eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨بهترین پاسخ به پرتکرارترین سوال نوجوانان خدایا! چرا من را آفریدی؟ این کلیپ زیبا را از دست ندهید!👌 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🔰لباس سوزن دوز برای فرح 🔰مشکلات هم برای مردم 🤔 تیترهای قابل تأمل یک روزنامه: 🔻افزایش قتل های عمدی 🔻نبود رفاه در نجف آباد 🔻مشکلات مردم ایذه و همزمان: 🔻🔻اتمام لباس سوزن دوز شهبانو فرح بعد از دو ماه 😠🙄🙄🙄 🗞 روزنامه اطلاعات ۲۶ مرداد ۱۳۵۶ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
⛔️چرا خدا با وضع قانون حجاب بین زن و مرد تبعیض قائل شده🤔 🖼عکسا رو باز کن و ورق بزن‼️ منتظر نظراتتون هستیم😊 🔶ادامه مطالب گذشته☝️ 👍 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
📝غیبت غیرموجه نشسته بود توی نماز خانه ی مدرسه نمازش تمام شده بود و داشت با تسبیح کریستالی سبز رنگش ذکر میگفت.📿💚 میخواستم درباره ی نمرات ماهانه و موجه کردن غیبت جلسه ی پیش با او صحبت کنم. اما چادر سفید با گل های ریز سبزش را که دیدم انگار در دنیای عارفانه اش غرق شدم.🤭 نور خورشید ، عاشقانه روی جانماز سبزرنگش میخندید ؛سکوت نفس گیر اما آرام بخشی همه جا پخش شده بود.✨ سمتش رفتم... دلم نیامد فضای عاشقانه ی دوست داشتنی خدایی اش را بر هم بزنم. یادم آمد خیلی وقت است طعم نماز را نچشیده ام.😞 آن قدر طولانی که گویا کلمات اسرار آمیز هدایت کننده اش را فراموش کرده ام...✨‼️ سرم را سمت سجاده های سفید و خاک خورده ی سرد نمازخانه چرخاندم؛ برای صحبت با معلم هنوز وقت بود. اما خدا چه؟ چادر نداشتم. موهایم را با دستان لرزان پوشاندم و ایستادم:((خدایا من فراموش کرده ام راه و رسم حرف زدن با تورا، اما آمدم تا بگویم قهر نیستم! فقط کمی تنبلم!! الله اکبر))✋🏻😔 چه میخواندم؟؟ حواسم نبود. انگار قلبم به مغزم میگفت چه بگویم و زبانم ادایش میکرد.🌠 حین نماز خانم معلم چادر سفید گل ریز سبزش را روی سرم انداخت و گفت:((فعلا امانت است! اما کرایه اش فقط یک التماس دعاست...))😉 و چه اشکی که از چشمم روان می شد و چه خدایی که با آفتاب محبتش آن را پاک میکرد...😔😭💚💚 "من" دختری حیران و سرگردان روی ابر سوالات ذهنم قدم میزدم و دنبال کلید پاسخ حس عجیب امروزم میگشتم... ✍️نویسنده: سایه ی بی نشان 👌 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم ⭕️ بخشی از اتهامات معاون اسبق روحانی 🔻شهیندخت مولاوردی واقعا چه جرائمی را در پرونده
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴به روز باشیم 🚨پاسخ عینی به این سوال رئیس جمهور: اگر برجام نه، پس چکار کنیم؟ 🔸چرا تغییر مسیر کشور از «رفع تحریم» به «خنثی‌سازی تحریم‌» لازم است؟! 🔸آیا میتوان با خنثی کردن تحریم های اقتصادی، بهانه را از دشمن و مسئولین کم همت گرفت؟ این کلیپ را مشاهده کنید. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#ابوحلما💔 قسمت ششم: انتخاب  میگم خانم رسولی، آخر هفته بله برون شد دیگه؟...متوجهم ولی خدمت تون که گف
💔 قسمت هفتم: خاطره (سه  ماه بعد_امام زاده صالح) -خبرها حاکی از اینه که  شما یه بستنی از من طلب داری +با یه بستنی سر و ته همه چی رو هم نیار لطفا! باید سور درست وحسابی بدی -سمعا و طاعتا بانو، گوسفند جلو پات قربونی کنم خوبه؟ +همون گوسفندی که شب عروسی جلو پام قربونی کردی بسه -چقدر خندیدیم اون شب بندِ گوسفنده باز شد پرید تو بغل تو....یه جیغی زدی که کل محل ریختن جلو در خونه... +هه هه، خندیدیم یا فقط تو خندیدی؟ من هنوزم فکر میکنم خودت از قصد گوسفنده رو هل دادی طرفم، جلو همه آروم و دسته گلی می مونی شیطونیاتو گذاشتی واسه من... -دهه باز همه کاسه کوزه ها تو سر کچل من شکست که! همه دیدن دایی سپهر... +باشه کچل تقصیر تو نیست...چی شد؟ -ها؟ +تو فکر باباتی؟ -آره...موندم چی بگم بهش +میگم بابا چون خودش تو سپاهه اصرار داشت... -نه اصلا! من خودم گفته بودم میخوام پاسدار باشم اما  وقتی این ور  با درخواستم موافقت شد... +پس دلیل مخالفتش چیه؟ -آخه.... +چیز دیگه ای هست که.... -ولش کن بریم بستنی؟ + پس بستنیم ولش تو این سرما - کدوم سرما تازه اول زمستونه، سوارشو بریم +حالا کالسکه سیندرلارو کجا پارک کردی؟ -تشریف داشته باشین بیارم خدمت تون، در ضمن سیندرلا قدِ ناخن کوچیکه عروس خانمِ منکه نمیرسه +اونکه صد البته ولی تا پای موتور باهات میام  هوا خوبه دوست دارم قدم بزنیم -آره هوا عجیب سه نفره ست بیچاره دونفره ها +چیه؟ از حالا ادعای بچه نکن برا من! بهت گفته باشم....اون ...موتورت نیست؟ -ای بابا ....صبرکن سرکار.... محمد دقایقی بعد با لبخندی بر لب نزدیک حلما آمد. حلما با عجله پرسید: چی شد؟ یه چیزی گفتی که نبردن موتورو؟ محمد خنده ی مردانه ای کرد و گفت: -آره گفتم تازه دامادم لطف کنید رحم کنید موتورمو نبرید پارکینیگ اونم یه شوکولات ازم گرفت و گفت مبارکه فردا بیا پارکینیگ جریمه اتم قبلش پرداخت کرده باشی! +موتورتو بردن شوکولات منو چرا دادی رفت!؟ -خدا از بس دوستت داره تا گفتی قدم بزنیم یه چی شد که تا خونه قدم بزنیم +اِ...اگه میدونستم دعاهام اینقدر زود اجابت میشه از خدا میخواستم شوهرم آدم بشه -اگه شوهرت آدم بود که تو رو انتخاب نمیکرد که....یعنی از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر، ملائک با ملائک کنند پرواز +امشب اینقدر بامزه بازی درنیار یه بستنی خواستی بدیا -کیم بستنی از سوپری سر راهمون قبوله؟ +یعنی تو استاد به دست آوردن چیزای خوب با کمترین هزینه ممکنی...گوشیت از جیبت داره زنگ میخوره محمد همانطور که خیره ی  حلما بود تلفنش را از جیب شلوارش بیرون آورد و جواب داد: +الو بابا سلام -گیرم علیک سلام +قهری مثلا؟ -این چه کاریه کردی؟ مگه همون هفته پیش که مطرح کردی بهت نگفتم مخالف رفتنت... +آره بابا هفته پیش گفتی اما یه عمره داری بهم میگی هرجا که باشی  لباس خدمت فرق نمیکنه ... -برای همین میگم همون تدریس دانشگاهو ادامه بده تو انگار اصلا وضعو نمی بینی؟ +چه وضعی بابا؟ -برو خونه بزن شبکه خبر تا بفهمی ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم✍؛ بانو سین. کاف. غفاری @hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه بیست ونهم #شرح_و_بررسی_کتاب_سه دقیقه‌_درقیامت #براساس واقعیت 🔺تجربه نزد
سه دقیقه در قیامت 30.mp3
34.26M
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه سی ام دقیقه‌_درقیامت واقعیت 🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز 👤استاد امینی خواه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓