دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_یازدهم من که تا آن لحظه جرئت فکر کردن به چنین چیزی را نداشتم، با اعتر
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_دوازدهم
آن روز آقای حسینی به من قول داد که از طریق سپاه و بسیج دنبال زینب بگردد.
در سال های اول جنگ بنزین کوپنی بود و خیلی سخت گیر می آمد.
امام جمعه،کوپن بنزین به آقای روستا داد تا ما بتوانیم به راحتی به جاهای مختلف سر بزنیم و دنبال دخترم بگردیم.
قبل از هر کاری به خانه برگشتیم می دانستیم که مادرم و شهرام و شهلا منتظر و نگران هستند.
آنها هم مثل من از شنیدن خبرهای جدید نگران تر از قبل شدند. مادرم ذکر یا حسین(ع) و یا زینب(ع) و یا علی(ع) از دهنش نمی افتاد. نذر مشکل گشا کرد.
مادرم هر چی اصرار کرد که کبری، یک استکان چای بخور. یک تکه نان دهنت بگذار، رنگت مثل گچ سفید شده.
من قبول نکردم حس می کردم طنابی دور گردنم به سختی پیچیده شده است. حتی صدا و ناله ام به زور خارج می شد.
شهرام هم سوار ماشین آقای روستا شد و برای جست و جو با ما آمد. نمی دانستم به کجا باید سر بزنم. #روز_دوم_عید بود و همه جا تعطیل بود. فقط به بیمارستان ها و درمانگاه ها و دوباره به پزشکی قانونی و پایگاه بسیج سر زدیم.
وقتی هوا روشن بود، کمتر می ترسیدم. انگار حضور خورشید توی آسمان دلگرمم می کرد. اما به محض اینکه هوا تاریک می شد ، افکار زشت و ترسناک از همه طرف به من هجوم می آورد.
#شب_دوم از راه رسید و خانواده ی من همچنان در سکوت و انتظار و ترس، دست و پا می زدند. تازه فهمیدم که درد گم کردن عزیز، چقدر سخت است.
#گمشده من معلوم نبود که کجاست. نمی توانستم بنشینم یا بخوابم، به هر طرف نگاه میکردم، سایه زینب را میدیدم. همیشه جانماز و چادرنمازش در اتاق خواب رو به قبله پهن بود.در اتاقی که فرش نداشت و سردترین اتاق خانه ما بود. هیچ کس در آن اتاق نمی خوابید و از آنجا استفاده نمی کرد، آنجا بهترین مکان برای نمازهای طولانی زینب بود.
روی سجاده ی زینب افتادم از همان خدایی که زینب عاشقش بود با التماس و گریه خواستم که زینب را تنها نگذارد.
مادرم که حال مرا میدید پشت سرم همه جا می آمد و میگفت: کبری مرا سوزاندی، آرام بگیر.
آن شب تا صبح خواب به چشمم نیامد. از پشت پنجره به آسمان خیره شده بودم. همه ی زندگی ام از بچگی تا ازدواج، تا به دنیا آمدن بچه ها و جنگ مثل یک فیلم از جلوی چشم هایم می گذشت آن شب فهمیدم که همیشه در زندگی ام رازی وجود داشته، رازی نگفته انگار همه چیز به هم مربوط می شد زندگی و سرنوشت من طوری رقم خورده بود و پیش رفته بود که باید آخرش به اینجا می رسید .
آن شب حوصله حرف زدن با هیچ کس را نداشتم، دلم میخواست تنهای تنها باشم خودم و خدا ،باید دوباره زندگی ام را مرور میکرم تا آن راز را پیدا کنم رازی را که میدانستم وجود دارد اما جرات بیانش را نداشتم باید از خودم شروع میکردم من کی هستم؟ از کجا آمده ام ؟پدرو مادرم چه کسانی بودند؟زندگی ام چطور شروع شد و چطور گذشت؟زینب که نیمه ی گمشده ی وجودم بود چطور به اینجا رسید؟اگر به همه ی اینها جواب میدادم شاید می توانستم بفهممم که دخترم کجاست؟
وشاید قدرت پیدا میکردم که آن ترس را از خودم دور کنم و خودم را برای شرایطی بدتر و سخت تردر زندگی آماه کنم.
ای خدای بزرگ ای خدای محبوب زینب که همیشه تو را عاشقانه صدا میزد و هیچ چیز را مثل تو دوست نداشت . من مادر زینب هستم. مرا کمک کن تا نترسم ، تا بایستم و تا تحمل کنم.
باید از گذشته خیلی خیلی دور شروع کنیم از روزی که به دنیا آمدم.
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد...
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🛑به روز باشیم 🔆 استعمار و استحمار 🔺یک دورهای در تاریخ بشر استعمار نظامی با توپ و تانک و لشکرکشی ک
🛑به روز باشیم
⭕️ در حالیکه مدیریت جهادی از جیپ به خودروی فوق پیشرفته ی رویین تن نزاجا رسیده، مدیریت اشرافی در زمینه ساخت خودرو شکست خورده است!
پروفسور علی کرمی: اگر صنعت خودروسازی فقط 5 سال در اختیار بسیجیان قرار بگیرد کشورمان از کره جنوبی جلو میزند👌
به امید خبرهای خوب در دولت #رئیسی
👤 یاس 🌹
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
بسم حبیب 🍁نقاب نغمه #قسمت_نهم سلامی به زیبایی نغمهی خداحافظی بهار 🌸 در قسمت های قبل درمورد آثار گ
بسم حبیب
🍁نقاب نغمه🎵
#قسمت_دهم
با سلام خدمت شنوندگان عزیز🔊 در این قسمت به یکی دیگر از آثار سوء موسیقی خواهیم پرداخت!
🌀جنون و دیوانگی 🌀
فشار شدید موسیقی بر روی اعصاب، قدرت اندیشه و تفکّر رو از انسان میگیره لذا منجر به انجام کارهایی که با عقل تضاد داره میشه. نمونهای از این کارهای جنونآمیز رو ذکر میکنیم:
«در ملیون پنجاه هزار نفر بعد ازگوش کردن به یک کنسرت موسیقی چنان موسیقی اونها رو به هیجان آورد که ناگهان همه به هم ریختند و بدون جهت، هم دیگر رو زخمی و مصدوم کردن و قبل از این که پلیس خودش رو برسونه چند نفر به ضرب چاقو از پا دراومدن و به چندین دختر، تجاوز شد و تعداد زیادی مجروح شدند.»😱😰
یا «در ایالت «لتیل راک» جوانی پیانو یاد میگرفت. نغمات موسیقی بقدری روی روحش هیجان ایجاد کرد که بدون دلیل از جاش برخاست و با ۱۹ ضربه چاقو، معلّم خودش رو از پا درآورد.»😱
البته این آثار رو در برخی آهنگهای رپ ایرانی هم میشه مشاهده کرد،
از اون مدل گوپس گوپسها که طرف تو ماشین میذاره ،صداشو بلند میکنه یعنی یه جنون خیابانی به آدم دست میده😂🤭
خلاصه که مواظب گوشهاتون باشید🙃👋🏻
#تولیدی_کامل
#موسیقی #غنا
#انواع_موسیقی_غنا
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پرسش_پاسخ
#بدحجابی #موفقیت
❓چرا انسان های بدحجاب در زندگی آدم های موفقی و خوشبختی هستن؟
❌برای پاسخ به این سوال اول باید بگیم که شما با دیدن یک فرد یا چند فرد که حجاب درستی ندارن ولی در زندگی موفق هستن نمی تونی به این نتیجه برسی که همه افراد بدحجاب موفق هستن.همینطور که اگر یک شخص محجبه در زندگی مشکل براش پیش اومد نباید فکر کنیم تمام اشخاص محجبه در زندگی با مشکل مواجه هستن.هر کس تلاش کنه به موفقیت دست پیدا می کنه.در ضمن قطعاً بانوان محجبه و موفق زیادی داریم که ممکن شما اطلاعی ازشون نداشته باشید
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#پرسش_پاسخ #بدحجابی #موفقیت ❓چرا انسان های بدحجاب در زندگی آدم های موفقی و خوشبختی هستن؟ ❌برای پا
#پرسش_پاسخ
#بدحجابی #موفقیت
❓چرا انسان های بدحجاب در زندگی آدم های موفقی و خوشبختی هستن؟
〽️گاهی اوقات به افراد گناهکار نعمت داده می شه تا به وسیله اون نعمت متوجه بشن خدا هواشونو داره و اونها هم به شکرانه این نعمت ترک معصیت کنن.در این دنیا فرصت توبه فراهم شده و محل امتحان هست که اگر نبود باید فقط بندگان مسلمان و مومن از نعمت ها برخوردار می شدن و بقیه افراد در عذاب می بودن
📌یک نکته دیگه که بهش توجه نکردین اینه که هیچ یک از ما آدما معصوم نیستیم و در نتیجه گناهانی انجام می دیم ولی با این حال باز هم لطف خدا شامل حال ما میشه و از نعمت ها بهره مند می شیم.گناه اون کسی که بدحجاب خیلی به چشم میاد ولی گناهانی بدتر یا هم ردیف بدحجابی داریم که ممکن کسی متوجه اونها نشه پس ملاک سنجش گناهکار بودن افراد فقط نمی تونه از روی ظاهر باشه
🔹خداوند در مقابل معاصی و گناهانی که بندگان انجام میدهند: گاهی فوراً او را مجازات میکند که این یک نوع محبّت نسبت به بنده است که او را بیدار میکند. بسیاری از بلاها کفّاره معصیت است، گاهی خداوند مهلت میدهد تا از این مهلت استفاده کند و برگردد و توبه کند.
🔸گاهی خداوند در مقابل معصیت بندهاش به او نعمت میدهد چون قبلًا هشدار داده ولی اثر نکرد. و مستحق مجازات است؛ امّا خداوند به او نعمت میدهد و این نعمت دادن به دو علت است، یکی اینکه غافل و مغرور بشود و بیشتر گناه کند و دوم اینکه بعد از دادن نعمتهای فراوان، یک دفعه مجازات میکند که این نوع مجازات خیلی دردناک است که انسانی را که غرق در نعمت است یک دفعه غرق در عذاب کنند، و در اصطلاح قرآن نام این نعمت را عذاب استدراجی میگذارند: «وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِأَیاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِّنْ حَیْثُ لَایَعْلَمُونَ»؛ و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، ما آنان را از جایی که نمیدانند، به تدریج به سوی عذاب پیش میبریم ».[۱]
⏸برای کلمه استدراج دو معنا ذکر شده یکی اینکه چیزی را به تدریج بگیرند چرا که اصل این ریشه از «درجه» گرفته شده که به معنای پلّه است که هرگاه چیزی را به تدریج و مرحله به مرحله بگیرند یا گرفتار سازند به این عمل استدراج گفته میشود.
معنای دیگر استدراج «پیچیدن» است؛ همان گونه که یک طومار را به هم میپیچند[۲]
🔹خداوند گناهکاران و افراد سرکش را، فوراً گرفتار مجازات نمیکند، بلکه درهای نعمت را به روی آنها میگشاید که یا این نعمتها باعث بیداری آنها میشود و یا اینکه به بیخبری آنها میافزاید که در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله از نعمت، دردناک است، چرا که در حالی که غرق در ناز و نعمت هستند خداوند همه نعمت را از آنها میگیرد و طومار زندگی آنها را درهم میپیچد
🔸مثل داستان حضرت موسی و خضر با اینکه حضرت موسی پیامبر بودن ولی باز هم حکمت کارهای خضر رو نمی دونستن،ما هم حکمت کارهای خدا رو نمیدونیم و بر اساس علم اندک خودمون قضاوت می کنیم
📚[۱]سوره اعراف، آیه ۱۸۲
[۲] مفردات راغب
معامله خداوند با گنهکاران/ شرح سه حکمت از امیرالمومنین(ع) - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
https://www.mehrnews.com/news/4572124/
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دفاع جانانه #علامه_امینی (ره) از امیرمومنان علی بن ابیطالب علیه السلام
✅ ایا حضرت فاطمه (س)امام زمان خود رامیشناخت⁉️
🌿 بمناسبت سالروز بزرگداشت #علامه_امینی
💚💚 شیعیان ،غدیر درپیش است💚💚
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
💯تاثیر حمایت از افراد محجبه در روحیه اونها
🔻"طیبه کاظمی" دختر مسلمان محجبه ساکن کلگریِ کانادا وقتی که با گروهی از دوستان و اقوام مسلمانش در پارک بودن با فرد غیر مسلمانی مواجه میشن که از اونها به خاطر حجاب و حیایی که دارن تقدیر می کنه و میگه پوشش اونها خیلی قشنگ و برازنده هست
🔻این برخورد باعث میشه "طیبه" خوشحال بشه و مصمم بشه برای اینکه دیگران رو هم تشویق کنه از بروز عقایدشون نترسن و با خیال راحت از خونه بیرون بیان.ترس از حضور در اماکن عمومی به دلیل اتفاقات اسلام ستیزانه اخیر در کانادا هست که منجر به کشته شدن ۴ عضو یک خانواده شد
🔻رفتارهای نژادپرستانه و اسلام ستیزانه در کانادا زیاد رخ میده و در همین پارک قبلا روسری دختر محجبه رو از سرش درآورده بودن
🌐منبع:https://www.660citynews.com/2021/06/05/hijab-wearing-teen-finds-new-confidence-after-positive-encounter-with-stranger/
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_دوازدهم آن روز آقای حسینی به من قول داد که از طریق سپاه و بسیج دنبال
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃
#قسمت_سیزدهم
از خانم کچویی شنیدم که امام جمعه شاهین شهر، زینب را میشناسد و می تواند برای پیدا کردن او به ما کمک کند.
من چند بار از زبان زینب تعریف آقای حسینی را شنیده بودم، ولی فکر میکردم آشنایی زینب با آقای حسینی در حد افراد معمولی شهر است که به نماز جمعه می روند.
اما بعدا فهمیدم که زینب برای مشورت در #کارهای_فرهنگی و #تربیتی در مدرسه و بسیجو جامعه زنان، مرتب با آقای حسینی و خانواده اش در ارتباط بود.
مادرم و شهلا و شهرام در خانه ماندند و من همراه آقای روستا به خانه ی امام جمعه رفتم.
من همیشه زن خانه نشینی بودم و همه ی عشقم و کارم رسیدگی به خانه و بچه هایم بود؛ خیلی بلد نبودم که چطور حرف بزنم.
روی زیادی هم نداشتم. همه ی جاهایی را که دنبال زینب می گشتم، اولین بار بود که می رفتم.وقتی که حجت الاسلام حسینی را دیدم،
اول خودم را معرفی کردم. او خیلی احترام گذاشت و از زینب تعریف های زیادی کرد.
اگر مادر زینب نبودم و او را نمیشناختم، فکر میکردم که امام جمعه از یک زن چهل ساله ی #فعال حرف میزند، نه از دختر چهارده ساله ی من.
آقای حسینی از دلسوزی زینب به #انقلاب و عشقش به #امام و #شهدا و زحمت هایی که میکشید،حرف های زیادی زد. من مات و متحیر به او نگاه می کردم. با اینکه همه ی حرف های او را باور داشتم و می دانستم که جنس دخترم چیست، امو از گستردگی فعالیت های زینب در شاهین شهر بی خبر بودم و این قسمت حرف ها برای من تازگی داشت.
امام جمعه گفت: #زینب_کمایی آنقدر شخصیت بالایی دارد که من به او قسم می خورم.
بعد از این حرف ، من زیر گریه زدم. خدایا، زینب من به کجا رسیده بود که امام جمعه ی یک شهر به او قسم میخورد؟ زن و دختر امام جمعه هم خیلی خوب زینب را میشناختند.
از زمان #گم شدن زینب تا رفتن به خانه ی امام جمعه، تازه فهمیدم که همه دختر مرا می شناختند و فقط من خاک بر سر، دخترم را آن طور که باید و شاید هنوز نشناخته بودم. اگر خجالت و حیایی در کار نبود، جلوی آقای حسینی دو دستی توی سرم می کوبیدم.
آقای حسینی که انگار بیشتر از رییس آگاهی و خانم کچویی به دست داشتن منافقین یقین داشت، با من خیلی حرف زد و به من گفت: به نظر من شما باید خودتان را برای هر شرایطی آماده کنید،
احتمالا دست #منافقین در ماجرای #گم_شدن_زینب است، شما باید در حد و لیاقت زینب رفتار کنید.
حس می کردم به جای اشک، از چشم هایم خون سرازیر است. هر چه بیستر برای پیدا کردن دختر عزیزم تلاش میکردم و جلوتر می رفتم، نا امید تر میشدم. زینب هر لحظه بیشتر از من دور میشد...
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد...
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
Part17_داستانهای شگفت.mp3
1.17M
📚داستانهای شگفت انگیز
🥀داستان هفدهم
🔺پایان
📌کتاب" داستانهای شگفت" شامل داستان اخلاقی و اعتقادی از شهید محراب آیت الله سید عبدالحسین دستغیب می باشد.
آیت الله دستغیب در مقدمه می فرمایند: چون هریک از این داستان ها موجب تقویت ایمان به غیب و رغبت قلوب به عالم اعلی و توجه به حضرت آفریدگار است آنها را ثبت کردم تا فرزندانم و سایر خوانندگان بهره مند شوند و خصوصا در شداید و مشکلات دچار یاس نشوند.
#صوتی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
سلام به شما عزیزان....🖐😊
🔸نکته قابل تامل درباره دشمنان اسلام، صبر و حوصلهی آنها برای ترویج بیبندوباری ست ...
🔹به عنوان مثال با برنامه ریزی ۴۰،۳۰ ساله روسری ها کمکم عقب رفت و مانتوها اول کوتاه و الان جلوباز و آستین کوتاه شدند و شلوارها تنگ و کوتاه و پاره ....پوشاک آقایان هم که ...
🔸و حالا این برنامهی ریز و صبور وارد مرحله جدیدی شده....
🔹به طوری که بعد از تغییر آرام در سبک زندگی و پوشش مناسب بانوانمان تلاش میکنند ریشه غیرت و مردانگی که به طور طبیعی در وجود آقایان وجود دارد را هرس کنند....😱
🔸و اگر از همین حالا با تبلیغ و نشر گسترده فرهنگ رفتار و پوشش اسلامی جلویش را نگیریم باید منتظر باشیم تا در آینده ای نزدیک کشور ماهم مانند کره ، چین و دیگر کشورها شاهد چهرهی جدیدی از مردانمان باشد...😵😢
🔹 مردانی که نه تنها در باطنشان غیرت کمرنگ شده بلکه ظاهر مردانه خود را هم از دست دادهاند.....🤕🤒
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو برای بانوان می ذارم تا قدر دستورات اسلام رو بدونن و به یاد داشته باشن این اسلام بود که زن ها رو از دوران جاهلیت تا امروز از خرافه و بدبختی نجات داد
و به اونها عزت داد و اگر هم گفته #حجاب رو رعایت کنید قطعا بدونید برای عزت بخشیدن به خود زن ها هست💚
♨️مراسمی در یکی از روستاهای هند که #دختران و #زنان را در حد مرگ کتک میزنن برای درمان بیماراییها
#حجاب
#زن
#خرافه
#فمنیست
#تصویری
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔸🌼🔸|•°•
#آیتالله_بهجت
🔸هیچ ذڪرے بالاتر و مہمتر از عزم پیوسته و همیشگے بر ترڪ گناه نیست؛
یعنے تصمیم داشته باشید اگر خداوند صدسال هم به شما عمر داد، حتے یڪ گناه نڪنید.
🔸همچنان که اگر صد سال عمر ڪنید، حاضر نخواهید شد یڪ بار تَهِ استکانی زهر بنوشید.
♨️حقیقت و واقع گناه هم، زهر و سَمّ اسٺ.
#عکس_تولیدی
#پروفایل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#معرفی_کتاب📚
📖عنوان: سفید سیاه
✍نویسنده: زهیر احمدی(با نظارت دکتر رضا مهکام)
💥تحلیل و بررسی پدیده نوظهور #ازدواج_سفید با رویکردی دینی و روان شناختی💥
#ازدواج_سفید، به عنوان #آسیب_اجتماعی نوین چندسالی است وارد فرهنگ ایرانی شده، علاقه منداني يافته و در تقابل با سنت #ازدواج قرار گرفته است.
در این بین جوانان و خانوادههایی بر اثر عدم آگاهی از زوایای این معضل اجتماعی، به آن مبتلا و سرانجام #پشیمان شدهاند.
در اين ميان بعضي آن را مفيد! و کارآمد! و گروهي آن را ضدارزش و آسيب مي خوانند.
کتاب سفیدِ سیاه اولین کتابی است که با #رویکرد_دینی و روانشناختی این پدیده را بررسی کرده است. مباحث این کتاب که در ۳۵۴ صفحه توسط انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) به چاپ رسیده است، در قالب شش فصل تنظیم شده است:
🍃فصل اول، شامل مسائل مربوط به ازدواج، #خانواده، تعریف و اهمیت آنها در بین دانشمندان و ادیان الهی
🍃فصل دوم، تعریف و #تاریخچه_ازدواج_سفید و نحوۀ شکلگیری آن
🍃 فصل سوم، بررسی #علل گرایش به همخانگی و تبیین #دلایل تمایل به ازدواج سفید از زبان موافقان این نوع زندگی با همان #توجیهات و ادبیات
🍃فصل چهارم، بررسي و نقد ماهیت همخانگی و #پیامد های ناشی از این نوع زندگی
🍃فصل پنجم، ارائه راهکارهایی برای #مقابله با این چالش فرهنگی
🍃فصل ششم، نتیجهگیری
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🌿|°•
استیڪࢪ #ࢪایگان #گروهدارے ، #کانالـــدارے ، #تبادلـــــ ، #ࢪوزشمارعیدغدیࢪ و کلے محتواے دیگہ میخواے⁉️
یه سر بزن 👈 @afagh_graphi 🙃
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃 #قسمت_سیزدهم از خانم کچویی شنیدم که امام جمعه شاهین شهر، زینب را میشناسد
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_چهاردهم
#فصل_سوم
#نگاهی_به_گذشته
من تنها فرزند مادرم بودم که او با نذر و نیاز و دعا و التماس از امام حسین(ع) گرفته بود. مادرم، تاج ماه طالب نژاد در آبادان زندگی می کرد.
وقتی خیلی جوان بود و من در شکمش بودم، شوهرش را از دست داد.
او زن جوانی بود که کس و کار درستی هم نداشت و یک دختر بدون پدر هم روی دستش مانده بود.
برای همین مدتی بعد از مرگ پدرم با مردی به نام درویش قشقایی ازدواج کرد.
درویش قبلا زن و دو پسر داشت، اما پسرهایش در اثر مریضی از دنیا رفتند و زنش هم از غصه مرگ پسرهایش به روستای خودشان که دور از آبادان بود برگشت.
درویش که نمی توانم به او نابابایی بگویم آمد و مادرم را گرفت. درویش مرد خیلی خوبی بود و واقعا در حق من پدری کرد.
مادرم بعد از ازدواج مجددش، یک بار دیگر باردار شد، اما بچه اش سقط شد و او همچنان در حسرت داشتن فرزندان دیگری ماند.
یادم هست که وقتی بچه بودم، همیشه دهه ی اول محرم در خانه روضه داشتیم، یک خانه ی دو اتاقه ی شرکتی در جمشید آباد آبادان داشتیم. من که خیلی کوچک بودم، در خانه همسایه ها می رفتم و از آنها می خواستم که برای #روضه به خانه ی ما بیایند.
من نذر امام حسین(ع) بودم، و مادرم تمام محرم و صفر لباس سیاه می پوشید. مادرم در همان دهه ی اول برای سلامتی من آش نذری درست میکرد و به در و همسایه می داد او همیشه دلهره سلامتی من را داشت و شدیدا به من وابسته بود.
مادرم عاشق بچه بود و دلش می خواست بچه های زیادی داشته باشد، اما خدا همین یک اولاد را بیشتر به او نداد، تازه آن هم با نذر و #شفاعت آقا امام حسین(ع).
من از بچگی عاشق و دلداده امام حسین (ع) و حضرت زینب(س) بودم. زندگی ام از پیش از تولد با آنها گره خورده بود، انگار دنیا آمدنم، نفس کشیدنم همه به امام حسین(ع) و #کربلا بند بود.
پنج ساله بودم که برای اولین بار همراه مادرم، قاچاقی و بدون پاسپورت از شلمچه به کربلا رفتیم. مادرم نذر کرده بود که اگر سلامت به دنیا بیایم مرا به کربلا ببرد. اما تا پنج سالگی نتوانست نذرش را ادا کند.
مادرم از سفر کربلا دو قصد داشت، یکی ادای دینش و قصد دیگرش این بو د که با از امام حسین(ع) اولاد دیگر طلب کند.
تمام آن سفر و صحنه هد را به یاد دارم.
مثل این بود که به همه ی کس و کارم رسیده باشم. توی شلوغی و جمعیت حرم، خودم را رها می کردم. چند تا مرد توی حرم نشسته بودند و قرآن می خواندند.
مادرم یک لحظه متوجه شد که من زیر دست و پای مردم افتاده ام و نزدیک است که خفه بشوم ، بلند فریاد زد یا امام حسین(ع) من آمده ام بچه ازت بگیرم، تو کبری راهم که خودت به من بخشیده ای ، میخواهی از من پس بگیری؟
مردهای قرآن خوان بلند شدند و من را از میان جمعیت بالا کشیدند. توی همه ی مدت سفر عبای عربی سرم بود.
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد....
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🛑به روز باشیم ⭕️ در حالیکه مدیریت جهادی از جیپ به خودروی فوق پیشرفته ی رویین تن نزاجا رسیده، مدیریت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا