eitaa logo
جلوه ی شهادتـ❥
667 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
14 فایل
﷽ . . ✔این کانال متبرک شده از شهدا، وصیت نامه، خاطره ها، عکس ها، و....... ) "..شرط شهیـ♡ـد⚘ شدن ،شهیـ♡ـد⚘ بودن است.." ❈࿐کانال وقف مهدےفاطمہ است࿐❈ کپــےباذکـــرصـــلوات 🌱 @sobghj بخوان از شرایط☝🏻 ✅کانال همسایه @yaranmah
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت نهم...シ︎ به خانه دعوتم میکند. وارد سالن مربع شکل کوچکی میشوم که گوشه چپش، زنی پیچیده در چادر مشکی کنار مبلی ایستاده است. این چند روز مادر شهید را هزار بار به هزار شکل ترسیم کرده ام به طرفش میروم. برای بوسیدنم اغوش باز میکند. برای منی که سال هاسا از گرمی آغوش مادر محروم ام، این لحظه ها ناب است. ظرف شیرینی را دست الهام، خواهر بــابـک میدهم و کنار مادرش مینشینم. به نیم رخش خیره میشوم . دوست دارم با زن هایی که در این چند روز ترسیم کرده ام، مقایسه اش کنم. سورتی نسبتا کشیده و پوستی سبزه دارد و وشمانی که انگار رویش نم نشسته است. ارامش از نکاهش میبارد. پسر بچه ای جلوی تلوزیون نشسته است. هفت ساله به نظر میرسد. الهام باز از اشپز خانه خوش امد میگوید. متدر نگاهم میکند و لبخند میزند. با این حرکتش اویز مروارید گیره روسری اش تکان میخورد. الهام میگوید: اراز صدای تلوزیون را کمش کن. حالا همه چشم دوخته ایم به اراز که محو تماشای تلوزیون است. موهای طلایی و پوست سفید و چشمان رنگی اش. او را بیشتر شبیه پدر بزرکش کرده است. فضای خانه، به سبب حضور یک غریبه پر از سکوت شده و فقط «باب اسفنجی » است که یک حرف میزند. باید سکوت رابشکنم. رو میکنم به مادر و میگویم:احتمالا اقای نوری گفته اند چه کاری می آم. میگوید:دست شما درد نکنه. اذری زبان است و فارسی حرف زدن کمی برایش سخت.... نویسنده:فاطمه رهبر🌿 • ‌‌@hejastan
🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت دهم...シ︎ اذری زبان است و فارسی حرف زدن کمی برایش سخت است. روی هر کلمه مکث میکند. همه اینها لهجه اش را شیرین کرده است. من میگویم: مادر، هرچی رو که مربوط به بابک میشه را برام بگید. قراره از به دنیا اومدن تا شهید شدنش را بنویسم. سری تکان میدهد. ضبط کننده گوشی ام را روشن میکنم. و رو به مادر میگویم: خوب، مادر شروع کنیم. مادر رو به دخترش الهام می پرسد: نه دییم¹؟ دختر جواب می دهد: هرنه اورگین ایستیر ده دا². انگار مادر نمی داند دقیقا دلش میخواهد از چه بگوید؛ که باز هم سکوت می شود. چشم میچرخانم توی خانه،و منتظرم صحبت ها شروع شود. افتاب از لای پرده ی کنار رفته افتاده رو دیوار. _ بابک، خیلی مهربون بود. از کلاس اول، درس خوت بود. هیچ وقت دعوا نکرد. هیچ وقت به من و پدرش بی احترامی نکرد..... میگویم: مادر، تا دیروز می اومدن برای مصاحبه، چند تا سوال مشخص میکردن و جواب های اماده میگرفتند. انا حالا فرق داره. قراره با گفته های شما و نوشتن من، همه بابک رو بشناسن. با کار ها و رفتار هاش، خودشون پی ببرند این پسر چقدر مهربون بوده است. سری تکان می دهد. صحبت ها خوب پیش نمیرود. حرف زدن با کسی که نیم ساعت از آشنایی با او نمیگذرد، سخت است؛ چه برسد به خاطره گفتن برای او. دوست ندارم با سوال کردن درباره پسرش اذیتش کنم. مادرش میگوید........ ___ ¹_چی بگم؟ ²_هرچی دلت میخواد بگو. نویسنده:فاطمه رهبر🌿 • ‌‌@hejastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو دل غم مونده . . یه ماتم مونده . . یه چند شب دیگه تا به محرم مونده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🌼• خیلی وقته... کربلاتو ندیدم... بخدا که بریدم... خواب حرم رو دیدم🙂 🖤 ۴ روز تـا مــاه محـرم 🏴 📲 ♥️ @hejastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🌼• آقـای امـٰام‌ حُسین... مُحرَمِت‌دارِه نَزدیڪ‌میشِہ‌وحالا تَمام‌ دَغدَغہ‌ام‌ این‌ شُده این‌اَربَعین‌ڪَرب‌وبلامیبَرۍمَرا؟💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🖤 ۴ روز تــا مــاه مـحـرم 🏴 📲 ♥️ @hejastan
صل الله علیک یڪ سلام ڪہ میدهم رو بہ حرم بہ حرم میـرسہ پاۍ دلم..!(:
ماعاشقیم‌عاشق‌آقاےڪربلا مازنده ایم‌زنده‌بہ‌رویاےڪربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🌱• از بچگی... شادی فروختم غم خریدم با پول تو جیبی هام برات پرچـ🚩ـــم خریــدم...🙂 🖤 ۳ روز تـا مــاه محـرم 🏴 📲 ♥️ @hejastan
Hossein Khalaji - Salam Agha (320).mp3
11.89M
سلام آقا که الان روبروتونم ؛ من اینجامُ زیارت نامه میخونم ! حسین جانم
⊰•🍄•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت یازدهم...シ︎ اقای سرهنگی میگفت: باید به این خونواده نزدیک بشی؛ انقدری که تو را جز خودشون بدونن؛ چون قراره حرف هایی رو بهت بزنن که تاحالا به کسی نگفته ان باباجان! بنابر این فکر میکنم برای دیدن اومدم نه هیچ کار دیگری. ضبط گوشی را خاموش میکنم. الهام، چای وشیرینی می آورد بابت شیرینی هایی که برای شان بردم تشکر میکند. حین چای خوردن از خودم میگویم ، و خانم نوری مادر بابک با دقت گوش می دهد و گاعی اوقات سوال میپرسد. طعم‌ شیرینی را که پخته ام را هم تحسین میکند. ان وسط به کار ها و رفتار های اراز هم میخندیم. موجی از صمیمیت بین مان شکل میگیرد. مادر خم میشود و گوشی اش را از توی کیف کنار پایش بر میدار. میگوید بیا اینجا بنشین. کنار مادر مینشینم، و او توی گوشی اش، عکس ها و ویدیو های بابک را نشانم میدهد. یکی از ویدیو ها مال یکی دو ماه قبل از رفتن بابک به سوریه است. توی ویدیو رضا پسر بزرگ خانواده نوری، میگوید: بریم اردبیل. ان موقع نمیدانسته اند بابک قصد رفتن دارد؛ ان هم با این همه جدیت. هر چند وقت یکبار، وقت کار کردن مادرش، دورش میچرخیده و از اینکه خیلی ها به سوریه رفته اند حرف میزده. گاهی هم سرش را گوشه بالش مادرش می گذاشته و از وضعیت سوریه میگفته و این که چه خوب میشود او هم برود؛ اما حرفی از اینکه حتما میخواهد برود نبوده؛ یعنی بوده و بابک به زبان نمی آورده است. خانواده نشسته اند توی پارک شورابیل. سایه ی درخت های بالای سر شان، وشت مشت هوای خنک میریزد روی سرشان. بابک روی زیر انداز دراز کشیده، و تیشرتش، با وزش باد تکان میخورد. انگا. اب تنی کرده و موهایش نمناک است مثل همیشه لبخند میزند. دوربین به سمتش میرود..... نویسنده:فاطمه رهبر🌿 . ⊰•🍄•⊱¦⇢ ⊰•🍄•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌@hejastan
⊰•🔔•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت دوازدهم...シ︎ دوربین می رود سمت بابک و لبخندش به خنده تبدیل میشود. رضا میپرسد: بابک بهت خوش‌گذشت؟! بابک زل میزند به دوربین. نکاهش برق می زند. میگوید: عالی بود! خیلی خوش گذشت! مکث می کند و گردنش را کج میگیرد سمت برادرش: نمیدونم چطوری باید محبت هات را جبران کنم به خدا! ویدیو تمام میشود. مادر گوشه ی چادرشرا نی کشد به چشمش. خال گوشه چانه اش میلرزد. گوشی را میگذارد روی پایش و نگاهم میکند: همه پنج شنبه جمعه ها روزه میگرفت. وقتی مرفتیم مسافرت، برای ناهار که نگه می داشتیم، بابک خودش را با نظافت ماشین سرگرم میکرد. صداش میزدیم «بابک بیا ناهار بخوره دیگه!» تازه اون موقع میفهمیدیم روزه گرفته. گاهی غر میزدم«اخی مسافرت ده نه اوج توتماق؟». میگفت: نزر وارومدی!. یکهو یادش میاد که این جمله ها را به زبان اذری گفته. ادامه میدهد: بهش میگفتم: اخته تو مسافرت هم روزه میگیری و اون هم می گفت نزر دارم افتاب پشت پرده طوری کم کم قصد رفتن دارد اراز می اید کنارم و میگوید.... نویسنده:فاطمه رهبر🌿 . ⊰•🔔•⊱¦⇢ ⊰•🔔•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @hejastan
‍  زمین کربلا اینجاست زینب دیار پر بلا اینجاست زینب تحمل می کنی؟ گویم برایت فراق ما دو تا اینجاست زینب صدایی آشنا آید به گوشم که مادر قبل ما اینجاست زینب چه سرهایی شکسته بین این دشت مسیر انبیا اینجاست زینب برای خواب پنجاه سال پیشت دم تعبیر ها اینجاست زینب همان جایی که گفته امّ أیمن زمین نینوا، اینجاست زینب بزن بوسه تمام سینه ام را ضریح مصطفی اینجاست زینب همان جایی که قرآن ها بیفتد به زیر دست و پا اینجاست زینب ببین نرمی زیر حنجرم را فرود نیزه ها اینجاست زینب ببین این مهره های محکمم را ذبیحاً بالقفا اینجاست زینب تمام خاک این صحرا خریدم همه سرّ خدا اینجاست زینب به مسلخ پا گذاریّ و ببینی غسیلاً بالدّماء اینجاست زینب مبادا معجر از سر وا نمایی عدوی بی حیا اینجاست زینب حنا از خون به گیسویت بگیری حجاب کبریا اینجاست زینب
*بخونین قشنگه* 🌔چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام🌔 🌗--تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند 🌗--تنها امامی که ازهیچ بانویی‌شیر نخوردند و تغذیه ی ایشان تنها توسط پیامبر اکرم (ص) صورت گرفته اسـت . 🌗--تنها امامی که روز ولادتشان،پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند 🌗--تنها امامی که در معرکه جنگ به شهادت رسیدنـد . 🌗--تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید)یاد شده با اینکه همه ائمه ما شهید شده اند. 🌗--تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند علی اکبر(ع) و علی اصغر (ع ) 🌗— تنها امامی‌که‌اربعین وزیارت‌اربعین‌دارند. 🌗— تنها امامی‌که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تااثری ازآن باقی نمانَد! اما همچنان پابرجاسـت . 🌗— تنها امامی‌که بدون‌غسل وکفن‌دفن شدند 🌗— تنها امامی‌که‌سرمبارکش ازبدن‌جدا شد. 🌗--تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه وشمشیر وسنگ بربَدن به‌شهادت رسیدند. 🌗--تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند. 🌗— تنها امامی که پدر و مادر و 9 نسلش معصوم بودند. 🌗--تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیسـت . 🌗--تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد . 🌗--تنها امامی‌که دعاتحت‌قبه‌ایشان به‌اجابت می رسـد . 🌗--تنها امامی‌که امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند! 🌗--تنهاامامی‌که‌سرعت‌ووُسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر اسـت . 🌗--تنها امامی که یک درِ بهشت به نام اوست: باب الحسین خدایا به خون امام حسین(ع) قسمت میدهم هر کس این راکپی کردغم دلش رارفع کن‌و حاجت دلش را براورده کن. آمین اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى‌سَلامُ‌اللَّهِ[اَبَداً]ما بَقیتُ وَبَقِىَ‌ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ‌اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِالْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ (ع) هر چقدر به امام حسین (ع) ارادت دارید کپی کنید.... ميخواهیم امروز هزاران نفر به امام حسين سلام بدهند خودم شروع ميکنم : اَلسلامُ عَلی الحُسین وَعَلی علی بن الحُسین وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین. به اندازه ارادتت ارسال کن @hejastan
از‌ݕے‌سواد؎‌ݒࢪسیدݩد: عـشـق‌چـݩد‌حࢪفــ‌ اسٺ!؟ گـفـٺ‌: ⁴حࢪفــ همگے‌ݕه‌او‌مےخݩدیدݩد‌ دࢪحالے‌ڪه‌او‌ݕا‌خود میگفٺ: مگࢪ"حـسـیـݩ‌‌"چـݩدحࢪفــ داࢪد؟💔
می گفت :🌹 بہ‌ جاۍ اینکہ‌ عکس‌ خودتونو بزارید پروفایل‌ تا بقیہ‌ با دیدنش‌ بہ‌ گناه‌ بیفتن؛ یہ‌ تلنگر قشنگ‌ بزارید کہ‌ با دیدنش بہ‌ خودشون‌ بیان🌸..! 🕊♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🖇•⊱ . خانم نازلی مارگارین از میگوید°°° . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @hejastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- خدایا ثروت ِ چشمانم ، گوهر اشک بر حسینِ فاطمه است 💔:)!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا حضرت رقیه😔😭 دست پاهام میلرزید اما اینا میخندیدن @hejastan