دانشگاه حجاب
سلام وقتتون بخیر من و دوستم باهم یه مقدار پول جمع کردیم و گل خریدیم و به همراه یه کارت پستال خوشگل
#ادامه
... اون روز شاید خدا میخواست ما رو امتحان کنه ببینه خسته میشیم بریم خونمون یا نه!! 🍃🔎
چطور مگه؟؟ ... حالا میگم
چشمتون روز بد نبینه...🙈
مگه خانم بدحجاب پیدا میشد؟! 😐
شده بود دهه شصت!! 😁
همه به محجبهترین شکل ممکن اومده بودن بیرون... 😄
هرکی به ما میرسید از ما محجبهتر بود 😂
هیچی دیگه.. 💢
کلا برای پخش کردن ۱۵تا شاخه گل ناقابل و چندتا دونه کارت پستالی که داشتیم 🎋 حدود دو سّسسّسسّاعت و نییییییییمِ تمام تو خیابونا میچرخیدیم!! 😰
اصلا قحطی اومده بود انگار 😁
شایدم چون فهمیده بودن گروه کهکشانی من و دوستم اومدیم تو میدون، همشون جا زده بودن... 😂💪
حالا بذارید بگم چطوری پخششون کردیم: 😬
بعد از اون همه چرخیدن دیگه نا نداشتیم... دیدیم داریم از دست میریم 😐
جدی میگم خب! نخندید تو رو خدا 😅
ما کسایی بودیم که تحمل نداشتیم یه ربع سر صف مدرسه وایسیم... 😵
بعد حالا اون روز... 😰 😩 😄
پاهامون بهمون التماس میکردن تو رو جان هرکی دوست دارید دو دیقه یه جا بشینید!! ولی عجیب بود که جایی هم برای نشستن گیر نمیآوردیم!! 😩😢
تو همین حال و احوالا بودیم که یهو دیدم سر خیابون یه خانوم هست که بدحجابه! 🤩
حالا ما کجا بودیم؟
دقیقا ته خیابون، اون سر شهر!!! 😂
به دوستم گفتم: بدو ریحانه بدووو... یه بدحجاااب 🤩😂
از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون تو راه کلی خدا رو شکر کردم که هنوزم تو شهر بدحجاب پیدا میشه!! 😂
مثل دوتا خانم باوقار، ولی با بالاترین سرعت ممکن 🏎 راه میرفتیم که هم جلوی نامحرم حیا رو حفظ کرده باشیم، هم سوژهی مورد نظر از دست نره... 😅🙈
بعد آها اینو نگفتم: ما اولش خجالت میکشیدیم بریم گل بدیم🤦♀
اولین بارمون هم بود؛
بعد از اینکه کلللللی تمرین کردیم که چی بگیم 😐 رفتیم شروع کردیم!
حالا فکر کنید چی میگفتیم! (دفعه اول ... ما هم خجالتی😄)
مثلا میگفتیم خانم ببخشید یه لحظه؛
فلان باشگاه کجاست⁉️ شما بلدید⁉️
(حالا من خودم چهار سال تو همون باشگاه ورزش میکردم😂 آدرسش که هیچی؛ همهی کادر و اساتیدشم میشناختم) 😂
بنده خدا گفت: نمیدونم!! مام میگفتیم "حالا عیبی نداره؛ این گل و کارت تقدیم به شما" 😂
یه سوتی دیگه هم دادیم 😐
وسط کوچه از یه خانمه پرسیدیم: مسجد نبوی کجاست؟
ایشونم گفت: "همین کوچه رو مستقیم برید پایین میبینیدش." 👍 ولی رومون نشد گل رو بهش بدیم! 😑
آقا این خانمه یکم که رفته بود ما هم راه افتادیم پشت سرش به سمت خیابون اصلی 😐😂
کلا فراموش کردیم که باید دقیقا خلاف جهت بریم😅 داشتیم خیلی عادی پشتش میرفتیم!!
هیچی دیگه وسط راه یه دفعه گفتم ریحانه 😐 ما الان آدرس مسجدو پرسیدیما...
که دیگه مسیرمونو عوض کردیم به سمت مسجد و ازش عبور کردیم 😅 و از یه کوچه دیگه دوباره رفتیم سر خیابون اصلی 😂...
اما یه نفر دیگه هم غیر از من و ریحانه باهامون بود. حنانه 🌸 یه دختر نوپا و نوجوون که چندسالی از ما کوچیکتره هم همراهیمون میکرد. 🌹 خیلی ذوق و شوق داشت. یه روسری سبز رنگ رو هم با ساق دستش ست کرده بود و لبنانی بسته بود خیلی گوگولی شده بود 😍
حالا ما انقدر در پی یافتن خانمای بدحجاب از این طرف به اون طرف دویدیم... این بچه هم دنبال ما... که فکر کنم حسابی خستش کردیم😐 ولی خودش که خیلی خوشش اومده بود.🤩 مشخص بود با وجود همین سن کمش خیلی علاقمند شده به سمت اینطور فعالیتها... ❤️
ــــــــــــــــــــ
شما هم اگه از کار برای حجاب خاطره دارید برامون تعریف کنید:
@Panahande 🙂
#ف_پناهنده
🌟 @Hejabubi | دانشگاه حجاب 🌟
📚 #معرفی_کتاب
📖کتاب: #حجاب_من
📝نویسنده: #امین_کشوری
🖇ناشر: #موسسه_فرهنگی_مطبوعاتی_جام_جم
موضوع نوشتار حاضر، مباحثی درباره حجاب و جنبه های مذهبی و اسلامی آن است. نگارنده کوشیده است از منظری متفاوت و با بیانی ساده و روان، استدلال ها و بایستگی های حجاب را تحلیل کند و با نگاهی دینی، آموزه هایی چون حجاب و عشق و ازدواج و مباحث مرتبط را بررسی نماید. طرح تاریخچه ای مختصر از حجاب در دوران قبل و بعد از اسلام و پاسخ یافتن برای پرسش های معمول مذهبی درباره ضرورت های رعایت حجاب، از بخش هایی است که کتاب را خواندنی تر می کند. قابل ذکر است، کتاب حاضر برگزیده دومین همایش تحلیل از برگزیدگان و فعالان عفاف و حجاب سازمان تبلیغات اسلامی است.
🛍برای سفارش کتاب به سایت زیر میتوانید مراجعه کنید👇
www.bookroom.ir
✍پ.ن: لطفا پیش از سفارش به هر نحوی که صلاح میدانید اعتبارسنجی نمایید.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم ⭕️ قالیباف: آقای روحانی کسی هول نشده است؛ از قضا همه ما و مردم ۷ سال است منتظریم کار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴به روز باشیم
⭕️ بخشی از اتهامات معاون اسبق روحانی
🔻شهیندخت مولاوردی واقعا چه جرائمی را در پرونده خود دارد؟ جنجال.های شهیندخت مولاوردی؛ مشاور رئیس جمهور، از تمسخر زائران اربعین تا تبلیغ همجنسبازی و حمایت از مسیح علینژاد!
🔻مولاوردی به اتهام در اختیار قرار دادن اطلاعات و اسناد طبقهبندی شده با هدف برهم زدن امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام، به دو سال و شش ماه حبس محکوم شد.
✍ تخریبچی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌❌اطلاعیه❌❌
دوستان روز دانشجو رو به دانشجوهای کانال از جمله خودم تبریک میگم👩🎓👨🎓
اما دانشجوها باید در زمینه های دیگه ای هم دانش بجوین😁
خب اینم یکی از کلاسهای خوب برای دانش جوییدنه..که داخل اینستاگرام هست...لطفا تشریف بیارید..قدمتون رو چشم🍀...
پ.ن: اگه دوستاتون،ایتا ندارن..بهشون خبر بدید داخل اینستاگرامم کلاس داریم😊
🔹 instagram.com/hejabuni 🔹
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#ابوحلما💔 قسمت چهارم: آخرین بار مادر حلما سینی چای را آورد و روی میز گذاشت همان موقع زنگِ در دوباره
#ابوحلما💔
قسمت پنجم: تصمیم
حلما نگاهش را روی زمین چرخاند و بعد از چند لحظه سرش را بلند کرد.
امتداد چشم های سیاهش به نگاه عمیقِ محمد که رسید، آیینه درخشان نگاهشان به هم برخورد کرد و انگار قامت قلبهایشان به یکباره فروریخت که چشم هایشان دوباره مبهوت زمین شد.
حاج حسین بشقاب میوه را روی میز گذاشت و رو به مادر و دایی حلما گفت: اگه اجازه بدید پسرم و دختر خانمتون مثل جلسه قبل یه صحبتی هم داشته باشن. دایی نگاهی به مادر انداخت و مادر رو به نگاه پر اشتیاق حلما، گفت:
مامان جان اگه موافق باشی چند دقیقه ای حرف بزنید.
حلما بعد از مکث کوتاهی گفت: چشم
و بعد از محمد بلند شد و هردو به طرف اتاق حلما رفتند. به اتاق که رسیدند، محمد ایستاد و گفت:
اول شما بفرمایید. حلما با قدم های آهسته وارد اتاق شد و روی فرش فیروزه ای اتاقش نشست. محمد هم با مقداری فاصله روبرویش نشست و سرش را پایین انداخت. بعد از چند
لحظه حلما سکوت را اینطور شکست:
+میشه یه چیزی بپرسم؟
-بله...بفرمایید
+هدف تون از ازدواج چیه؟
-جلسه پیش هم گفتم که...
+بله گفتین عمل به سنت پیامبر(ص)، درسته ولی این جواب خیلی کلیه یعنی شما جواب همه سوالامو کلی گفتین
-بسم الله الرحمن الرحیم، ساده ترین شکلی که میتونم بگم همینه که خدای بخشنده و مهربونی که الان از اول جلسه اسمشو آوردم از ما خواسته سالم و پاک زندگی کنیم
منم همینو میخوام...همینکه یه زندگی پاک و شاد داشته باشم و فکر میکنم ازدواج بزرگترین قدم برای داشتن چنین زندگی خوبیه البته اگه انتخاب آدم درست باشه
+چرا فکر کردین ...یعنی چطور شد که ...برای چی بنظرتون من میتونم کسی باشم که باهاش زندگی خوبی...
-من معیارای مختلفی داشتم اما در درجه اول در وجود خود شما دو خصوصیت بود که ... ببینید سادات خانم ...حیا و اخلاق خوب شما برای من خیلی مهمه و البته از نظر ظاهری هم... م...
+آقای رسولی
-بله
+من دختر شهیدم
-این برای من افتخاره سادات خانم
+منظورم اینه که...من... با خیلی از دخترا فرق دارم. از وقتی چشم باز کردم پدرم نبوده! نه مثل دخترای شهدای دیگه...همیشه بابام...شما میدونستید پدرم جانباز بوده...
-بله اینم می دون...
+اینم میدونستید که پدرم جانباز اعصاب و روان بود؟...بابام تا همین پنج سال پیش زنده بود ولی من فقط از پشت شیشه اجازه داشتم ببینمش.
یا وقتی خواب بود...هیچ وقت نشد یه دل سیر باهاش حرف بزنم.این اواخر اونقدر حالش بد بود که کوچیکترین صدا و حتی بوی عطری باعث میشد تشنج عصبی داشته باشه مدام ... مدام یاد اتاق شکنجه بعثیا می افتاد...
-خواهش میکنم گریه نکنید من درک میکنم...من میدونستم سادات خانم ولی حرفی نزدم چون تا به امروز خودتون چیزی درموردش نگفتید
+من...روحیه حساسی دارم یه طبع لطیف و شکننده فراتر از هر دختر دیگه غصه ها و حسرتام بیشتر از هر دختر دل نازک دیگه است. پس مردی که میخوام بهش تکیه کنم باید محکم تر از خیلیای دیگه باشه
-ان شاالله همه توانمو به کار میگیرم اونی باشم که شما میخوایید
+ان شاالله...
حلما این را که گفت انگار تازه به خودش آمد. طوری که بخواهد حرف را عوض کند پرسید:
+راستی شما از کجا درمورد پدرم میدونستید؟ تحقیق ...
-بابام تو عملیات آخری که پدرتون اسیر شد شرکت داشت...جزء نیروهای اطلاعات عملیات سپاه رفته بود برای شناسایی...
+پس چرا پدرتون تا حالا چیزی نگفتن؟
-بابام اکثر اوقات از روزایی که جبهه بوده حرف نمیزنه، حتی ازم خواسته در مورد ترکشایی که تو سرشه چیزی نگم بهتون
+شماهم که نگفتین
و خنده هردوشان درهم تلفیق شد. دایی حلما ضربه ای به درِ بازِ اتاق زد و پرسید: مبارکه؟
و در مقابل سکوت آمیخته به لبخند هر دو شان، بلند گفت: مبارکه!
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم✍؛ بانو سین. کاف. غفاری
@hejabuni
دانشگاه حجاب
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه بیست وهشتم #شرح_و_بررسی_کتاب_سه دقیقه_درقیامت #براساس واقعیت 🔺تجربه نز
Part29_سه دقیقه در قیامت.mp3
36.7M
تجربه پس از مرگ
🎵جلسه بیست ونهم
#شرح_و_بررسی_کتاب_سه دقیقه_درقیامت
#براساس واقعیت
🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز #مدافع_حرم
👤استاد امینی خواه
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🔰حجاب🔰
پدیده ای اجتماعی در جامعه همراه با محدودیت و فرصت است،محدودیتی از قبیل اینکه زن با هر نوع پوششی نمی تواند در جامعه حضور پیدا کند در کنار فرصت امنیت و آرامش خاطر!
🌸 @hejabuni
دانشگاه حجاب
🔰حجاب🔰 پدیده ای اجتماعی در جامعه همراه با محدودیت و فرصت است،محدودیتی از قبیل ا
♨️حجاب پدیده ای اجتماعی
♨️همراه فرصت و محدودیت
🔰در علم جامعه شناسی پیامد های جهان اجتماعی همراه با فرصت و محدودیت هستند برای توضیح از یک مثال ساده استفاده میکنیم
و آن هم قوانین راهنمایی و رانندگی است
در این #قانون یا پیامد جهان اجتماعی انسان از جهت اینکه دیگر نمی تواند با هر سرعت دلخواه و به هر شکلی رانندگی کند دچار محدودیت هایی شده که در کنار آن فرصت رفت و آمد ایمن را هم به دنبال دارد.
🔹حال اگر بگوییم #حجاب یک #پدیده_اجتماعی است و پیامد آن در جامعه همراه با فرصت ومحدودیت است همه منکرش می شوند درحالی که از نظر علم جامعه شناسی #حجاب یک #کنش_اجتماعی است که همراه با پیامدهایش یک #پدیده_اجتماعی است،،
بد نیس که نگاهی به تعاریف کنش های فردی و اجتماعی برای درک بهتر موضوع حجاب بیندازیم:
🔸کنش فردی :
این نوع کنش بدون توجه به دیگران صورت میگیرد و شامل کنش های فردی درونی و بیرونی است به عبارت دیگر یعنی کاری که انسان بدون توجه به دیگران انجام میدهد.
🔸کنش اجتماعی:
این نوع کنش با توجه به دیگران انجام میشود و آگاهی و اراده انسان ناظر به دیگران ویژگی ها و اعمال آنهاست.
🔹برای مثال اگر شخصی در اتاق خود به تنهایی غذا بخورد او یک کنش فردی را انجام داده است اما اگر همان غذا را در رستوران و یا به همراه خانواده در خانه بخورد یک کنش اجتماعی است و شخص با توجه به دیگران آدابی را رعایت کند.
🔹حال با این تعاریف به طور منطقی واضح است که حجاب یک موضوع اجتماعی است .
و در نتیجه پیامد این پدیده اجتماعی در جامعه همراه با #محدودیت و #فرصت است
محدودیتی از قبیل اینکه زن با هر نوع پوششی نمی تواند در جامعه حضور پیدا کند در کنار فرصت #امنیت و #آرامش خاطر!
#تولیدی_کامل
#حجاب_پدیده_اجتماعی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓