برهنه ای را پوشانده ای ؟
تشنه ای را سیراب کرده ای ؟
احترام عالمی را حفظ کرده ای ؟
اینها اعمال خالص است !».
📚 تحریر المواعظ ، صفحه ۲۲۸
صلوات یادتون نره☺️
عامه پسند🌿
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
حجاب و عفاف
مدافع حرم زینب س: #رمان #مبارزه_با_دشمنان_خدا #پارت_یازدهم کم کم کارم داشت به جنون می کشید، آخرین
#رمان
#مبارزه_با_دشمنان_خدا
#پارت_دوازدهم
.
بچه ها همه نگرانم بودند،خلاف قانون کتابخونه برام غذا میاوردن اما
آتشی که به جانم افتاده بود آرام نمی شد...
از شدت فشاری که روم وارد شده بود 3 مرتبه از حال رفتم و کار به اومدن آمبولانس و سروم
کشید. و از شانس بدم، دفعه آخر توی راه پله از حال رفتم، با مغز رفتم وسط کاشی ها و
جانانه بخیه خوردم، و دو شب هم به زور بیمارستان نگهم داشتن.
حاجی هم دستور داد دیگه بدون تاییدیه مسئول سالن غذا خوری، حق ورود به کتابخونه حوزه
و امانت گرفتن کتاب رو ندارم، اما نمی دونست کسی حریف من نیست و کتابخونه حرم، خیلی بزرگ تره.
****
تقریبا هفت ماه از فاطمیه گذشته بود و من هفت ماه در چنین وضعیتی زندگی کرده بودم،
حتی تمام مدت تعطیلات، جزء معدود طلبه هایی بودم که توی خوابگاه مونده بودم.
دیگه حاجی هم هر بار منو می دید به جای تعریف و تشویق، دعوام می کرد، شده بود مثل
پدری که دلش می خواست یک کشیده آبدار به پسرش بزنه.
حالت ها، توجه و نگرانیش برای
من، منو یاد پدرم می انداخت و گاهی دلم شدید براش تنگ می شد.
در میان این حال و هوای من، محرم هم از راه رسید، از یک طرف به شدت کنجکاو بودم
شیعیان رو توی محرم از نزدیک ببینم، از طرف دیگه، فکر دیدن قمه زنی از نزدیک
و فیلم هایی که دیده بودم به شدت منزجرم می کرد.
این وسط هم می ترسیدم، شرکت نکردنم در.این مراسم، باعث شک بقیه بشه .
بالاخره تصمیم گرفتم اصلا در مراسم محرم شرکت نکنم، هر چه باداباد.
دو شب اول، خودم
رو توی کتابخونه و به هوای مطالعه پنهان کردم و زیر چشمی همه رو زیر نظر گرفتم، موقعی
که برمی گشتن یواشکی چکشون می کردم، همه سالم برمی گشتند و کسی زخمی و خونی مالی نبود.
روز سوم، چند تا از بچه ها دور هم جمع شده بودند و درباره سخنرانی شب گذشته صحبت می
کردند، سخنران درباره جریان های فکری و سیاسی حاضر در عاشورا صحبت کرده بود، خیلی
از دست خودم عصبانی شدم، می تونستم کلی مطلب درباره عاشورا و امام حسین یاد بگیرم که
به خاطر یه فکر احمقانه بر باد رفته بود.
همون شب، لباس سیاه پوشیدم و راهی حسینیه شدم...
#ادامه_دارد...
🔴 #اینرمانواقعیاست
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
"خاطراتطنزجبهہ"🙃
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
#فرمانده دستہ بود
شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!😕
سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت #نماز صبح، #اذان گفت...
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😄
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟🤔
گفتند : ما #نماز خواندیم..!✋🏻
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ #نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄