eitaa logo
هجرت | مامان دکتر |موحد
23.6هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
309 ویدیو
22 فایل
مادرانگی هایم… (پزشکی، تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مادر-پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن‌ها و نشر بدون منبع (لینک) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری+حفظ حق‌الناس💕) تبلیغ https://eitaa.com/hejrat_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- اگر تو فرهنگ غربی یه روز خاص وجود داشت به نام روز ، یا مثلاً فک کن RAP Day مخفف Revising & Programming Day 😎😌 چقدر خیلیهامون از درایت و و قاعده‌مندی و قشنگی زندگی غربی‌ها انگشت به دهان میشدیم و میزدیم بر سر خودمون و میخواستیم هرجور شده به اون روز بپیوندیم و به تبعیت از خوش‌فکرهای غربی، اون روز رو هرطور شده، بشینیم به و بررسی و سالی که گذشت + برنامه‌ریزی و قول و قرار برای سال آینده… خب حالا این خود ماییم که چنین روز و شب خَفَن و حسابی ای داریم!😎 تازه اونم با دو آپشن اضافه‌ی ناب ویژه دنیای نامحدود و شگرف ماوراء ماده! ۱-استغفار ۲-دعا بابت اشتباهات سال قبل و عمری که گذشت برای هرآنچه که برای آینده میخوایم و تنهایی زورمون نمیرسه! اونم با دسته دسته مَلَک که در این شب از آسمان به زمین میان و برای استغفار و دعای ما آمین میگن! و با کلی به قول امروزی‌ها، انرژی مثبت از سراسر کیهان! و با کلی آموزش و دستورالعمل برای جلب این انرژی ها و رهیافت به نور و سعادت و رهایی چه خوبی تو خدااا 😍 انقدر مهربان... انقدر پشتیبان... انقدر نزدیک... خدایی که گفتی من اونم که اگر توبه کنی و عملت رو اصلاح کنی، نه تنها اشتباهات گذشته‌ت رو محو میکنم بلکه اونها رو به خوبی‌ها تبدیل میکنم!! (يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ/يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ) خدای مهربانی که اگر ما یه قدم برداریم به سمت خوبی‌ها، تو ده قدم برمیداری به سمت ما، و به کار و عملمون برکت میدی. خدایی که از خود ما بیشتر حواست به ماها هست و به هر شکلی شده، میخوای به ما بگی زندگی حقیقی یه جای دیگه ست و دنیا فقط یه محل گذر و ابتلا و امتحانه؛ توش خوب زندگی کنین اما دل نبندین. نه از رنج‌هاش خسته و دل‌مرده و ناامید بشین نه به خوشی‌هاش و زرق و برقش مفتون و مغرور. خلاصه که شب قدر اول شب پاکسازی و بعد شب ه درواقع شب اول سال مؤمنینه یه سال جدید برا ماها آغاز میشه خدا کمک کنه بتونیم بر اساس مون، برای بودن و موندن در مسیر ارزش هامون، برنامه بریزیم و با همت و تعهد پاش واستیم، حتی اگر زمین بخوریم و اذیت بشیم. خدا کمک کنه بفهمیم رنج‌های مسیر یک انتخاب ارزشمند به اندازه خود اون انتخاب، ارزشمند و رشددهنده است. بفهمیم دستاوردهای بزرگ، هزینه‌های بزرگ دارن. بفهمیم هیچ چیزی نیست جز اینکه دیده و مکتوب میشه و روزی به ما برمیگرده 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- امروز بر من مبارک! مگرنه اینکه من اولین و نزدیک ترین و بی مرخصی ترین دنیایی این طفلکانم؟ اصلاً مگر من نیستم آن که صبح تا شب با انواع لِگوها خانه‌سازی می‌کند و مدام ماشین کوکی تعمیر میکند و هواپیمای کاغذی میسازد و ایرادهای تبلت و تلویزیون را رفع میکند؟ روز هم برمن مبارک. مگر من نیستم آنکه شب‌های بسیاری تا صبح پاشویه کرده و أمن یجیب خوانده و سرِ وقت دارو و دمنوش داده؟ روز برمن مبارک. منم آن که در شغلی ۲۴ساعته و ۳۶۵روزه، استخدامِ بی مزد و منتست؛ روز کارمند برمن مبارک. منم آنکه در این دانشگاه بی تابلوی گمنام، سالهاست دانشجوست و ده ها مدرک نادیدنی و معادل چندده مقاله، اندوخته و اکتشاف دارد؛ روز دانشجو بر من مبارک. منم آنکه صدها قصه و شعر کودکانه و لالایی از ذهنش تراویده و هزارها کتاب رده سنی الف و ب خوانده؛ روز شعر و ادب پارسی و کتاب‌خوانی برمن مبارک. مگر من مدام درحال رفع و رجوع مشکلات فی مابین این کودکان لجباز بی منطق نیستم؟ روز قوه قضائیه برمن مبارک. کیست آنکه به هر سختی که بود، در آسایش و آرامش محض، نُه ماه تمام هریک از این طفل‌های نحیف را حمل کرد و بار را به سلامت زمین گذاشت؟ روز ایمنی حمل و نقل برمن مبارک. کیست آنکه قلبش را، فکرش را، همه وجودش را بی چشم‌داشت هدیه کرده به این خانه و زندگی و این بنیان باشکوه؟ روز اهدای عضو برمن مبارک. منم آنکه هرروز مقاومت میکند در برابر خواهش و التماسها برای تماشای بیشتر تلویزیون و خرید خوراکی‌های غیرمفید؛ روز مقاومت برمن مبارک. چه کسی جز من می‌تواند تمام دردهای این طفلکان را با کمی عرق نعنا و نبات داغ و ماساژ و بوسه و قربان صدقه، دوا کند؟ روز داروساز و پزشک برمن مبارک. کیست آنکه روزی حداقل سه بار پوشک پسرک بزرگتر و شش بار پسرک کوچکتر را عوض میکند؟ روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی برمن مبارک. آن منم مدام درحال نمایش با عروسکهای پارچه‌ای و کاغذی؛ روز هنرهای نمایشی برمن مبارک. منم آنکه لباسهای بچه‌های بزرگتر را پاکیزه و سالم نگه میدارد برای کوچکترها، منم آنکه مدام درحال چسب زدن کتاب‌های پاره شده‌است، منم آنکه اضافه مرغ خورشت دیروز را امروز ته‌چین مرغ هل دار زعفرانی میکند؛ روز اقتصاد مقاومتی برمن مبارک. مگر نگفته‌اند "زنده نگاه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست"؟ روز شهید برمن مبارک. مگرنه اینکه دامن و آغوش من، امن ترین و آرامترین و مهربانترین محیط زیست این کودکان معصوم و عطر تنم، معصومانه و پاکترین هوای تنفس تربیتی این پروانه‌هاست؟ روز محیط زیست و هوای پاک هم بر من مبارک! اصلاً همه روزها و زمان‌ها و مکان‌ها بر من مبارک، که وجودم متبرک شده با نور ... 🖋هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- نوشتن آرامم نمیکند، تسلایم نمی‌دهد. . این روزها فکر میکنم. فکر میکنم متروپلی که با بی‌وجدانی و بی‌تعهدی ساخته‌ام (یا دارم می‌سازم) کجاست؟ چیست؟ کی فرو میریزد؟ کم‌کاری من، کجای زندگی‌ام است؟ کار سست بی‌علم و بی‌تعهد من کجا قرار است آوار شود روی سر بشر؟ آن بناهایی که داده‌اند دست من تا به بهترین شکل و محکم‌ترین حالت تحویلش بدهم چیست؟ و من برایش چه میکنم؟ اضطراب دارم. متروپل نامرئی من چطور دارد ساخته میشود؟ ناظرش کیست؟ بیدار و متعهد است؟ اگر فریب بخورد چه؟ اگر غفلت کند، اگر من را بفروشد؟ اگر فروبریزد... نگرانم. نگران همه ام؛ همه، با هر لباسی با هر جایگاهی با هر شغلی با هر گستره خدمت و مسئولیتی. فکر می‌کنم؛ به مادرها! آن‌ها که شگرف‌ترین و سخت‌ترین سازه دنیا را پی میریزند و ستون می‌زنند و میسازند و نما میکنند؛ آن‌ها که می‌سازند و تحویل می‌دهند. به خانه‌دارها! آن‌ها که استحکام و قوت مهم‌ترین بنای دنیا به دستشان معماری می‌شود؛ آن‌ها که را مهندسی می‌کنند و سعادت را کلید می‌زنند. . . نوشتن آرامم نمیکند. تکرار تسلیت زبانی و نمایشی چه سود، وقتی همه ما هایی داریم که اگر اخلاق و تعهد و وجدان و آگاهی در شروع و ادامه و انتهایش نباشد، یا یک روز آوار می‌شود روی سر ملت و دیگران را بیچاره میکند، یا یک روز، یک روز نزدیک موعود، آوار می‌شود روی سر خودمان و ما را برای یک ابد به قعر نگون‌بختی میکشاند. تکرار تسلیت چه سود وقتی یادمان می‌رود همه ما هر لحظه، هرجا که هستیم، سر یک پروژه ایم، مسئول یک اثر، به بزرگی . . ؟ 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
مدیریت اندوه و ناراحتی 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
حساب کتاب خدا گاهی برعکسه 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- دراز کشیده ایم. پنجره باز است و نور ماه تاریکی اتاق را کمرنگ کرده؛ مناسب بچه‌ها. اینکه روز خسته‌ام کرده و فردای پرکارم از صبح زود شروع میشود و باید بشود که بخوابم به کنار، ساعت خواب‌شان گذشته و باید زودتر بخوابند. پسر کوچک با همان چند جرعه شیر اول نیمه خواب میشود(فقط یک مادر می‌داند چه نویدبخش است) بقیه اما نه! -: مامان چرا خدا به جوجه نوک داده؟ -: مامان، اون پودر سفید و رنگی تو حموم مامان جون اینا چی بود؟ -: مامان، حضرت نوح چقد تو کشتی بود؟ -: مامان چرا شب باید بخوابیم؟ -: مامان فردا خاله میاد؟ -: مامان چرا رنگ برگها سبزه؟ -: مامان کرم شب‌تاب باتری داره؟ ساااکتتتت! بخوابین دیگه! -انگار شب‌ها درست وقتی که تو داری از دنیا و مافیها قطع میشوی و بیهوش، آن‌ها شروع به تاب سواری میکنند روی شاخه‌های خاطرات و تخیلات و فلسفه و علم و... - ساکت میشوند. حساب کار دستشان است؛ هرکس بخواهد حرف بزند از اتاق میرود بیرون! اینجا، وقت خواب برای خواب است. . شب با همان سکوت و تاریکی مطلوبش، ملحفه میکشد روی اتاق. پلکم سنگین میشود. . -: مامان! آب! هووووووفففف 😫 هوف را توی دلم می‌گویم؛ از خستگی و دردِ باز کردن پلک نیمه بسته؛ برای آب دادن به بچه‌ها، از غر و نق و منت خجالت میکشم.... جسمم را میکشانم سمت آشپزخانه، با ذکر "یا قمر بنی هاشم" و "یا ساقی العطاشا" آب میدهم دستشان مثل همه شب‌ها و نصف شب‌ها... . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
مسیر سبز مادرانگی... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --- عزیز دلم میدانم که میدانی چقدر دوستت دارم و میدانی بودنت برای من یک دنیا حس مثبت است اما… میدانی که از بزرگترین لذت هایم، چشیدن طعم اولین بوسه هایت بوده؛ اما هرگز به رویَت نیاورده‌ام چقدر چندِشَم می‌شود وقتی مرا بوس تُفی میکنی🙄🤐 میدانی عاشق در آغوش گرفتنت هستم اما نمیدانی چقدر بدم می‌آید وقتی نصف شب دست روی بازوهایم میکشی و من با احساس وجود یک حشره خزنده از خواب میپرم😖😢 از تماشای چشمانت وقت شیرخوردن لذت میبرم اما واقعاً شبیه یک آتشفشان آماده انفجارم وقتی بعد از یک روز سخت، کنار تو دراز کشیده ام و پلک‌هایم سنگین شده اما تو یک دفعه هوس میکنی همراه شیر خوردن، سوراخ‌های دماغ من را کشف کنی یا ببینی پشت لب‌هایم چیست و چند دندان دارم.🤬😤 تو را با عشق پذیرفته ام و میپرورانم ولی واقعیتش این است که پشت قربان صدقه های توی دستشویی و تعویض پوشک، حبسِ نفس است و تهوع و ثانیه شماری برای رهایی…😷🤢 از اینکه استقلال و توانمندی هایت را میبینم غرق لذت میشوم اما راستش را بخواهی خوردن میوه‌هایی که وقت پوست گرفتن لهیده کرده‌ای یا خوراکی‌های اختراعیِ مخلوطت، چندان لذت بخش نیست.😣 بخشی از وجود من هستی و درک میکنم که با عشق و فداکاری این کار را میکنی اما واقعاً حس خوبی نسبت به خوردن دهنی لیز و لزج تو ندارم.😖 از تب و بیماری و ناخوشی تو آب میشوم و وجودم تماماً تمنای بهبودی توست اما دیدن عُق زدن‌هایت و شستن لباس‌ها و ملحفه‌های استفراغی ات، واقعاً مرا به عق زدن و انزجار می‌کشاند.🤢🤕 جرعه جرعه‌ی شیر خوردنت مرا غرق حس کفایت و مراقبت و واسطه خداوند بودن میکند اما وقتی ساعت‌ها شیرخوردن را ادامه میدهی، حسم حس اسارت و شکنجه است. 😩😭 عزیزکم این‌ها اعتراف‌هایی مادرانه بود که تا بتوانم نمیگذارم آن‌ها را بفهمی؛ اغلب سعی کرده‌ام با لبخند یا سکوت آن‌ها را پنهان کنم تا ندانی... چون دوست ندارم در مسیر سبز مادرانگی ام -که اجرش را روزی دیگر از دست کسی دیگر دریافت خواهم کرد- بر روح لطیف و دل نازک تو خراشی بیندازم. دوست ندارم فکر کنی منَتّی دارم یا تو مایه عذاب و اذیت منی. اما خواستم آن‌ها را ثبت کنم برای روزی که مادر/پدر شدی که از داشتن این حس‌های منفی، درگیر نشوی. دچار خودخوری و خودسرزنشی نشوی. عزیزکم مادر بودن، پدر بودن، حتماً سخت است و لا جرم سختی دارد. همه میدانند والد بودن موهبتی است رنج آلود، عشقی ست دردآلود. اما نازنین من همین رنج ها و دردهاست که ما را بزرگ میکند. ما آمده ایم که بزرگ شویم، نهال نازک من… . . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
33.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ --- فرزندانم نذر یاوری شما..... ما مادرها، امتداد قیام زینبی عاشورا هستیم علَم در دست گرفته ایم و مکتب را نگه خواهیم داشت. ما دست به دامن حضرت مادریم و با مادرانگی هایمان این نور را عالَم تاب خواهیم کرد. ای خون خدا خون های عاشق مان را به رگ های فرزندان و نسل خود خواهیم ریخت تا پشت به پشت، دریا شود و برسد به محضر منتقم ثارالله.... یا اباعبدالله مادرانگی ما را لبیک ما به ندای "هل من ناصر" خود ثبت کنید... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
هیئت با کودک 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- مولا نسل پیِ نسل زیر پرچم و خیمه شما بزرگ شدیم... حالا مادر شده‌ایم و هوای عاشق پروری داریم! جای ما و بچه‌هایمان در مجلس معرفت و اشک شما نباشد، جای که باشد؟! مگر تربیت و تداوم نسل‌ها -تا ظهور و اقامه کامل حق- با ما، زنان و کودکان، نیست؟ . . 🖤 🏴 🖤 🏴 . من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم... . 🏴 🖤 🏴 🖤 تدابیر من برای : - همراه داشتن خوراکی کافی؛ ساده و غیرخاص؛ ترجیحاً طوری که بشود به اطرافیان تعارف کرد(حتی داشتن لقمه‌های کوچک برای دادن به بچه‌ها) یک خوراکی به عنوان تیر آخر، مخفی و دست نخورده، بماند. - آب کافی - حتی‌الامکان انتخاب هیئت دوستدار کودک (دارای فضای باز یا مهد) با زمان کوتاه‌تر - توجه به راحتی در رفت و مخصوصاً برگشت، که همه خسته اند. - زیرانداز؛ برای روی فرش زمان خوراکی خوردن/نشستن در محوطه - لباس مناسب، توجه به گرما یا بالعکس سرمایش زیاد داخل مراسم - انتخاب مکان خوب در مجلس از جهت فاصله مناسب با وسایل صوتی و سرمایش و گرمایش - نشستن جایی که احاطه نسبی به کل محوطه داشته باشیم و بتوانیم بچه‌ها را مراقبت کنیم. مثلاً انتهای سالن - همراه شدن با یک دوست یا فامیل بخاطر بچه‌ها - حتی‌المقدور شیر دادن به شیرخوار حین عزاداری و گریه و سینه زنی - مالیدن اشک چشمان به گونه بچه‌ها و گلوی شیرخواره (کاملاً دلی. هیچ جا توصیه‌ای ندیدم) گاهی هم را بدهید بچه‌ها، اشک‌تان را و اشکِ داشته،نداشته‌شان را پاک کنند. - کمی سهل گیری برای استفاده از گوشی (نه انیمیشن باصدای بلند.که واقعاً این بی توجهی برخی مادرها در هیئات، اذیت کننده است) - بردن اسباب بازی ای که از مدتی قبل پنهان شده و الان تازگی دارد برای بچه‌ها. اسباب بازی ساده و بی صدا باشد - کاغذ و مدادرنگی زیاد هم، کاراست - دادن هدایای کوچک - مشکی پوشاندن و توجه دادن بچه‌ها و قربان صدقه رفتن بابت سیه پوشِ ارباب شدن و شرکت در عزاداری/ مهربانی دوچندان/ "قبول باشه" گفتن با بوسه و نوازش/"التماس دعا" گفتن به بچه‌ها و کم و کوچک ندیدن حضور آنها - مهربانی با همه بچه‌ها مثل فرزند خود - حضور داشتن بچه‌ها در هنگام اشک و عزاداری بزرگترها؛ دیده شدن این عرض ارادت والدین توسط بچه‌ها در حد امکان باتوجه به سن و شخصیت آنها - فرستادن پسرها درصف سینه‌زنی همراه پدر یا فرد امن دیگر - بیان تذکرات و توصیه های لازم قبل مراسم - صندل به جای کفش اگر امکانش هست برای راحتی خروج از مراسم - همراه داشتن شلوار اضافه(همیشه نیازش محتمله) 🖊️ موحد هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- همه که به یک شکل تو را نمی‌خوانند! و تو همه را دوست می‌داری... اگر نسیم می‌وَزد و تسبیح میکند، اگر باران می‌بارد و تقدیس می‌کند، اگر خورشید می‌تابد و تنزیه می‌کند، اگر مرغان آواز و پرواز میکنند و تحمید می‌کنند، من...... روزگاری، ساعات مبارک ماه مبارکت برایم به عبادتهایِ فارغِ و زمان‌دارِ سر سجاده می‌گذشت. امروز اما، صدای بی آوای من از جای جایِ خانه، به آسمان تو بلند است!... حل شده در صدای آبِ شستن ظرف تصعید شده در حرارت گاز و بخار غذا میان چکاچک قاشق و بشقاب‌های سفره‌های افطار و سحر ناشنیدنی در پَسِ صدای جارو گم شده در صدای بازی بچه‌ها پنهان شده در لالایی برای طفل خواب‌آلودِ بی‌قرار... گاه، در این ساعاتِ ضریب گرفته طلایی ماه مبارکت، دلم زرنگ بودن می‌خواهد، دویدن تا حد توان در کنار بندگان صالحت؛ لبم را در خلال همه این کارها، به اذکار و ادعیه ای که بلدم، حرکت میدهم؛ به سوره قرآنی، به مناجاتِ از دل برآمده‌ای، به افتتاح و ابوحمزه گوش دادن و زمزمه کردنی... و گاه، که حسرت آن فراغت و آسودگی قبل‌ترها دلم را تنگ می‌کند، که مگر سالها بر سر همان سجاده نخواندم «اللهم غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ» ؟ و مگر نخواندم «الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى […] لَا يُغْلَقُ بابُهُ، وَلَا يُرَدُّ سائِلُهُ» ؟ پس چرا فکر نکنم که «این حال و احوال و روزگار امروز من، اجابت دعای سالیان سال من است» ؟ چرا فکر نکنم که « و خدمت به خلق و عَیال تو، من است» ؟ چرا فکر نکنم که «تو، همان تغییر دهنده حال ها به بهترین ها، روزگار مرا به بهترین حال تغییر داده ای»؟ «هذا شَهرُكَ الَّذي أمَرتَ فيهِ عِبادَكَ بِالدُّعاءِ و ضَمِنتَ لَهُمُ الإِجابَةَ» ! . . اگر نسیم می‌وَزد و تسبیح میکند، اگر باران می‌بارد و تقدیس می‌کند، اگر خورشید می‌تابد و تنزیه می‌کند، اگر مرغان آواز و پرواز میکنند و تحمید می‌کنند، من و و میکنم و تسبیح و تقدیس و تنزیه و تحمید... ✍ هـجرتـــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 🦋
به مناسبت میلاد خاتم انبیا دلنوشته‌ای برای شیخ الانبیاء ﷽ --- ای نوح نبی، -که بر شما و نبی ما و آل پاکش سلام خدا- تاریخ را برای ما اینگونه روایت کرده اند: شما برای هدایت و رساندن قومی به نور برانگیخته شدید نهصد و پنجاه سال تمام، عمر خود را به پای مردم گذاشتید اما آنچه از مردم به شما میرسید بود و جدال. کردید چونان که سنت همه اولیاء خداست و هدایت را ادامه دادید. تا زمانی که نوبت به وعده عذاب الهی رسید، چونان که سنتی برای امت های پیشین بود. خداوند گفت این هسته خرما را بکار. زمانی که نخل شد و خرما داد، عذاب من خواهد رسید. هسته را کاشتید و با معدود یاران خود، به انتظار نخل شدنِ آن ایستادید. نخل شد و خرما داد و گفتید: خداوندا اکنون موعد عذابت فرارسید. خداوند وحی کرد یک بار دیگر این هسته را بکار تا نخل شود و خرما دهد، آنگاه عذاب خواهد رسید. عده ای برآشفتند و شما را دروغگو خواندند و از شما جدا شدند. اما شما و عده‌ای ثابت قدم تر، باز هسته را کاشتید. هسته، نخل شد و نخل، خرما داد و شما رو به آسمان گفتید خداوندا، این هم خرمای دوم! و خداوند وحی کرد که یک بار دیگر……! باز عده ای برآشفتند و سخنی که وحی خدا بود را تاب نیاوردند و با استهزاء به آنچه که خود روزی مؤمن به آن بودند، از اطرافتان پراکنده شدند. و این اتفاق ده بار تکرار شد!! در آخر، جز عده ای خالص و مؤمن حقیقی، کسی با شما نماند… آن هنگام، زمان آزمایشی دیگر فرا رسید! خداوند گفت من قومت را عذاب خواهم کرد اما برای در امان ماندن تو و یارانت، باید مشغول شوی به ساخت یک کشتی! کشتی؟! تا چشم کار میکرد آن اطراف خبری از دریا و رود نبود! کشتی؟! اما این سؤال و تعجب از ساحت شما به دور بود؛ برای شما و یارانتان، این امر وحی خداوند بود و حق و صدق مطلق… تنها چیزی که از ایمان شما میجوشید، عمل به امر خدا بود. شروع کردید به جمع آوری چوب و تخته و ساخت یک کشتی بسیار بزرگ کجا؟ جلوی چشم مردم! واکنش چه بود؟ معلوم است! شدیدترین استهزاء و توهین و تمسخرها! گفته باشند ای نوح! کجا دریا میبینی که ناگهان به کشتی سازی روی آورده ای؟! بگو ما هم کمی در آن دریا شنا کنیم! اما شما بی توجه به حرف مردم، تمسخر مردم، فقط مشغول مأموریت خود بودید. شما مؤمن بودید که دریایی برای شناوری این کشتی، اگر نباشد هم، «پدیدار خواهدشد». حتی اگر امروز همه زمین بیابان مطلق باشد، وعده خداوند حق است و این کشتی باید ساخته شود، و نجات اهل زمین در همین کشتی است. همه تمسخرها را به جان خریدید، تنهایی ها را، ها را، بی عقل خوانده شدن ها را، مجنون نامیده شدن ها را… حتی همسر و پسرتان شما را کنارگذاشتند. اما شما لحظه ای شک نکردید به خودتان، که انتخاب خدا بود برای شما. و سرانجام آن روزرسید روزی که از زمین و آسمان آب جوشید و شما در و سوار بر کشتی شدید و راه سپردید به دریای وعده حق خدا… نوح نبی همه اینها را گفتم که بگویم تاریخ عجیب تکرار میشود! امروز هم ما به گمانم شبیه همان یاران معدود شماییم (ان‌شاء‌الله🥺) در حالی به امیدی، به کارهایی مشغولیم که اکثریت مردم دنیا ما را میخوانند ما را می‌نامند ما را کم بهره از عقل و تدبیر می‌دانند. نصیب و پاداش ما از اطاعت امر ولی، تمسخر است و استهزاء. ما به منطق و امید و امری، می‌شویم - فرزندان بیشتر- اما آنچه که از مردم به ما می‌رسد، تعجب و کنایه است: به کدام امید داری که این تعداد؟ اینجور پشت هم؟ به مملکت دل خوش کرده ای یا از وضع فرهنگی و تربیتی راضی هستی؟ اینهمه خشکی سرتاسر را نمیبینی؟! توهم کدام دریا و آب را داری که اینطور مصمم و با اطمينان خاطر و صبوری، برای خود کشتی ای به این بزرگی میسازی؟! بار اینهمه سختی را به چه امید و منطق و عقلی به پشت میکشی؟! نوح نبی ❤️ واکنش ما، شبیه شماست! به ما رسیده است «اَنِ اصْنَعِ الفلکَ بِأَعيُننا و وحينا»؛ به ما فرموده‌اند که «خانواده ها، جوان ها، باید بیاورند، فرزندهای بیشتر» و ما امر را بر چشم گذاشته ایم! ما از مقابل همه حرف‌ها، نیش‌ها، تعجب‌ها، طردشدن ها، سختی‌ها، فشارها، بی توجهی ها، تمسخرها، با یک لبخند عبور میکنیم. زیرا و اعتماد ما به سخنان اولیاء خدا، محکم! «إن تسخَروا منّا فَإنّا نَسْخَرُ منکم کما تَسْخَرون»! آری میرسد آن روزی که گفته خواهد شد: «إركَبُوا فیها بسم اللَّه مَجْراها و مُرساها» روزی که «و أهلَک إلّا من سَبَقَ علیه القولُ و من آمَن» و البته که «و ما آمنَ مَعَهُ إلّا قَليلٌ»… نوح نبی شیخ الانبیاء شما را قسم به آن‌کس که در جوار او در خاک این زمین آرمیده اید، به شفاعت خود ما را مدد کنید که تا آخرین خرمایِ آخرین نخل، محکم و مطمئن در این راه بمانیم… ✍ هـجرتـــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon
﷽ ----- شما! همان‌هایی که رنگ پاشیدید به زندگی ما! نه هر رنگی، رنگ‌های شاد درخشان ملیح گرمابخش... شما دخترها!... همین است که رسول خدا در وصف شما می‌فرماید: نِعمَ الوَلَدُ البَنَاتُ مُلَطِّفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُؤمِنَاتٌ مُبَارَكاتٌ مُفَلَّيَاتٌ چه خوب فرزندانی هستند دختران! مهربان و لطافت بخش زندگی تلاشگر، یاری‌ کننده و مددکار مونس و همدم یک عمر زندگی پر از برکت و اهل پاکی و پاکیزگی چه خوب فرزندانی هستید شما 💗 چه خوشبختم که دارم‌تان💚 رحمت خدایید برای دنیا و آخرت ما💜 وجودتان خیر است و حسنه؛ که فرمود: پسران نعمت اند و دختران حسنه. پرسیدند چه فرقی ست بین نعمت و حسنه؟ فرمود: از نعمت سؤال پرسیده میشود و بازخواست، اما به حسنه و کار نیک، پاداش داده میشود! شما دخترها، حسنه و کار نیک من هستید روی این کره خاکی! تعبیر عجیبی است ها! شاید چون یک نسل را - با همه ارزش‌ها و آرمان‌هایش- فی‌الواقع شما دخترهایید که حفظ میکنید و جلو می‌برید؛ آنگاه که مادر می‌شوید... یا نه، حتی بدون مادر شدن، همین که دختر یک خانواده اید آن را پر می‌کنید از لطافت، از نرمی، از گرما، از شوق، از رنگ، از نور… و بعد انگار اسب‌های موتور محرکه آن خانواده، جان تازه می‌گیرند و تکثیر می‌شوند و تندتر می‌تازند در جاده‌های افق های دوردست زندگی… با خنده‌ها و مهر قلب‌های آفتابی تان هم که اصطکاک و استهلاک های قطار عمر، کم می‌شود و رفتن، سهل تر... چه خوب فرزندانی هستید شما شما دخترها که هر یک نگاه مهرانگیز ما به شما، برایمان به اندازه صد هزار هزار حج مقبول نوشته می‌شود! (نبی اکرم) چه بی اندازه خوشبختم که خداوند شما را به من عطا کرده💗 از جنس شما، برای همه زنان دنیا طلب میکنم از جنس این حریر لطیف که بی شک پرده ای میشود که زندگی را به قبل و بعد از آمدن‌ش تقسیم میکند! چه خواهم ماند من با داشتن شما😍 که مرا امتداد خواهید داد در تاریخ و خواهید کِشانید تا انتهای عمر بشر🦋 چه شُرب مدامی دارم من با بودن شما که هر لحظه پیمانه‌ام را پر میکنید از شوق، از مِهر، از اُنس شما، شما کوثرها… پی‌نوشت: رسول خدا فرمود: خانه اى نیست که در آن دختران باشند مگر اینکه هر روز بر آن خانه دوازده برکت و رحمت از آسمان نازل میشود و زیارت فرشتگان از این خانه قطع نمیگردد. 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- بخش اول . برخی مادرها (ایضاً پدرها) یا سردرگمند یا ناامید! سردرگم بین نظرات و اصول تربیتی فلان دکتر و پروفسور و حاج‌آقا و استاد و تسهیلگر و... و ناامید از اینکه اگر تربیت اینهاست، پس کاری که من میکنم چیست؟!؟ 😟😥😔 . برخی هم که با ظهور و رواج اینهمه دوره و کانال و صفحه و وبینار و مد شدن کلی متد تربیتی و سبک والدگری خفن و جالب، حس میکنند تا زمانی که به خوبی ندانند "اگر بچه فلان رفتار را کرد و فلان حرف را زد، ما دقيقاً باید چگونه واکنش نشان دهیم و با چه لحنی، چه کلماتی را در مقابلش به کار ببریم" ، فرزند دار شدن اشتباه محض است؛ و ظلم به آن طفل معصوم که قرار است زیر دست والدینی ناآگاه و نابلد(!!) رشد کند و یحتمل، نهایتاً آن چیزی نمی‌شود که بچه‌های مردم می‌شوند! … . . . . من اما، با چند دانسته یقینی - که شاید هدیه خدا بوده- گلیم خود را از این دریای طوفانی ترسناک نگرانی و دغدغه تربیت بچه، کشیده ام بیرون! از موج های غرق کننده "دکتر فلانی فرمود" و "استاد فلانی افزود"...؛ از تلاطم و سردرگمی بین نظرات و سبک های شرق و غرب و دینی و سکولار عالم. که حتی برخی شان آنچنان جدیدند که هنوز هیچ خروجی ای (بچه ی بزرگ شده ی تربیت شده با آن سبک) نداشته اند و فقط با اعتماد به نفس، ترویج می‌شوند..... . . . ادامه دارد.... . . . پی‌نوشت : از بسیاری از نظریه ها و سبک ها و حرفها، مقداری شنیده ام و خوانده ام. مخالف مطالعه نیستم و بدیهی است که منظور تقبیح داشتن سبک تربیتی و مطالعه و نوآوری و نکته گفتن و راهنمایی در این حیطه نیست حرف بر سر گیر کردن و گیج کردن و گیج شدن و وحشت کردن و غصه خوردن است. 🖋هـجرٺــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- بخش دوم (دانسته هایم در مسیر تربیت فرزندانم) . اولین نکته ای که بعدازمدتی مطالعه و تعامل با دختر اولم دریافتم، این بود که چیزی خارج از تربیت خود نیست! فرزند، جزئی از خود ماست که رفتارهای ما در اون متجلی میشه پس *تمرکزم رو از تربیت بچه، بردم رو تربیت خودم!* خودم چقدر کنترل خشم دارم؟ چقدر مؤدبم؟ چقدر صادقم؟ چقدر بخشنده ام؟ چقدر حرمت (مکان، زمان، اشخاص) نگه میدارم؟! چطور قضاوت میکنم؟ چقدر کتاب میخونم؟ چقدر با فکر حرف میزنم؟… این مسئله بخش عمده ای از فشار نادرست تربیت فرزند رو از دوش برمیداره چون ديگه به عنوان یک پروژه جدا نگاهش نمیکنی. و اتفاقا بچه داشتن، تربیت خودت رو به شدت تسهیل میکنه. چون چند ** بشری تمام وقت داری بعلاوه چند *آینه* دقیییق! . مسئله دوم رو با تعامل با برخی مادرها دریافتم و بزرگترین دستاوردم شد میدیدم اکثر مادرها (والدین) خیلییی زیادی دارن خودشون رو بچه میدونن. اصلاً و غیرمذهبی هم نداره. یعنی برخی مذهبی ها هم با همون اصول تربیت دینی شون، خودشون رو خدای اون بچه فرض کردن! فراموش کردنِ ربوبیت خدا و اینکه *مربی تک تک انسانهای روی زمین خود خداست* ، از روی رفتارهای ریزشون و ها و حرفها و دغدغه های عجیبشون معلوم بود. حتی برخی کارشناسان تربیت اسلامی هم… از اون وقت بود که گفتم خدایا، من خودِ کوچکم رو میذارم رو بچه‌هام، هممون رو یکجا میدم دست خودت! من که خودم هنوز تربیت نشدم، چطور اینها رو تربیت کنم؟! 😢 ربّ من! ربّ ما! بزرگمون کن… . . دستاورد سومم این بود که به خودم متذکر شدم خدای نکرده، خداوند یه چیزی تو وجود ما گذاشته به نام ** ! واقعاًلزومی نداره تک تک رفتارهای من مطابق نظرات فلان استاد (که اتفاقاً اکثر اساتید، آقان و حتی یک لحظه هم نبودن!) باشه،درحالیکه میدونم برا بچه من اشتباهه! مشخصه که منظور این نیست که مهارت آموزی اشتباهه، استفاده از تجربه و راهنمایی دیگران بده، مطالعه و دوره بی فایده است‌؛ میخوام بگم خودتم یه ذره حساب کن! ** ! داشته باش! . . یافته چهارمم این بود که فهمیدم *تربیت فرزند، تربیت تک تک بچه‌ها نیست. تربیت محیط خونه است!* و محیط خانه درست، پاک و قاعده مند باشه، چه یکی چه ده تا! بنابراین بهتره تمرکز رو از روی یک بچه برداشت و برد روی کلیت محیط زندگی خانواده . . پنجمین مطلب این بود که یقین کردم *مادری فقط با مادری ارتقاء پیدا میکنه* مهارت والدگری تو کتاب و کارگاه پیدانمیشه؛ تو بچه دار شدن و تعامل با کودک به دست میاد! تا توش نیفتی، هرررگز بهش نمیرسی وبا هر بچه، تازه کلی چیزجدید کشف میکنی و کلی مسئله هم برات از اهمیت میفته! و آخرین دانسته یقینی م این شد که خداوند خود رو جبران کننده نامیده. نه *تنها جبران کننده بلکه مبدل سیئات به حسنات* ! یعنی وقتی استغفار میکنی، نه تنها خطای تو رو میکنه، بلکه خداوند قادر مهربان کریم، بدی های ناخواسته تو رو تبدیل میکنه به خیر و حسنه در حق اون طفل... (به شرط پشیمانی و توبه و اصلاح رفتار و درخواست از پروردگار) هرجا بفهمی اشتباه کردی، راه برگشت بازه و خطاهای گذشته تو قابل جبران و حتی زیباشدن همه ما، در گذشته رفتاری مون با بچه‌هامون خطا داریم و ممکنه یه روزی متوجهش بشیم که دیر شده باشه اما برای "ما" دیر شده، که محصور به بعدی به نام زمان هستیم؛ نه برای خداوندی که فارغ از زمان و مکان، گرداننده ی کائنات ه! ؟ پی نوشت : مخلص کلام اینکه اگر خودت رو بذاری کنار فرزندانت تو یک زمین واحد، و فارغ و رها، همه زمین رو با همه ابعادش بسپاری به ربِّ یگانه عالم... بچه داری خیلییی شیرین تر و ساده تر میشه و خیلییی پرثمرتر.... 🖋هـجرٺــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- بخش سوم آیا اون حرفها به این معنا بود که و و باعث میشه ما بی نیاز باشیم از آموختن و های والدگری و ؟ اگر برداشت کردید که منظورم «بله» بوده، تصریح کنم که «نه، هرگز» شاید این حرف برای صد سال پیش صادق بود (بود؟!) اما الان…نه دنیا روز به روز پیچیدگی های بیشتری پیدا میکنه و دغدغه‌های بیشتری وارد زندگی آدم ها میشه پس مگه میشه چالش های تربیتی جدید و سخت تری پیش روی والدین قرار نگیره؟ تغییرات چشمگیر سبک زندگی، ساحت‌های والدگری و سبک های رفتاری و کنش و واکنشگری ما رو تغییر داده قبول دارید؟ . . . یک مثال این ادعای من، بحث ه شاید تا همین دهه‌های اخیر، خیلی موضوعیت نداشته. اما الان از مهم ترین چالش های ذهنی تربیتی ما والدهاست. قدیم نه اینهمه مواجهه بوده (چه در جامعه چه رسانه و فضای مجازی چه حتی خود خانواده)، نه انقدر بین بیداری غریزه جنسی و راه حلال اطفاءش فاصله بوده. چشم بر فعالیت های جسمی زیاد آن زمان هم نمیشه بست. هرچند اصول تربیت جنسی در آموزه های پیشین ما هم هست اما الان خیلی بیشتر احتیاج داریم به تدوین دقیق تر و مصداق يابی و ارائه راهکارهای عملی کارگشا. (یا اصلاً همینکه بدونیم تربیت جنسی با زمین تا آسمان متفاوته، خودش یه قدم بزرگه) الغرض اینکه به نظر من هیچ والدی بی نیاز از کسب دانش و مهارت نیست اما قبل رفتن سراغ انواع مکاتب و نظریات، باید بدونه که اصول مورد قبول خودش چیه، مبانی ش چیه، خط قرمزهاش چیه و از تربیت فرزند چی میخواد. اینجوری میتونه راحت تر گزینش کنه و کمتر سردرگم بشه هیچکس هم نمیتونه ادعا کنه من هیچ سبک تربیتی خاصی ندارم. پس بهتره برای خودمون یه چهارچوب اصول محورِ منظم قاعده مند درنظر بگیریم (یا استخراج کنیم) و طبق اون بریم سراغ روش ها، مهارت ها، مسائل مستحدثه و… راستش من خودم بیشتر از همه رو این بستم که هیچکدوم از نظرات تربیتی فعلی، وحی منزل و حتماً و کاملاً صحيح نیستن. حتی اسلامی ها؛ که گاهی میبینی حتی برخی شون نمیدونن اصولشون رو از کجا گرفتن! (کاملاً غربی) ولی سعی میکنم بیشترشون رو بخونم (یستمعون القول) و «یتبعون احسنه» (با انتخاب و عقل ناقص خودم قاعدتاً). البته کتاب‌هایی هستن که کلیات آن و دید بی نظیر به آدم میدن مثل مجموعه کتب ادب الهی یا کتاب هایی که به دل میشینه و بیشتر ه. مثل به بچه‌ها گفتن از بچه‌ها شنیدن . . 🖋هـجرٺــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8