فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🌼•
آقـای امـٰام حُسین...
مُحرَمِتدارِه نَزدیڪمیشِہوحالا
تَمام دَغدَغہام این شُده
ایناَربَعینڪَربوبلامیبَرۍمَرا؟💔
🖤 ۴ روز تــا مــاه مـحـرم
#محرم 🏴
#امام_حسین ❣
#روزشمار_محرم 📲
♥️ @hejastan
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•♥️🌱•
از بچگی...
شادی فروختم غم خریدم
با پول تو جیبی هام برات
پرچـ🚩ـــم خریــدم...🙂
🖤 ۳ روز تـا مــاه محـرم
#محرم 🏴
#امام_حسین ❣
#روزشمار_محرم 📲
♥️ @hejastan
به تو بدهکارم
▪️
۲روز تا محرم🖤
@hejastan
Hossein Khalaji - Salam Agha (320).mp3
11.89M
سلام آقا که الان روبروتونم ؛ من اینجامُ زیارت نامه میخونم ! حسین جانم
⊰•🍄•⊱
.
🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊
زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی
قسمت یازدهم...シ︎
اقای سرهنگی میگفت: باید به این خونواده نزدیک بشی؛ انقدری که تو را جز خودشون بدونن؛ چون قراره حرف هایی رو بهت بزنن که تاحالا به کسی نگفته ان باباجان!
بنابر این فکر میکنم برای دیدن اومدم نه هیچ کار دیگری. ضبط گوشی را خاموش میکنم. الهام، چای وشیرینی می آورد بابت شیرینی هایی که برای شان بردم تشکر میکند. حین چای خوردن از خودم میگویم ، و خانم نوری مادر بابک با دقت گوش می دهد و گاعی اوقات سوال میپرسد. طعم شیرینی را که پخته ام را هم تحسین میکند. ان وسط به کار ها و رفتار های اراز هم میخندیم. موجی از صمیمیت بین مان شکل میگیرد.
مادر خم میشود و گوشی اش را از توی کیف کنار پایش بر میدار. میگوید بیا اینجا بنشین.
کنار مادر مینشینم، و او توی گوشی اش، عکس ها و ویدیو های بابک را نشانم میدهد. یکی از ویدیو ها مال یکی دو ماه قبل از رفتن بابک به سوریه است.
توی ویدیو رضا پسر بزرگ خانواده نوری، میگوید: بریم اردبیل. ان موقع نمیدانسته اند بابک قصد رفتن دارد؛ ان هم با این همه جدیت. هر چند وقت یکبار، وقت کار کردن مادرش، دورش میچرخیده و از اینکه خیلی ها به سوریه رفته اند حرف میزده. گاهی هم سرش را گوشه بالش مادرش می گذاشته و از وضعیت سوریه میگفته و این که چه خوب میشود او هم برود؛ اما حرفی از اینکه حتما میخواهد برود نبوده؛ یعنی بوده و بابک به زبان نمی آورده است.
خانواده نشسته اند توی پارک شورابیل. سایه ی درخت های بالای سر شان، وشت مشت هوای خنک میریزد روی سرشان. بابک روی زیر انداز دراز کشیده، و تیشرتش، با وزش باد تکان میخورد. انگا. اب تنی کرده و موهایش نمناک است مثل همیشه لبخند میزند.
دوربین به سمتش میرود.....
نویسنده:فاطمه رهبر🌿
.
⊰•🍄•⊱¦⇢#زندگینامھےداداشبابڪ
⊰•🍄•⊱¦⇢#خــادم_اݪزھــࢪا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜@hejastan