هجرت | مامان دکتر |موحد
دلت برا حرم امام رئوف تنگ شده؟ دلت برا راه رفتن تو بهشت ثامن الحجج پر میکشه؟ دوست داری بیای زیارت ق
جمعهتونو منور کنید به زیارت... 🦋
چندسال قبل که تلوزیونهای صهیونیستی مارش پیروزی نواختند و خانه ویران شده یحیی را نشان دادند که تلّی از آوار بود و خبر ترور موفق او را روی پخش ویژه بردند، یحیی یک ساعت بعد به خانه ویران شدهاش برگشت و روی مبل شکستهای نشست و با لبخندی تحقیرآمیز، گوشه لب کج کرد و عکس یادگاری گرفت. من آن روز شیفته شجاعت یحیی شدم. او لاتی را تا درجه آخرش پر کرده بود. بعدها که یک عکس هالیوودی مردانه هم از او منتشر شد که دست روی کلت کمریاش برده بود و داشت بیرونش میکشید، انگار ابرمرد خیالی ایام نوجوانی را در واقعیت دیده بودم. چقدر اسطورهای بود. نمیشد حتی توی چشمهاش نگاه کنی. یحیی شاید کسی بود که بیشترین خبرهای جعلی درباره ترور او منتشر شد. اسرائیلیها در لهله یافتن اثری از او، بارها شایعه ترورش را مطرح میکردند تا بلکه از رصد واکنشها، چیزی دستگیرشان شود. او رسما نامرئی بود. فلسطینیها میگویند یحیی حتی سایه نداشت. میگویند از دیوارها میگذشت. تو بگو روح بود. پشت ابرمردان همیشه افسانه میسرایند. ابرقهرمان پسرهای فلسطینی. شیرمرد پچپچههای دخترکان غزه. امّید مردان و زنان جنگزده. دلشان گرم بود به تونلهای زیر پایشان که یحیی از آنجا میگذرد. حالا میگویند روح فلسطینی، ابرمرد نامرئی غزه، نه در پستوی تونلها، که روی زمین شهید شده. نزدیک تانکهای اسرائیلی. لباس رزم بر تن. خشاب بسته بر فانوسقه. چفیه بر شانه. سلاح بر کف. حالا جوانهای فلسطینی پشتبهپشت سیگار میسوزانند و به یکجا خیره میشوند و میگویند یحیی با مرگش پله آخر لاتی را هم برداشت. باز تحقیرشان کرد. که من روی زمین بودم. بین نیروهای تحتامرم. و نیمخیز، سلاح بر دوش توی پسکوچهها میدویدم. شما کجایید؟ یحیی تحقیرکننده بزرگشد. تحقیرکننده زندگیکرد و تحقیرکننده رفت. ما قصه یحیی را سالها برای بچههایمان تعریف خواهیم کرد.
✍ «مهدی مولایی»
به به
چه عکسی
چه نمادین
انشاءالله به زودی، در موقعیت واقعی!
فإنّ حزب الله هم الغالبون
@hejrat_kon
آزادی
در خانه پدری...
اونقدری که کفش و جوراب رو هم درآوردن! 😅🤭
@hejrat_kon
البته اینجا همیشه خادم هست تا به پسربچهها تذکر بده که بیش از یه حدی آب بازی نکنن 😉
تولیدی ها و فروشگاه های لوازم التحریر و کیف
دارم یه مقدار لباس نو از یک تولیدی، جمع و جور میکنم برا ارسال به لبنان
اگر کسی دوست داره از محصولاتش چیزی به بار ما اضافه کنه بسم الله
به خودم پیام بدید
لطفاً این پیام رو جای دیگه نفرستید
کار بزرگ میشه و مشکل میشه
دوستان
لباس نه❌
لوازم التحریر و اسباب بازی
نو باشه، نه استفاده شده
تو حرم تو رواق دارالعباده کنار کتاب ها نشسته بودم
یک خانم اومد جلو و گفت شما طلا جمع میکنین برای لبنان؟
گفتم بله🥺 از کجا میدونید؟
گفتن تو کانالتون هستم، از ساری اومدم...
انگشترش رو درآورد و گذاشت کف دستم و رفت...
گمانم روزگار پساظهور
همچین چیزی باشد...
این گذشتن از اموال
این محبت و دغدغه خارج از مرز و نژاد
این دادنِ بی حساب، بی رسید، بی ضمانت
این اعتماد بین مؤمنین
@hejrat_kon
پینوشت:
این در حالیست که بر اساس روایات در زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، هیچ محدودیتی نسبت به اموال وجود ندارد. چون آسمان نعمت های خود را نازل می کند؛ زمین هم هر چیز با ارزش مانند معادن را عرضه می کند و فراوانی و گشایش به گونه ای است که انسان نیازی نمی بیند که نسبت به چیزی احساس مالکیت کند و نسبت به آن بخل داشته باشد.
اما در این زمان؟ در این شرایط اقتصادی؟ ... به راستی که شکل گرفتن این صحنهها زیباست و دلربا...
#روایت_مقاومت
این دوتا کتاب رو دیدم
از انتشارات مهرستان
درباره مهارت های پایبندی بچهها به نماز
(والدین بخوانند)
به نظرم مفید اومد
مخصوصاً که بارها ازم در شخصی پرسیده بودید
@hejrat_kon
#نماز #نماز_و_فرزند #تربیت_فرزند #تربیت_فرزند_دینی #معرفی_کتاب
یه مامان #چندفرزندی
چجوری برای سفر ساک میبنده؟!😵💫
چندتاااا ساک و چمدون با خودش میبره؟! 😱
@hejrat_kon
یه مامان #چندفرزندی
چجوری برای سفر ساک میبنده؟!😵💫
چندتاااا ساک و چمدون با خودش میبره؟! 😱
زندگی یه خانواده چندفرزندی ممکنه خیلی سخت و خارج از توان به نظر برسه.
اما واقعیت اینه که نه، اتفاقا خیلی مسائل (نه همه)، #تسهیل_شده اند و دست مادر براشون روان شده. خیلی جاها توانمندی بیشتر پیدا کرده و همراه با افزایش تعداد و سن فرزندان، بزرگ شده.
خیلی از مسائل هم دیگه براش مسئله نیستن! یعنی ازشون عبور کرده. مثال بخوام بزنم متن طولانی میشه.
خلاصه خیلی چیزها اونجوری که از بیرون سخت به نظر میرسه نیست.
ساک سفر بستن هم همینه.
یه مهارته که به دست میاد.
مادر یاد میگیره ذهنش رو باید منظم کنه.
پنج (به تعداد فرزندان) تا ردیف داره که تو چندتا ستون باید تیک بخوره!
چه ستون هایی؟
برخی عمومی اند و برخی اختصاصی سنی-جنسی-فصلی (شبیه مقاله علمی شد😅)
شلوار خونگی
لباس خونگی
شلوار بیرونی
لباس بیرونی/پیراهن یا مانتو برای دخترها
لباس زیر
جوراب
روسری
سرهمی
پوشک
زیردکمه
چادر
سویی شرت
و…
حالا از هرکدوم چندتا؟
از برخی موارد یکی، برخی دوتا و یا سه تا! برا سفر حدود ۳-۴ تا حتی ۶-٧ روزه.
تجربه که زیاد بشه مادر میدونه زیاد نباید سنگین کنه بار رو.
البته میزان کثیف کاری بچهها، محل سفر، وسواس خانواده و... هم تو این مسئله دخیله.
نکته بعد اینه که لباس های هر نفر رو یکجا میذارم. گوشه سمت چپ، گوشه سمت راست، وسط بالا و...
که وقتی چمدون باز میشه راحت تر لباس هرکس پیدا بشه.
مجموعه جورابها رو هم جدا میذارم.
برای نینی (ما یازده ساله که همیشه نینی داریم☺️ زیر دو و نیم سه سال یعنی) یک دست لباس کامل هم تو ساک دستی میذارم.
برای بچههای زیر ۶-۷ سال هم یک شلوار اضافه تو ساک دستی.
پوشک یا یک بسته کامل برمیدارم یا لابلای لباس ها تو ساک جا میدم. چندتا هم تو ساک دستی.
چیدن لباس تو چمدان و ساک هم مهمه.
من یه کوه لباس رو میذارم کنار دستم و بعد خودم متعجب میشم چجوری جا شد تو چمدون!
روش #تا_کردن_لوله_ای عالیه.
یعنی به جای تا زدن، لباس ها رو لوله میکنیم!
حتی توی کشوی بچهها هم این روش بهتره.
لباس های حساس تر که باید کمتر تا و یا نباید لوله بشن (مجلسی) هم دست آخر روی همه قرار میگیره.
مادر هم که خودش از همه سبک بارتر😅
یه سفره دیگهههه.
خلاصه که من و ۵ تا بچهها ،با یه چمدون متوسط بعلاوه یه کوله دستی سفر میکنیم.
بچهها اگر بخوان برای خودشون دفتر و مداد و اسباب بازی بیارن، میذارن تو یه کیف دستی جدا.
آقای پدر همیشه برای خودشون یک الی دو کوله جداگانه دارن😅
یه پاکت دستی هم برای خوراکی ها.
این میشه وسایل یک سفر جمع و جور.
اما چون ما اغلب با ماشین خودمون میریم، وسایل دیگری مثل دو سه تا بازی فکری، اسکوتر، دو سه تا بالشت هم همراهمون میاد.
تو ماشین با همون چمدون و ساک ها جلوی پای بچهها رو پر میکنیم و روشون یک پتو مسافرتی میندازیم که بتونن راحت بخوابن.
داشتن یک چمدون کوچک برای هر بچه هم میتونه یک ایده خوب باشه. شاید در آینده نزدیک امتحانش کردم.
@hejrat_kon