دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_سی🎬: فتانه گوشه اتاقی که قبلا با صمد در آنجا زندگی می کرد، چمپاتمه زده
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_سی_یکم🎬:
شمسی نگاهی به فتانه کرد و با شتابی در کلامش گفت: فتانه بیا بیرون کارت دارم..
فتانه هنوز در بهت حرفهای پدر بزرگش بود، مثل انسان های مسخ شده از جا برخاست، پایش را بیرون اتاق گذاشت و ملاغلام را دید که کنار دیوار نشسته و همانطور که به شمسی و فتانه نگاه میکرد، سرش را به نشانه تاسف تکان میداد.
شمسی بی توجه به حرکت ملا غلام ، فتانه را به سمت اتاقش کشید و وارد اتاق شد، همان جلوی درگاه بر زمین نشست و در حالیکه میخندید گفت: خبر آوردم برات چه خبرایی...
فتانه با اشتیاق گفت: چی شده؟! زودتر بگو..
شمسی دستی به پایش کشید و گفت: ببین هر که با شمسی درافتاد، ورافتاد....الان یکی از آشناها از تهران آمد و برای حسن آقا خبر آورد که عروست، همون که به فهم و کمالاتش می نازیدی و آب از دهنت میافتاد و خانم معلم خانم معلم نمی افتاد، خونه و زندگی و بچه ها را رها کرده و رفته ور دل ننه جانش...
فتانه دستش را جلوی دهنش گرفت و با ذوق زدگی گفت: جدی میگی؟! به به...حالا چه باید کرد؟!
شمسی دستش را روی سر فتانه زد و گفت: این چه حرفیه؟ احمقانه صحبت نکن...یعنی چه که چه باید کرد؟ تا تنور داغه باید نون را بچسپونی... همین امروز پاشو برو تهران، من مطمئنم محمود سریع عقدت میکنه...
فتانه با تعجب نگاعی کرد و گفت: امروز؟! آخه چطوری و با چه وسیله ای؟! بعدم الان اهل این خونه منو زیر نظر دارن نمی تونم جر بخورم...
اندکی سکوت بر اتاق حکمفرما شد، فتانه در ذهنش دنبال راهی میگشت ناگهان چیزی به فکرش رسید و بشکنی زد و گفت: خودشه...درسته خودشه...اسحاق..
شمسی که خوب میدانست فتانه بعد از مرگ صمد با اسحاق ارتباط حرام برقرار کرده تا بتونه موکل سفلی را بگیره و بعدش هم ارتباطی نداشته با تعجب گفت: اسحاق؟! مگه قرار نشد که دور اسحاق را خط بکشی؟!
فتانه لبخند مرموزی زد و گفت: اسحاق به دهنش مزه کرده و هی التماس میکنه یه فرصت دیگه بهش بدم، میگفت بزار یه سفر تهران ببرمت ببین چقدر من مرد زندگی هستم، حالا باهاش میرم تهران و بعد یه بهانه میگیرم و دیگه می پیچونمش و می فرستمش رد کارش...
شمسی سری تکان داد و گفت: فکر خوبی هست به شرطی اسحاق موی دماغت نشه...
فتانه سری تکان داد و گفت: اگر فتانه شتربان هست میدونه شتر را کجا بخوابونه و بعد چادر مشکی با نقطه های سفید رنگش را سرش کرد و گفت: من الان میرم دنبال کارا، فردا قبل طلوع آفتاب راه می افتم..
شمسی لبخندی زد و گفت: تو موفق میشی من میدونم...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
کتاب صوتی "آه (دو جلد کامل)" اثر یاسین حجازی
بر اساس ترجمه مقتل #نفس_المهموم اثر #شیخ_عباس_قمی
با صدای #عبدالله_حقیقت
کاری از موسسه فرهنگی جام ظهور
#آه
#یاسین_حجازی
#تاریخی #مذهبی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
Part01_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
12.79M
📚 بازخوانی کتاب آه
(ترجمه مقتل)
✅مرگ معاویه و خروج امام از مدینه
#آه
#تاریخی_مذهبی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
#مشهد
🔰 راهپیمایی خانوادگی روز عفاف حجاب
🔹همجواران بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام
🔹در سالروز سرکوب خونین قیام علیه
کشف حجاب در مسجد گوهرشاد
🔺دعوتید به
🌷راهپیمایی خانوادگی روز ملی عفاف حجاب 🌷
🔺وعده دیدار ما
🔹پنج شنبه ۲۱ تیرماه
🔹ساعت ۱۶:۳۰
🔹عرصه میدان شهدا
👈 لطفاً رسانه باشید
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
توصیه به نحوه حضور در روضه های حسینی،طبق روایات وایات قرآن
#جهادتبیین
#انتشار_با_شما
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این خانم تو ارتش آمریکا خدمت میکرده که مورد سواستفاده... قرار میگیره!
🔹بعد از اینکه ماجرا رو به مقامات گزارش میده، اتفاق عجیبی میافته که شوکه میشه، حالا داره با گریه اون رو تعریف میکنه
سالانه تو ارتش آمریکا ۱۹.۰۰۰ نفر مورد ... قرار میگیرن و تنها ۸ درصد از پروندهها به دادگاه میره؟!
#جهادتبیین
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
📌 #پوستر
📎 «قسمت اول برنامه تلویزیونی سفیران مهر، سه شنبه حوالی ساعت ۱۸ عصر»
♦️ من میخوام باحیا باشم...
@saafiranemehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🍂
دختر شهید فاطمیون:
دلتنگ بابام هستم.
میتونید منو ببرید پیش بابام؟!😭
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_سی_یکم🎬: شمسی نگاهی به فتانه کرد و با شتابی در کلامش گفت: فتانه بیا بیر
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_سی_دوم 🎬:
حسن آقا مثل مرغ سرکنده این طرف و آن طرف میرفت، نگاهی به روح الله سه ساله که با چشمان معصومش به او خیره شده بود انداخت و رو به همسرش زهرا گفت: آخه ببین این بچه مظلوم و با اشاره به گهواره ای که عاطفهٔ نُه ماهه در آن خوابیده بود ادامه داد: یا اون طفل بیگناه، به عقوبت کدام گناه باید اینجور دربه در بشن؟! چرا نباید سایه پدر و مادر روی سرشون باشه...
چقدر به محمود گفتم بیا زنگ بزن به مطهره، اینا خانواده درس خونده و فهمیده ای هستن همه شون معلم و کارمند و...هستن و سری توی سرا دارن، گفتم یه ذره کوتاه بیا، ما مرد قدیم هستیم و نمی فهمیمم شما که میفهمید یه کم ناز این زن را بکش، به خدا برمیگرده، اما تو گوشش فرو نمیره...
زهرا نفسش را محکم بیرون داد و گفت: خوب حسن آقا، شما چرا این بچه ها را آوردی؟ میذاشتی کنارش باشن شاید فشار بهش میومد و خودش میرفت دنبال مطهره و برش میگردوند..
حسن آقا دستش را محکم روی پایش کوبید و گفت: انگار نفهمیدی چی گفتم، این دخترهٔ پتیاره که اون جوون بدبخت را به کشتن داد تو خونه اش بود، میگفتن عقد کردن، آخه من این بچه ها را به چه اطمینانی اونجا بزارم؟! میترسیدم یه بلایی سر این بیچاره ها بیاره،وجدانم اجازه نمی داد این طفل معصوما را اونجا همینطور رها کنم.
زهرا اشک گوشهٔ چشمش را با روسری اش گرفت و گفت: آخه از محمود بعید بود، چطور گول این دختره را خورد؟! مگه نمی شنید که توی روستا چه حرفا پشت سرش هست؟! بعد نگاهی به بالا کرد و ادامه داد: خدایا توبه! چه گناهی کردیم که این دختره سر از یقه و آستینمون درآورد...بعد صدایش را پایین تر آورد و گفت: حسن آقا! میشه هنوز عقدش نکرده باشه؟! بیا یه زنگ به مطهره بزن ،شاید رفت سر خونه زندگیش و این دختره چش سفید را انداخت بیرون...
حسن آقا نگاه تندی به زهرا کرد و دو دستی روی سرش کوبید وگفت: میگم من شب اونجا بودم اون دختره هم بود، با محمود یک جا خوابیدن..اون زن شاید هرزه باشه اما محمود اینقدر بی دین و ایمون نیست که با یه زن نامحرم یک جا باشه...
در همین حین حسن آقا دستش را روی قلبش گذاشت و آخی گفت و نقش بر زمین شد...
روح الله که پدر بزرگش را خیلی دوست داشت با دیدن این صحنه از جا برخواست و همانطور که گریه میکرد بالای سر پدربزرگش آمد و شروع به بوسیدن او کرد، روح الله فکر میکرد پدر بزرگش با بوسه های او چشمانش را باز میکند که نکرد...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
Part02_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
13.35M
📚بازخوانی کتاب آه
✅حرکت امام به سوی مکه
(ترجمه مقتل)
#آه
#تاریخی_مذهبی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رد مکن این هدیه ام را جان زهرا مادرت
ای فدایت خواهرت
کودکانم نذر چشمان علی اصغرت
ای فدایت خواهرت
#روز_چهارم #محرم💔
#کلیپ | #استوری | #ریلز📲
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
-💔🚶🏽♂
-
-چـادرمسوختـهامـا . . .:')
-
-
#ریحانه🖤
#جهادتبیین
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🌻🌿|°•
✔ با حجاب میشه افتخارآفرین بود ツ
🌻 فیلسوف طوبی کرمانی
✅ به نوجوانها بشناسونید
#بانوی_افتخار_آفرین ۱
#زنان_دانشمند_ایرانی
#حجاب | #زنان
═ೋ❅۞°•🔮•°۞❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 همه خوبن، دوقطبی نکنید!
- خطّی که معاویه ترویج میکرد.
ـــ ـ ـ ـــ ـ
#جهاد_تبیین
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🚩 بانوی عاشورایی
🤍 دُلْهُم، همسر زُهَیر
با تشــویق این بانوی بزرگوار اسلام،
همسرشان زهـــــــــــــــــیر بن قین، به
ملاقات امام حسین علیهالسلام رفت
و در ادامه از زمره یاران خاص امام و
از شهیدان شاخص واقعه کربلا گردید.
بر اساس برخى نقلها او هنگام وداع
با همسرش از او خواست نزد جد امام
حســــــــــین علیهالسلام، از او یاد کند ♡
اطلاعات بیشتر ⇦ اینجا
#محرم | #بانوان_عاشورایی
═ೋ۞°• دانشگاه حجاب •°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🔴تهدیدی که می تواند فرصت باشد
خیلی ها به صرافت افتادند که در مقابل حضور افراد بی حجاب در هیئت چه باید بکنیم؟
یک عده شاید بگویند مجلس امام حسین مقدس است و مانع شویم و یک عده هم بگویند مجلس امام حسین برای همه هست و بیایند و دخالت نکنیم.
اما بالاخره حضور یک بانو با لباسی که جلب توجه کند در مراسم امام حسین علیه السلام تهدید است. اصل مراسم که برای اقامه ی دین است دچار چالش می شود.
اما اگر سخنران آن هیئت بتواند محتوای مناسب در مورد مسئله ی زن و حجاب را به صورت توصیفی و یا استدلالی از کتابهای معتبر بیان کند و آمار و نتایج آنچه بعد از پوشش نامناسب به اسم آزادی زن در دنیا اتفاق افتاد، بیان کنند خیلی می تواند موثر باشد.
نکته ی مهم اینجاست که در حد واجب بودن حجاب و امری دینی بودن و شبیه حضرت زینب شدن، متوقف نشوند و قدری مطالب به روز در این حوزه بیان کنند. مطالب به روز رو میشه از کتابهایی که در این حوزه منتشر میشه، از جمله رمان بسیار زیبای دور برگردان تجریش پیدا کنند
اینگونه می شود از تهدید فرصت ساخت و بدون ایجاد تنش از این حضوری که به برکت امام حسین علیه السلام ایجاد می شود نهایت استفاده را به دست آورد.
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872