هدایت شده از اسدالله غفاری خو
با تقدیم سلام و احترام
بدینوسیله به اطلاع (معاونین محترم تبلیغ و امور فرهنگی) می رساند کانالی با هدف انتشار محتواهای مرتبط با فضای مجازی ایجاد شده است و تولیدات بخش تبلیغ مجازی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی قرار هست در این کانال منتشر شود. خواهشمند است علاوه بر عضویت در کانال؛ محتواهای این کانال را به مبلّغان محترم استان و شهرستان و بعد از آن به اطلاع آحاد جامعه برسانید.
با کمال تقدیر و تشکر
لینک عضویت در گروه:
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1464598620Caf199c823e
زندگی نامه حضرت ام البنین.pdf
268.9K
https://eitaa.com/hejrat_ir (ايتا) 🇮🇷
https://sapp.ir/hejrat_ir (سروش) 🇮🇷
نسب و حسب امّالبنین
امّالبنین؛ (فاطمه)، دختر حزام بن خالد بن ربیعه (برادر شاعر معروف دورانِ قبل از اسلام- عصر جاهلیت- صاحب یکی از محلّقات سبعه)، فرزند عامربن کلاببن ربیعة بن عامربن صعصعه کلابی.
مادرش؛ شمامه، دختر سهیلبن عامربن مالکبن جعفربن کلاب و اجداد و نیاکان او، همه از دلاوران عرب در عصر جاهلیت بودند که حماسههای جاویدان داشتند، تا آنجاکه در شجاعت و سخاوت زبانزد خاص و عام بودند. در وصف آنها همین بس که جناب عقیلبن ابوطالب گفت:
«در میان قوم عرب نمیتوان کسی را یافت که از پدران و نیاکان امّالبنین شجاعتر و دلاورتر باشد.»
داستان ولادت امّالبنین
آوردهاند که حزامبن خالدبن ربیعه، در حال سفر بود که همسرش، فاطمه (امّالبنین) را به دنیا آورد. او در یکی از شبها خواب دید که بر روی زمین حاصلخیزی نشسته و از دوستان و یاران خود دوری گزیده است و در این حال، مرواریدی در دست دارد که پیوسته آنرا زیرورو میکند و بر زیبایی آن، سخت شیفته است.
ناگاه مردی از سوی بادیه، سوار بر اسب، به سوی او آمد. همینکه به او رسید، سلام کرد و آن مرد جواب سلامش را داد. آنگاه مرد سوارکار گفت: این مروارید را که در دست داری، چند میفروشی؟
وی پاسخ داد: من قیمت آن را نمیدانم. شما آن را چند میخری؟ آن مرد پاسخ داد:
من نیز نمیدانم قیمت آن چند است. امّا میخواهم آنرا به یکی از امیران هدیه کنم. در عوض چیزی را برای تو ضمانت میکنم که گرانبهاتر از درهم و دینار است. حزامبن خالد پرسید: آن چیست که از درهم و دینار گرانبهاتر است؟!
گفت: من ضمانت میکنم که تو نزد او قرب و مقام و جاه و جلال ابدی داشته باشی.
حزام گفت: واقعاً تو مرا به این مقام میرسانی؟
گفت: آری.
پرسید: تو هم در این ماجرا واسطه من میشوی؟!
گفت: آری، من واسطهات میشوم. پس آنرا به من بده. حزام مروارید را به آن مرد داد. همینکه از خواب بیدار شد، رؤیای خود را بر دوستانش حکایت کرد و از آنها خواست آنرا تعبیر کنند؛ یکی از آنان گفت: اگر خواب تو، رؤیای صادق باشد، پس خداوند به تو دختری میبخشد که یکی از بزرگان از او خواستگاری میکند و به همین خاطر به خویشاوندی با او مفتخر شده، به شرافت و سیادت نائل خواهی شد.
وقتی از سفر برگشت، متوجه شد که همسرش «ثمامه بنت سهیل» وضع حمل کرده است. شکفته و خرسند شد و با خود گفت: آن رؤیا، صادقه بود!
از وی پرسیدند: نامش چه بگذاریم؟ گفت: نامش را فاطمه و کنیهاش را امّالبنین بگذارید.
خواب ام البنین علیها السلام
پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش امد دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گوید...
«مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم...
در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می شد که چشمها را خیره می کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود.
هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می شنیدم ولی او را نمی دیدم گفت:
بشراکِ فاطمةُ بسادة الغُرَر
ثلاثة انجم و الزاهر القمر
ابوهم سید فی الخلق قاطبة
بعد الرسول کذا قد جاء فی الخبر
«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است.»
پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم. مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟!»
مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می کنی.
مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر چونان ستارگانند
«پس از صحبتهای دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی(علیه السلام) سؤال کرد و گفت:
آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین(علیه السلام) می دانی؟
بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لایق این خانه می دانی - که خادمه این خانه باشد - قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی بینی پس نه؟
همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت: «ای حزام ! به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.»
عقیل با اجازه از ام البنین عقد بین این دو بزرگوار را اجرا کرد با مهریه ای که سنت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) بود و برای دختران و همسران خود معین کرده بود و آن 500 درهم بود در حالی که پدر او می گفت:
«او هدیه ای است از سوی ما به پسرعموی رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ایم.»
دهه فجر 99.pdf
119.7K
دستور العمل فعــالیت تبلیغــی
ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها ، امام خمینی رحمة الله علیه
و ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی
با محوریت شعار انقلاب اسلامی، بالنده و مقتدر، چون کوه استوار