eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾سلام همراهان عزیز رمان شبانه،، امشب رمان دو پارت بارگزاری میشه بمناسبت مشارکت بالای شما در انتخابات
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_بیست_هفتم🎬: همه چیز طبق نظریه شمسی پیش میرفت و شمسی و فتانه تمام راه ه
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: فتانه با اینکه همیشه دعا می کرد صمد از جلوی راهش کنار برود تا به اسحاق که مدتی بود با او در ارتباط بود برسد، با دیدن صحنهٔ تصادف که کلهٔ صمد زیر بنز قرار گرفت و در یک لحظه مانند توپی ترکید و خون و مغز ان مرد بینوا و مهربان به اطراف پاشید، دلش گرفت، قطره اشکی از گوشهٔ چشمش سرازیر شد. شمسی با سنگدلی که برای یک زن عجیب بود، به صحنه پیش رو نگاه میکرد و لبخند ریزی زد رو به فتانه گفت: ببین موکل چه کارها میکنه! من و تو نتونستیم کاری کنیم اما موکل سفلی یک لحظه کارش را تموم کرد و بعد خیره به چشمهای فتانه شد و با تعجب گفت: تو داری گریه میکنی؟! یه کوه سنگی را از بین راهت برداشتم، حالا آبغوره گرفتنت برای چیه؟! تو که از صمد بدت میومد.. فتانه سری تکان داد و‌گفت: آره صمد مرد مهربونی بود اما در حد و اندازه من نبود، من یه شوهر میخوام مثل اسحاق، هم کشته و مرده ام هست و هم خوشتیپ و خوش قیافه است ،ماشین هم داره راحت میتونیم بریم تهران و بیایم، مثل صمد نیست که همش بند زمین و درخت و آبیاری و گل و شل باشه... شمسی با شنیدن این حرف انگار کاسهٔ آب سردی بر سرش ریخته باشند، چشمهایش را ریز کرد و گفت: ببینم چی گفتی تو؟! اسحاااق؟! تو...تو..تو به من قول دادی، قرار شد جاری من بشی و محمود را تور کنی، نه اینکه فیلت یاد هندستون کنه و مرد دیگه ای را زیر نظر کنی... فتانه سرش را به طرفی دیگر برگرداند و گفت: وای نمیتونم ببینم! جمعیت دور صمد بدبخت جمع شدن، پاشو بریم، الان وقت مناسبی برای این حرفا نیست..پاشو.. شمسی با عصبانیت دست فتانه را کشید و گفت: کجا بری؟! میگم تکلیف قول و قرارمون چی میشه؟! اسحاق مسحاق نداریم هااا فتانه دستش را کشید و گفت: درسته من محمود را دوست داشتم اما الان محمود زن داره تازه اگرم زنش را طلاق بده ،اون دوتا بچه داره، من میبا پرستار بچه هاش بشم و از طرفی به گوشم رسیده که حسن آقا پشت سر من حرف میزده و میگفته: این دخترهٔ جوون، با وجود یه شوهر زیبا و کاری و باخدا مثل صمد،با اسحاق روی هم ریخته، پس وقتی پدر محمود اینجور میگه، مطمئن باش هیچ‌وقت اجازه نمیده پسرش بیاد یکی مثل من را که پشت سرش حرف و حدیث هست بگیره... شمسی چشم غره ای به فتانه رفت و گفت: تو چکار به اینا داری،من محمود را برات جور میکنم... فتانه که در دلش به خریت شمسی میخندید، در حالیکه بر سرش میزد از پشت درخت بیرون آمد و به سمت جمعیتی که دور پیکر بی جان صمد جمع شده بودند رفت، او باید فیلم بازی می کرد تا کسی این تصادف مرگبار را به پای فتانه ننویسد..‌ ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_بیست_هشتم 🎬: فتانه با اینکه همیشه دعا می کرد صمد از جلوی راهش کنار برو
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: روز چهلم صمد بود و مردم در این چهل روز، هزاران حرف درباره مرگ صمد زدند و آخرش هم به فتانه رسیدند، همه اعتقاد داشتند هر چه هست زیر سر فتانه است چون در آن روستای کوچک همه میدانستند که صمد عاشقانه فتانه را دوست دارد و فتانه او را از خود میراند و چشمش دنبال کس دیگری ست ، در این مدت چهل روز گهگاهی مخفیانه فتانه با اسحاق دیدار داشت و قول و قرار گذاشته بودند تا بعد از مراسم چهل صمد به دور از چشم مردم، هر دو به تهران بروند و بی سرو صدا زندگی رؤیایی در تهران راه بیاندازند. شمسی هم که متوجه ارتباط عمیق فتانه و اسحاق شده بود،انگار در لاک خود فرو رفته بود و سعی می کرد به فتانه نزدیک نشود. فتانه برای اینکه نشان دهد صمد را دوست داشته، حکم کرده بود که مراسم چهلم در خانه پدر بزرگش برگزار شود، خانهٔ ملا غلام مملو از جمعیت شده بود، صدای شیون مادری که جوانش را از دست داده بلند بود و دیز مملو حلوا و خرما همراه با سینی های چایی داخل اتاق ها میشد و خالی برمی گشت. فتانه لباس مشکی و روسری مشکی که اطرافش زردوزی شده بود برتن کرده بود و جمعیت را زیر نظر داشت و گهگاهی قطره اشکی هم میریخت تا مردم را فریب دهد، ناگهان نیروی درونی از او خواست تا از اتاق بیرون بیاید و روی حیاط برود. فتانه ناخواسته از جا بلند شد، از در اتاق بیرون رفت،جلوی در کپه ای از گالش و دمپایی های رنگارنگ بود، فتانه با پای برهنه روی کپه کفش ایستاد، خیره به دود هیزمی شد که از زیر دیگ بزرگ آبگوشت به هوا بلند بود و بچه هایی که دور و بر آتش میپلکیدند و در عالم خود غرق بودند. در همین حین صدای آشنایی از کنارش او را به خود آورد: سلام فتانه، ان شاالله غم آخرت باشه، ان شالله بقای عمر شما باشه.. فتانه رویش را به سمت راستش چرخاند و تا چشمش به آن مرد افتاد، انگاری بندی درون دلش پاره شد، قلبش به تپش افتاد و احساس گر گرفتی داشت،با حالتی دستپاچه گفت: س..س..سلام آقا محمود، خوش آمدید، کاش توی یه موقعیت دیگه به خونه ام دعوتت می کردم، خیلی لطف کردین محمود که انگار نیروی ماورایی به او دستور میداد که دلبری کند گفت: غصه نخور و گریه نکن فتانه خانم که چشمای قشنگت پف میکنه، قسمت باشه جور دیگه ای هم میهمانت میشم. با این حرف محمود عرق سردی روی تن فتانه نشست، هیکل مردانه و صورت زیبای محمود گویی سحری داشت که تمام قول و قرارهایش با اسحاق را فراموش کرد، فتانه چادر سیاه رنگ سرش را رها کرد به طوریکه قرص صورتش پیدا شود، همانطور که خود را مشغول بازی با روسری اش نشان میداد، روسری را عقب تر کشید تا زیبایی هایش را به رخ مردی بکشد که انگار جوانه عشقی در وجودش کاشته بود و با طنازی زنانه ای گفت: کاش تقدیر آنطور که ما می خواییم باشه.. محمود صدایش را پایین تر آورد و گفت: من تنها اومدم روستا، یه چند روزی هم اینجا میمونم، اگر دوست داشتی حال و هوایی عوض کنی، آخر هفته میرم تهران، تنها هم هستم، ماشین هم خااالی.. محمود نفهمید که این حرف از کجایش درآمد و اصلا چرا اینجور گفت!! اما قند توی دل فتانه آب میشد که ناگهان قامت حسن آقا که می خواست وارد خانه شود از دور نمایان شد، گویی نیرویی به فتانه گوشزد کرد که حسن آقا آمد، فتانه نگاهی به در ورودی کرد و گفت: باشه خبرت می کنم و با زدن این حرف وارد اتاق شد و نمی دانست که کمی آن طرف تر، درست توی درگاه اتاق تنور، شمسی ،از دور او و محمود را زیر نظر دارد و لبخندی مرموزانه روی لبش نشسته بود..‌. حسن آقا وارد خانه شد و او حس کرد که محمود و فتانه را با هم دیده، اما جلوتر که آمد، فقط محمود بود، حسن آقا دست پسرش را گرفت و گفت: اومدی سرسلامتی بدی، فقط به ملا غلام و پدر و مادر صمد تسلیت بده، با این دخترهٔ چش سفید،چشم تو چشم نشی که هنوز کفن شوهر بدبختش خشک نشده، با مردهای دیگه روی هم ریخته... محمود نفسش را آرام بیرون داد و همراه با پدر به سمت اتاقی رفتند که مردها در آنجا جمع بودند.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🌸 تا اربـعـیـن عـربی خودت رو کامل کن 😉 😎 ۹ ماهه فقط با روزی ۱ ساعت عرب شو ⏰ 💐 💯 ٪ پر بازده + قرنطینه علمی عربی ☺️ 📲 @Poshtiban_arabi 📲 @Poshtiban_arabiجـهـت شـرکـت در دوره پـیـام دهـیـد 👆
ثبت نام شروع شد 📲 eitaa.com/joinchat/644284519Cec7bd6dd5e 📲 eitaa.com/joinchat/644284519Cec7bd6dd5e ⭕️ برای شرکت در دوره عضو شوید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_12421878068.mp3
4.01M
✅ دوستان حتما این ویس رو گوش بدید ✅به خدا اعتماد کنیم ✅به امام زمان اعتماد کنیم ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🥀 دل این شهر برای نفسم تنگ شده جان من کوفه میا، کوفه دلش سنگ شده آب و جارو شده این شهر برای سر تو کوچه‌هاشان همه پاکیزه و کم سنگ شده ‌| | ═‌ೋ۞°•🖤•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
📣📣📣 کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۴/۱۶ حاج مهدی اسلامی موضوع: آرام باشید دومینوی اتفاقات ظهور به زودی شروع میشه خودمون رو برای سربازی امام زمان عج آماده کنیم رمز عبور از فتنه های آخرالزمان اتحاده ریزش وغربال آخرالزمان سربلندی جبهه انقلاب در انتخابات فتنه ها باعث بیداری مردم خواهد شد منتظر محک های محکم باشید خودتان را سپر رهبری کنید فتح قله در پیش داریم بسم‌الله الرحمن الرحیم و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد سلام علیکم جمیعا عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان فرا رسیدن ماه عزای حسینی رو خدمت همه شما عزیزان تسلیت عرض میکنم میدونم منتظر هستید که بنده امشب جوری صحبت کنم که دلهاتون آروم بشه ولی ان شاءالله بعد از صحبتهای امشبمون دلهاتون روشن خواهد شد این انتخابات با همه امتحاناتش تموم شد عده ای که سخت تلاش کردن شاید علی الظاهر شکست خوردن ولی قطعا در پیشگاه الهی مأجورند عده ای هم با انتخابشون قطعا باید در پیشگاه الهی پاسخگو باشند همیشه در طول تاریخ جبهه حق شاید در ظاهر شکست خورده ولی گذر زمان نشون داده که این جبهه باطله که از بین رفته مثال بارزش واقعه عاشوراست در تمامی فتنه های آخرالزمان و فتنه های انقلاب ،شاید اتفاقات تلخی رقم خورد ولی به فرموده حضرت آقا این فتنه ها برکاتی داشت که بعد‌ها فهمیدیم در سال ۸۸ وقتی فتنه حادث شد ریزش های انقلاب سرعت گرفت ولی رویش های بسیار زیادی هم داشتیم اگر فتنه دولت حسن روحانی نبود قطعا دستور آتش به اختیار صادر نمیشد و الان ما این خیل عظیم جبهه انقلابی رو نداشتیم در زمان فتنه مخصوصا در آخرالزمان باید تمام زورمون رو بزنیم تا از دسته غربال شدگان نباشیم فتنه های آخرالزمان عیار ما رو بالا میبره عیار بصیرت عیار سربازی عیار اطاعت از ولی عیار محکم بودن در راه حق عیار ناامید نشدن از راه حق عزیزانم ما همگی سربازیم و هر جا نیاز باشه مجاهدت میکنیم درسته که ظاهراً چیزی که میخواستیم اتفاق نیفتاده ،شاید قراره توی این مسیر عیار استقامت و عیار جهاد تبیین مون رو هم بسنجند و ما در فتنه های آخرالزمان مطیع محض پروردگار متعال هستیم قطعا از دیشب تا الان بارها و بارها به این فکر کردید که آینده چه خواهد شد میدونم خیلی هاتون نگران ظهورید میدونم خیلی هاتون نگران چنین مردمی هستید که انتخاب اشتباه داشتن ولی رفیق عزیزم از این به بعد باید بند پوتینهامون رو تو فضای مجازی محکم کنیم که در مقابل برنامه های دشمن کم نیاریم قطعا در ماه های آینده محک سختی خواهیم خورد باید خودمون رو آماده کنیم اینها خودشون گفتن نگاهشون به جایگاه رهبریه یادتونه اون عارف بزرگوار آیت الله قندهاری ‌فرمود خودتون رو سپر بلای این سید بزرگوار کنید الان زمانشه رفقا الان زمان سنجش عیار دفاع از ولایت ماست اگر واقعا میخواهید سربازی کنید ول کنید حرفهای مفت دیگه رو اینکه شورای نگهبان چه کرد و اینکه فلانی چرا اجماع نکرد دیگه دنبال این حرفها نباشید از الان حواسها جمع قراره سربازی حضرت آقا رو بکنیم در آخرالزمان هم نباید از ملامت، ملامت کنندگان ناراحت بشیم باید قلبهامون رو عین آهن محکم کنیم ما سرباز ظهوریم از بلایا و فتنه های آخرالزمان ترسی نداریم نکنه حرفی بزنیم از روی ناراحتی و دیگران رو ناراحت کنیم نکنه از روی عصبانیت چیزی بگیم تا حق الناس گردنمون بیاد ما سربازیم و هر جا برامون جبهه باز بشه همونجا نگهبانیمون رو میدیم نکنه حرفی بزنیم از روی ناراحتی و دیگران رو ناراحت کنیم نکنه از روی عصبانیت چیزی بگیم تا حق الناس گردنمون بیاد ما سربازیم و هر جا برامون جبهه باز بشه همونجا نگهبانیمون رو میدیم و یه چیزی که از دیروز منو درگیر خودش کرده اینه که تمام پیش بینی ها ، تمام تحلیلها اشتباه از آب در اومد پس قطعا خدا برامون برنامه داره قراره غربال بشیم ظهور را به بها میدن نه به بهانه الان دیگه زمان آرامش نیست زمان جهاده کسی ناامید نشه ها تازه الان مرحله جدیدی از اتفاقات آخرالزمانی شروع شده و ما باید تمام قدرتمون رو به کار ببندیم تا با این سید بزرگوار برسیم به قله این امتحان انتخابات نشون داد ما در اتحاد جبهه انقلابی هنوز کار داریم و شاید این امتحان برای اینه که ما با بقیه جبهه انقلابی متحد بشیم نکنه بخاطر این اتفاق از همدیگه فاصله بگیریم ما در سایه اتحاد میتونیم جهاد تبیین کنیم ما در سایه اتحاد میتونیم از ولی فقیه دفاع کنیم پس هر گونه ندای انشقاق الان اشتباهه هر گونه ندای اعتراض به دیگران سم مهلکه اگر قراره ملامت بشنویم باید در کنار هم باشیم تا بتونیم تحمل کنیم و رو به جلو حرکت کنیم نباید دشمن انشقاق در صفهای ما ببینه دلها محکم بند پوتینها محکم آماده برای جهاد آماده برای ظهور رفقا من اشتباه کردم گفتم احتمالا با اومدن اینها ظهور عقب بیفته. ، شاید و حتما این اتفاق باعث میشه سرعت ما به سمت ظهور بیشتر بشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ ۴۵ثانیه ای رو ببینید تا خیالتون راحت باشه زباله‌ها و درندگان نمی‌توانند گزندی به نظام برسانند.👌 ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🔴 یک تذکر جدی و مهم به دوستان انقلابی ⏪دوباره دعوا بین برخی طرفداران جلیلی و قالیباف در فضای مجازی و رسانه ها داغ شده است. و هر کدام سعی می‌کنند علت شکست در انتخابات را به گردن دیگری بیندازند . ▪️ اینکه چرا شکست خوردیم را بعدا مورد بررسی و تحلیل قرار خواهیم داد . اما اینکه چرا این دعوا دوباره داغ شده و عده ای در آن می‌دمند ،قطعا کار دشمنان جبهه انقلابی است. ▪️ما اکنون یک سبد رای ۱۴ میلیونی داریم که برای جریان رقیب این میزان رای سنگینی می‌کند. خصوصا اینکه سبد رای ۱۴ میلیونی ما گفتمانی و مبتنی بر فکر و تدبیر و تعقل بوده و سبد رای کاندیدای پیروز مبتنی بر هیجانات زودگذر سیاسی و قومیتی و....بوده و بسیار متزلزل و شکننده است. ▪️حالا رقیب جریان انقلابی راه نجات خود را در تفرقه افکنی و متزلزل کردن سبد رای ۱۴ میلیونی جریان انقلابی دیده است. عزیزان انقلابی هوشیار باشند و وارد بازی دو سر باخت تفرقه و اختلاف نشوید و با ادامه کار تشکیلاتی و گفتمانی بفکر آن باشیم که سبد رای خود را از ۱۴ میلیون به حداقل ۲۰ میلیون در آینده برسانیم . ✍ البته تحلیل عالمانه اشکالی ندارد به شرطی که وارد دایره کدورت و تنش نشود و صرفا باعث عبرت گردد. ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
هدایت شده از وحید یامین پور
برخی از سر ناراحتی می‌گویند رای قومیتی بود که فلانی را رئیس جمهور کرد. اما مگر آراء حزبی و جناحی همه نوعی رای قبیلگی نیست؟ بسیاری از همان‌ها که رای قوم و قبیله را نقد می‌کنند خود ملاک صلاحیت را قبیلگی می‌فهمند و گرفتار حب و بغض و رفاقت‌اند. طرفداری از سیاست و قدرت اغلب متعلَّق عالم خیال است و تمایل و تنفرش را از سلطه تصاویر وهمی می‌گیرد. از قضا آن‌که به جهت هم‌زبانی به هم‌شهری‌اش رای داده چه بسا با صرافت طبع به آنچه اعتمادش را برانگیخته رای داده است. در نظام درک او، هویت قومی و زبانی منشاء اعتبار و اعتماد است و نه هویت حزبی و قبیله‌ی سیاسی. آری رای قومی و قبیلگی قابل انتقاد است اما این نقد، برای کسانیکه خود به گونه‌‌ی مدرن نیست‌انگارانه‌‌ای از تعلق به قبیله گرفتارند، شاید مجاز نباشد و حتی متضمن نوعی تحقیر باشد. رشد، در پرتو عقل قدسی میسور و میسر است نه وهم و تعلق به قوم و قبیله یا تعلقات نیست‌انگارانه‌ی حزبی. کار سیاسی برای نظام اسلامی از نقطه‌ی رشد عقل قدسی جامعه آغاز می‌شود. ➕️ @yaminpour
می ترسیم دور و اطرافیا به آقای جلیلی فشار بیارن برو مجلس جهت سربلندی ایران و قانون کردن برنامه های قوی خودت و غیره... اما در دل به دنبال انتقام جویی از قالیباف باشن... نتیجه: واگذاری مجلس به مثل دولت به اصلاحات با کمترین هزینه... نه اینکه توییت زدن که بر یک بخش از سرمایه داری (یعنی قالیباف پیروز شدیم) و بر بخش دیگر که اصلاح طلبها بودن باختیم... آدم متوجه عمق فاجعه ی فکریشون میشه. ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_بیست_نهم 🎬: روز چهلم صمد بود و مردم در این چهل روز، هزاران حرف درباره
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: فتانه گوشه اتاقی که قبلا با صمد در آنجا زندگی می کرد، چمپاتمه زده بود و به روزهای گذشته فکر میکرد، به عشق سوزان محمود که به جانش افتاد و فکر اسحاق را از سرش بیرون کرد، به التماس های اسحاق و بی توجهی خودش، به قرارهایی که با محمود گذاشته بود اما هر بار به طریقی بهم می خورد و این عشق سوزان را سوزان تر می کرد، فتانه توانسته بود محمود را با وجود داشتن زنی چون مطهره عاشق خود کند، مانده بود الان بی سرو صدا عقد کنند که یکباره پدر محمود متوجه شد و همه چیز را بهم ریخت، اما راهی که شمسی پیش رویش گذاشته بود، بسیار موثر و بی دردسر بود و الان منتظر نتایج عملکردش بود‌ فتانه وقتی به نتایج کار و رسیدن به هدفش که همان جدایی مطهره از محمود و عقد خودش با محمود بود، فکر میکرد، انگار شهد و عسل در دلش پیچ و تاب می خورد، لبخندی محو روی لبهای فتانه نشست که تقه ای به در چوبی اتاق خورد و پشت سرش ، سر مادربزرگش از بین دو لنگه در، داخل آمد و گفت: فتانه! بیا بیرون، برو اتاق ملا، بابابزرگت کارت داره، چکار کردی دختر؟! خیلی عصبی هست هاا فتانه با سرعت از جا بلند شد، یعنی چی شده؟! نکنه یه حرفی حسن آقا زده و.. باید زودتر میرفت تا ببیند پدربزرگش از چی ناراحت است. دمپایی های جلوی در را لنگ به لنگ پوشید و به سرعت خود را به اتاق ملا غلام رساند، بدون اینکه در بزند وارد اتاق شد وزیر زبانی سلام کرد. ملا غلام از زیر عینک ته استکانی اش فتانه را نگاه کرد، کتاب طلسمی را که روی میز چوبی جلویش باز بود ، بست، میز را به کناری گذاشت، دستی به ریش و سبیل سفیدش کشید و گفت: تو چکار می کنی فتانه؟! معلوم هست این روزا سرت کجا گرمه؟! فتانه که دستپاچه شده بود گفت: هیچ کار، مثل قبل، من که همیشه جلو چشم شما بودم،چندبار خواستم برم تهران دنبال زندگی خودم که سر بزنگاه فهمیدین و نذاشتین و بعد لحنش را عصبانی کرد و گفت: تو رو خدا دست از سر من بردارین، شما جز من، بچه و نوه و نتیجه ندارین که فقط من براتون مهم شدم؟! ملا غلام نفسش را محکم بیرون داد و همانطور که سرش را با تاسف تکان میداد گفت: من کاری باهات ندارم، اما فقط این را بگم این راهی که میری به ناکجا آباد هست، من که مدتهاست دستم توی دعا نویسی و سحر و رمالی هست، هنوز جرات نکردم موکل سفلی بگیرم، تو...تو چطوری تونستی این کار را بکنی؟! من قبول دارم کارم جاهایی درست نبوده، اما به طرف موکل شیطانی نرفتم، چون میدونم هرکس به طرف این موجودات بره، دنیا و آخرتش را از دست میده... فتانه که تازه وارد این کارها شده بود با تعجب به پدربزرگش نگاه کرد و گفت: شما از کجا فهمیدی؟! ملا غلام آه بلندی کشید و همانطور که از جا بلند میشد گفت: فقط بدون تو با این کارت،شیطان را به زندگیت دعوت کردی و این شیطان دست از سرت برنمیداره تا بمیری و اون دنیا هم با همین شیاطینی که موکل گرفتی محشور میشی...اینو بهت گفتم چون نوه ام هستی، دوستت دارم و این یه نصیحت خیرخواهانه هست، دیگه خود دانی... ملاغلام حرفش را تمام کرد و از اتاق بیرون رفت. فتانه به فکر فرو رفت، نه اینکه به عواقب وحشتناک کار کثیفی که کرده بلکه به این فکر میکرد که پدر بزرگش از کجا فهمیده است؟! در همین افکار بود که در اتاق به شدت باز شد،فتانه فکر کرد پدر بزرگش هست که دوباره میخواد حرفی بزند که ناگهان کله شمسی از پشت پرده اتاق ظاهرشد.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - رزق خاص ماه محرم - حجت الاسلام عالی.mp3
4.51M
🏴ویژه ماه ♨️رزق خاص ماه محرم 👌 سخنرانی بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 ای یـــار برخیـــز و عَلَـــم بـــردار اجتــماعِ صــد هــــزار نفــــری و خانوادگی حجــــــــــاب 🌹همراه با اهدای روسـری متبرک به حرم اباعبدالله الحسین(ع) زمان:از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸:۳۰ مکان:ورزشگاهِ صد هزار نفری آزادی 🔊جهت ایاب و ذهاب از شهرها و شهرستان های مختلف و هم چنین مناطق مختلف تهران با شماره های زیر تماس بگیرید👇 ➖۰۹۹۲۳۲۴۹۱۷۷ ➖۰۹۲۰۸۳۸۸۰۷۸ ➖۰۹۰۴۶۳۳۳۷۹۴ ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دیگه همه بانوان این سرزمین متوجه شدن که وعده های مربوط به رفع حجاب دروغی بیش نیست ✅ و مملکت نیاز به اقتصاد قوی داره نه این بازی های سیاسی و سوء استفاده از حجاب برای فریب بانوان! ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872