دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 50 👇 گاهی سوالا در عین سخت بودن آسونن و در عین
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 51 👇
وقت رو به اتمام بود.
اکثر بچه ها تا آخرین دقائق پای برگه هاشون نشسته بودن.
برگم رو تحویل دادم و به سمت درب خروجی رفتم.
دانشجوها حین تحویل برگه برای عمه طراح سوالات دعا میکردن!
توی مسیر خروج از سالن، چهره های درهم برهم زیاد به چشمم میخورد.
بعضیا سرشون رو میخاروندن!
بعضی مداد میجوئیدن.
بعضیا هم که زمان ده بیست سی چهل کردنشون رسیده بود!
فائزه هم که همیشه تا دقیقه 95 دلش نمیاد برگه ش رو تحویل بده!
تهش مراقب ها به زور ازش میگیرن!!
انصافا آزمون سختی بود!
رُسَم کشیده شد!
حتی سوالای ساده هم وقت میگرفت!
آخه اینا آدمی نبودن که سوال ساده بدن !
همین سادگیش آدم رو به وسواس مینداخت.
طوری که توی جواب درستی که داده بودیم شک میکردیم
خلاصه اندازه دو روز درس خوندنِ بدونِ حضور الناز و فائزه ازم انرژی گرفته شد!
چیزی حدود 3 ساعت کل کل با حضور الناز و فائزه!
توی محوطه دانشگاه منتظر فائزه بودم.
دانشجوها یکی یکی با چهره های پکر از جلسه بیرون می اومدن.
کلا امتحان وقتی سخت باشه روی مخه!
این رو مخ بودن ها توی چهره تاثیر داره!
بالاخره سر و کله فائزه هم پیدا شد.
- سلام نابغه! آزمون چه طور بود؟!
چاقو میزدی خونش در نمیومد.
با حرص گفت:
- نمیدونم این سوالا رو از کجا در آورده بودن!
خیلی مسخره بودن!
نگاهش به آبمیوه ش افتاد.
- فکر میکردم تولید این سبک از آبمیوه متوقف شده!
از کجا این آبمیوه ها رو خریدن؟!
بدجوری کفری بود!
- اصلا چرا روی این ساندیسا نوشتن "از اینجا باز کنید" ولی همه از تهش باز میکنن!
چشمکی زدم و گفتم:
- فکر کنم طراح سوالا و ساندیسا یکی بدون!
از خنده دل درد شده بودم.
آخه که چه قدر بعد امتحان به این خنده ها احتیاج داشتم.
خدایا امثال فائزه ها رو از ما نگیر!
اوهوم! جناب تولید کننده ساندیسی که اعتراض داری!
ما منظورمون همه ساندیس سازها به جز شما هستن!
شما به دل نگیر، فردا اعتراض نکنی! منظورم شما نیستی!
✍️مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
💠امام زمان علیهالسلام:
ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى كنيم و شما را فراموش نمى كنيم...❤️
#صلوات | #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تولیدی | #استوری
═ೋ❅🦋❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
37.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
آموزش شماره 61
《 آموزش مانتو بدون الگو 》
❇️ بدون الگو و سه سوته برای خودت مانتو تابستانه یا عبا بدوز
🔰 میزان پارچه مورد نیاز تو کلیپ دقیق توضیج داده شده👌
💛 برای دیدن خیاطی های آسون دیگهمون #آموزش_خیاطی رو جستجو کنید
#دوخت_مانتو #آموزش_عبا #عبا #مانتو_تابستانه #مانتو_بدون_الگو #خیاطی_آسان #آموزش_خیاطی
═ೋ❅✂️❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
💢 در ...بودنِ جنبشِ «زن زندگی آزادی» همین بس که آدم میکشتند و بعد از فرار ، با هماهنگی اینترنشنال شایعه میکردند در اغتشاشات توسط جمهوری اسلامی کشته شده!
(دونه دونه گند کاراشون درمیاد اما از رو نمیرن که!)
🥀درود میفرستیم به روح امثال شهید #عجمیان که با خون پاکشون قسمتی از فتنه رو جمع کردند وگرنه معلوم نبود تا کجا میخواستن پیش برن!
•┈➺✿➣ @hejabuni
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 51 👇 وقت رو به اتمام بود. اکثر بچه ها تا آخرین
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 52 👇
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 52 👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 52 👇
آخر هفته بود و خالم بعد از چهار سال زندگی توی ترکیه اومده بود ایران.
قبلش هم 9 سالی توی سه کشور انگلیس و سوئد و کانادا زندگی کرده بود.
البته نه اینکه واسه عشق و حالش اینقده از این کشور به اون کشور رفته باشه!
کار شوهر خالم طوریه که مجبورن سفرهای چند ساله به کشورهای مختلف داشته باشن.
ولی خب حتما عشق و حال هم دارن دیگه!
نمیشه که یکی مدام اینور و اونور بره و بهش خوش نگذره.
این همه کشور، این همه جذابیت های طبیعت!
خلاصه دنیا رو گشتن زیباست.
الانم قرار بود یکی دو سالی ایران باشن و بعد برن آلمان.
چند ساعتی دور هم نشسته بودیم و تخمه میشکوندیم و حرف میزدیم.
خاله از خاطرات و تلخی و شیرینی های سفرش میگفت.
وقتی خالم میاد ایران دیگه مامانم از کنارش جُم نمیخوره!
مدام شب و روز با همن و درد دل میکنن.
داستان های خاله رو که میشنوم خوشحال میشم که من لا اقل یکجا ثابتم!!
هیچ وقت فکر نمیکردم خونه به دوش بودن این قدر سخت باشه!
خاله نفس عمیقی کشید و رو به من گفت:
- قدر اینجا رو بدون هانیه!
هیچ جا مثل ایران خودمون نمیشه!
هم آب و هواش، هم امنیتش، هم فرهنگش، هم خونگرمی و محبت مردمش.
همه چیزش تکه. واقعا تکه!
چشمکی زدم و گفتم:
- خاله جان اومدی ایران، حس ایرانی بودنت گل کرده که تعریف میکنی؟ یا میخوای به ما دلگرمی بدی؟
خندید و گفت:
- شاید باورت نشه هانیه...
توی انگلیس که بودیم گاهی میشد ماه ها خورشید رو نمیدیدیم؛
همش هوا ابری بود.
پس زر نزن که واسه دلگرمی و ایران دوستیمه که دارم میگم!
تا زندگی نکنی نمیفهمی چی میگم.
اونجا که بری اونوقت قدر همین خورشید رو هم میدونی.
بله این عبارت زر نزن از خاله عجیب نیست!
یه کمی رکه این خاله ما!
ولی خیلی جالب بود!
هیچ وقت فکر نمیکردم کسی دلش برای خورشید هم تنگ بشه!
میگم نکنه خاله ایستگاه من رو گرفته!
چون همه میگم این تخسیت به خالت رفته!
البته که من خیلی دختر خوبی ام.
ولی خب این و اون بعضی حرف های اشتباه هم میزنن دیگه.
همینطور که سینی چایی رو جلوی چایی میگرفتم پرسیدم..
- خاله اذیتمون نکن دیگه.
حالا خورشید هیچی!
ولی نگو که اونجا چنگی به دل نمیزنه!
هر کی از ایران دلش پره میره خارج!
اونوقت شما میگی فقط ایران عشق من است!
اون حس مرموزانه رو توی نگاهش نمیدیدم .
شوخی ای در کار نبود..
نگاه خاله حس دلسوزی رو توی نگاهش حس میکردم.
- چی بگم دخترم. قدر عافیت رو کسی میدونه که گرفتار شده باشه.
وااای اگه الناز و فائزه این حرفا رو از زبون یه خاااارج دیده بشنون!
همش راه حل هایی برای حرص دادن اون دو تا به ذهنم میومد.
شیطنت رو کنار گذاشتم و سعی کردم به دید منطقی به قضیه نگاه کنم...
- ولی خاله خیلیا میرن خارج! اگه بد باشه که نمیرن!
خاله یه نگاهی کرد که مفهومش دهنت رو ببند بود!
- خودت میدونی هانیه من تا دلت بخواد کشورای مختلف رو گشتم. از آسیا بگیر تا اروپا و آمریکا.
سال ها اونجا زندگی کردم که میگم.
به چشم خودم خیلی از ایرانی های مقیم خارج رو دیدم،
کسایی که بابت همین چرت و پرت هایی که تو میگی رفتن اونجا ولی الان از ترس آبروشون اونجا موندن!
حالا دیگه نه راه پیش دارن و نه راه پس.
توی بحر حرف های خاله رفته بودم!
خارج بدون روتوش هم شنیدنی بود!
- بعضیاشون اومدن خارج و به غلط کردن افتادن!
ولی چون دنبال کلاس گذاشتن هستن نمیان راستشو بگن.
آره - طرف اومده خارج، کنار خیابون میخوابه و دستفروشی میکنه!
باورت میشه هانیه؟! اسمشم هست که رفته خارج.
این خارج رفتن چه ارزشی داره؟
نمیگم هر کی خارج رفته بدبخت بیچارستا. نه!
ولی این رو بدون اون رفاهی که اینجا هست اونجا نیست.
خودم رو جای الناز و فائزه فرض کردم.
این طوری بهتر میتونستم از پس خاله بر بیام.
- خاله این یکی رو دیگه بیخیال شو! چه رفاهی؟! اینجا همه مینالن!
خاله ادامه داد...:
- مینالن چون نمیدونن.
مثلا شما اینجا خیلی راحت خونه رو چراغونی میکنین و برق روشن میکنین.
ولی اروپا برق به ارزونی اینجا نیست که بشه این همه چراغ روشن کرد!
اینجا دخترا با همه امکانات و با جهیزیه میرن سر خونه زندگیشون!
ولی توی بعضی از کشورها با حداقل ها زندگی میکنن و کم کم و در طول زمان اسباب و اساسیه میخرن!
هستن بعضی از دوستای خودم که بعد 20 سال تازه تونستن یه یخچال نو و درست و حسابی بخرن!
اونم از مجبوری و چون یخچالشون خراب شده.
خلاصه عزیزم مرغی که تخم طلا میذاشت مُرده.
اینو از منی بشنو که سرد و گرم خارج رو چشیده.
جالب بود برام!
این رو میدونم خاله هیچوقت اهل دروغ نبود.
دیده بودم کسایی که مدتی خارج رفته بودن و پشیمون شده و برگشته بودن.
ولی تا این حد و اینجوری فکرش رو نمیکردم!
این حرف ها رو کمتر کسی لو میده!
✍️مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
محبت درمانی (7).mp3
9.6M
Presentation (1).pdf
212.7K
رزق سخنان امام خمینی ره درباره زنان
#رزق_فرهنگی | #رحلت_امام
Presentation (2).pdf
738.6K
رزق وصیت نامه امام خمینی (ره)
#رزق_فرهنگی | #رحلت_امام
صدا ۰۱۱.m4a
21.69M
🔹عظمت شخصیت امام خمینی رحمه الله علیه.
🔸در بیان شخصیت های بزرگ بین المللی.
🔴 قسمت اول
🎙استاد محمود قاسمی
•┈➺✿➣ @hejabuni
صدا ۰۱۲.m4a
27.19M
🔹برای ادامه راه انقلاب و امام چگونه عمل کنیم.؟؟
🔸امروز وظیفه اصلی ماچیست؟
🔴قسمت دوم
🎙استاد محمود قاسمی
•┈➺✿➣ @hejabuni
🌹شهید اهل قلم مرتضی آوینی :
📍در زمانهی غربت حق،در عصری که دیگر هیچ پیغمبری مبعوث نمی شد وهیچ مُنذری نمی آمد، #خمینی میراث دار همه انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما، داغ همه ی اعصار، داغ بی تسلی.
﴿﴿ شادی روح امام و شهدا صلوات ﴾﴾
#خمینی_حقیقت_همیشه_زنده #امام_امت
•┈➺✿➣ @hejabuni