دانشگاه حجاب
#امر_به_معروف ۱ سلام من تنهایی رفتم تو پارک کنار خونمون و به همه کسایی که دیدم دارن چیز میخورن یا چ
#امر_به_معروف ۲
سلام طاعات قبول
من ساکن تهرانم
ما هم از ظهر تا الان به چند تا پارک(محدوده ستارخان و طرشت) به بهونه ی بازی بچههامون سر زدیم .قسمت بازی شلوغ بود اما برخلاف چیزی که فکر میکردم الحمدلله بساط جوجه و نهار بجز یک مورد ندیدم
دیدم دو تا خانم چادری و محجبه نشسته بودن رو صندلی و یکیشون داشت رانی میخورد، رفتم جلو و بعد از تبریک عید گفتم از شما بعیده عزیزم ، ماها که رعایت نکنیم دیگه از بقیه چه توقعی میشه داشت؟! ... و صحبت های دیگه .... که بنده خدا شرمنده شد و بعد چند دقیقه رفتن خونه شون ...
راستی ماشین گشت پلیس هم دیدم که فضای داخل پارک رو بررسی میکرد
#میشود
#بی_تفاوت_نباشیم
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#امر_به_معروف ۲ سلام طاعات قبول من ساکن تهرانم ما هم از ظهر تا الان به چند تا پارک(محدوده ستارخان و
#امر_به_معروف ۳
با سلام
منزل ما هم تهرانه
حوالی ایت الله کاشانی، اریاشهر
تنهایی به پارک بالای خونمون رفتم
چند خانواده، مشغول صرف نهار بودند، تذکر دادم،
الحمدالله مشخص بود که ماه رمضونه به جز یک عده معدودی که قصد توهین به باورهای دینی رو دارند،
با پلیس هم تماس گرفتم که برای سرکشی به این پارک مراجعه کنند
خواهشا شما هم به پارک نزدیک خونتون یک سری بزنید
#میشود
#بی_تفاوت_نباشیم
🌸 @hejabuni
ارسالی شما👇😍
سلام
ما دیشب با دو تا از دوستام رفتیم پارک شهربازی شهرمون و الحمدالله هر کشف حجابی دیدیم تذکر دادیم به راحتی
اکثرا هم میپذیرفتن و سریع سر میکردن چون همسن و سال بودیم و هم کلی بامحبت و قربون صدقه میگفتیم خیلی تاثیر خوب داشت😍 حتی به خانوم های بزرگتر خودمون هم تاثیر داشت
#میشود
#بی_تفاوت_نباشیم
#ارسالی_اعضا
🌸 @Hejabuni
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
یک نمونه تذکر لسانی در پارک 🌱
ارسالی اعضا👆
🌸 @Hejabuni
هدایت شده از دانشگاه حجاب
#چی_شد_چادری_شدم
میشه برامون تعریف کنید چی شد چادری شدید؟ 😍
👉🏻 @f_v_7951
منتظر خاطرات جذابتون هستیم 🤩
🔅 @hejabuni♢دانشگاه حجاب🔅
#چرا_چادری_شدم؟
سلام چادری شدن من خیلی داستانش مفصله 📑
من شل حجاب بودم. اهل رفاقت و ... و فقط تو محرم چادر میپوشیدم و همیشه یه ترس و افسردگی داشتم...😔
۳تا اتفاق تو زندگیم افتاد که واقعا آبروم در خطر بود. خیلی اتفاقه بدی [بود]. 😔
تو گناه و دوستهای خیابونی غرق شده بودم همشونم فقط سوءاستفاد و آخرش تنهای😔
راستش ۲تا اتفاق از سرم گذشت. همش به خدا قول میدادم و میزدم زیرش تا اینکه
یکی از اون پسرهایی که باهاش رفاقت داشتم ازم فیلم گرفته بود تو وضع بد 😔😔😔😔
تهدیدم کرد و کلی حرفای دیگه خلاصه که حتی به مرز خودکشی هم رسیدم از ترس آبروم...
خلاصه که شب قدر، شب ۲۱م سال ۹۶ بود که رفتم مسجد و به خدا کلی قول دادم و ازش خواستم کمکم کنه. گفتم خدایا غلط کردم. تو خدایی کن؛ من بندگی برات میکنم...
شب که برگشتم وقتی خوابیدم تو عالم خواب دیدم سر مزار یه شهید هستم و تو خواب بهم یه هدیه دادن. بهم یه لبخند زدن و گفتن «قولت یادت نره»
وقتی خوابم رو واسه یه حاج آقا تعریف کردم گفت هدیش چادر بوده!
راستش اولش سخت بود چادر سر کنم و از آرتیش و اون مانتوهای رنگی بگذرم ولی بخدا قول داده بودم...
[بالاخره] وقتی چادر پوشیدم آرامش داشتم امنیت داشتم. دیگه نگاه هوس آلودی روم نبود. الان از اون شب ۶سال میگذره و من روز به روز عاشق چادرم میشم و این آرامشم رو با هیچی عوض نمیکنم.
کاش همه دخترای همسن من هم راهشون رو پیدا کنن. این دوستیا آخرش بن بست بیعفتی هست.
التماس دعا یا حق✋
💌 ۳۵ ساله از ملایر
ــــــــــــــــــــ
ارسال خاطرات: @f_v_7951
🎓 @Hejabuni | دانشگاهحجاب 🌸