eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
217 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را هم ، مهمان سفره‌تان ڪنید لقمه ‌ای اخلاص بدهید و یڪ جرعه صفـا ! #صبحتون_شهدایی @hekayate_deldadegi
سلام علیکم صبحتون بخیر عیدتونم مبارک آقا من یادم رفت این عکسو دیروز بذارم حالا الان میذارمش براتون "ان شاءالله" تا یکشنبه دیگه 😅👇
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
⭐سخن‌نگاشت| نماز روزهای یکشنبه ماه ذی‌قعده 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «روزهای یکشنبه‌ی ماه ذی‌قعده ایّام توبه و انابه است و عملی دارد که مرحوم عارف بزرگوار حاج میرزا جواد آقای ملکی در المراقبات نقل میکند از رسول مکرّم اسلام که خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامِ از شماها مایلید توبه کنید؟ همه گفتند ما میخواهیم توبه کنیم -ظاهراً ماه ذی‌قعده بوده است- طبق این نقل و این روایت حضرت فرمودند که در روزهای یکشنبه‌ی این ماه این نماز را -یک نمازی با یک خصوصیّتی در مراقبات ایشان ذکر میکنند- انجام بدهید. غرض، ایّام در ماه ذی‌قعده که اوّل ماه‌های حرام است در این سه ماه متوالی، ایّام و لیالی مبارک و متبرّکی است، پر از برکات است؛ باید از اینها استفاده کرد.» ۱۳۹۴/۶/۱۸ 🔺️ پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR هم‌زمان با فرارسیدن نخستین یکشنبه‌ی ماه ذی‌قعده، سخن‌نگاشت «نماز روزهای یکشنبه ماه ذی‌قعده» را بر اساس این بخش از بیانات "رهبر انقلاب(مدظله العالی)" منتشر می‌کند. @khamenei.ir @hekayate_deldadegi
😂❤️🍃 خـواستگارے خواهر فـرمانده😂🌹 اومده بود از فرمانده مرخصی بگیره فرمانده یه نگاهی بهش کرد و گفت: (میخوای بری ازدواج کنی ؟) گفت : (بله میخوام برم خواستگاری) فرمانده گفت: (خب بیا خواهر منو بگیر‼️) گفت : (جدی میگی آقا مهدی❗️) گفت:(به خانوادت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو‼️) اون بنده خدا هم خوشحال😍 دویده بود مخابرات تماس گرفته بود به خانوادش گفته بود: (فرمانده ی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر ، زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید😁❤️) بچه های مخابرات مرده بودن از خنده😂‼️ پرسیده بود : (چرا میخندید؟ خودش گفت بیا خواستگاری خواهر من‼️) بچہ‌ها گفتن: (بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن ، یکیشونم یکی دوماهشه😂❤️) ♥️🕊 @hekayate_deldadgi
در دنیا گناه من را پوشانده ای و من در آخرت به این پوشش محتاج ترم❗️ تو در دنیا بر بدی های من پرده افکنده ای و من در آخرت به این پرده نیازمندترم❗️ تو در اینجا آبروی مرا حفظ کرده ای و در آنجا آبرو کارسازتر است❗️😔 تو در میان بندگان خوب خودت مرا رسوا نکرده ای و من در مقابل شاهدان قیامت می ترسم از رسوایی، رسوایم نکن ❗️😖 یا ارحم الـراحمــین🙏🏻 ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ @hekayate_deldadgi 🍃🌸
💌 مهمترین راز لذت بردن #پیام_معنوی @hekayate_deldadegi
📖📚📖 دمی با "آقا ابراهیم" در کتاب راز کانال کمیل ... ✨ @hekayate_deldadegi ✨
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
📖📚📖 دمی با "آقا ابراهیم" در کتاب راز کانال کمیل ... ✨ @hekayate_deldadegi ✨
🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙 تنها صدايي كه سكوت مرموز كانال را ميشكست، "نواي نوحه هاي ابراهيم هادي" بود. "او" با صداي زيباي خود، به ياران بيرمق کانال جان تازهاي ميبخشيد.زمزمه هاي "ابراهيم"، در ميان خون و جراحت و تشنگي و گرسنگي، آرامش بخش بود."صداي روضه ي مادر پهلوشکسته ي او(سلام الله علیها)" به "اصحاب کانال" قدرت پرواز و اوج گرفتن ميداد.با اين نغمه ها زندگي دوباره در کانال جريان ميگرفت و همه به تکاپو مي افتادند. هنگام "اذان ابراهيم"، آنهايي که هنوز اندک تواني در بدن داشتند، خود را به ديوار کانال ميرساندند تا به مدد و ياري ديوار، از جا برخيزند و "نماز" را اقامه کنند.مجروحان اما، با حالتي ملکوتي تر، به سختي خود را به سمت قبله مي چرخاندند و پيشاني خونين و زردشان را به نشانه ي عشق و بندگي، بر خاک کانال ميگذاشتند. به راستي که "خداوند(متعال)" براي آفرينش "چنين انسانهايي" به "فرشتگان" خودمباهات ميکرد! شايد هم در آن لحظه دريچه اي از آسمان بر روي کانال گشوده بود تا همه ي "فرشتگان و ملکوتيان:، اين خضوع و خاکساري را در زمين ببينند و به راز "احسن الخالقين خداوند(متعال)" پي ببرند! بعد از نمازها، "سيد جعفر طاهري قرآن" ميخواند و تفسير ميکرد. بچه ها با شنيدن "صوت زيباي قرآن سيد جعفر"، دلشان دوباره گرم ميشد و به حقانيت خود يقين پيدا ميکردند.بعضي از بچه؛ها که "قرآنهاي" جيبي با خود داشتند، همراه "سيد جعفر" مشغول تلاوت ميشدند و آرام آرام اشک ميريختند.عده اي ديگر هم مداد يا خودکاري پيدا کرده بودند و بر روي هر چيزي که ميشد نوشت، وصيتنامه مينوشتند. هر کسي دعايي را در گوشهاي از کانال زمزمه ميکرد و ناله ميزد.بعضي ها "دعاي توسل" ميخواندند و بعضيها "زيارت عاشورا". بعضيها هم آرام آرام نوحه خواني ميكردند و اشک ميريختند. صداي زمزمه ي دعاها با ناله هاي بچه ها به هم مي آميخت و قيامتي بر پا ميشد! اسير سوداني وقتي "قرآن" خواندن بچه ها را ديد، در کمال بهت و ناباوري گفت: "مگر شما هم قرآن" ميخوانيد؟! به ما گفته؛اند شما به جنگ آتش پرستان ميرويد!" آن اسير وقتي به مسلمان بودن بچه ها يقين پيدا کرد، با اصرار از بچه ها ميخواست که "او" را به عقب جبهه ببرند، زيرا ديگر حاضر به ادامه ي خدمت در ارتش عراق نبود. ٭٭٭ بچه ها با سرنيزه و حتي دست روي ديوار کانال را ميکندند و پله هايي براي بالا رفتن ميساختند. "آنها" براي نشان دادن قدرت خود و به منظور جلوگيري از نزديک شدن بعثيها به کانال، در بعضي از مواقع به سرعت از اين پله ها بالا ميرفتند و به سمت بعثيها شليک ميکردند.کماندوهاي بعثي هيکله اي درشت و قدبلندي داشتند به گونه اي که هر بينندهاي از نگاه به آنان دچار وحشت ميشد. هر وقت آنها ميخواستند به سمت نيروهاي ايراني پيشروي کنند، دشمن همه ي آتش خود را به روي کانال متمرکز ميکرد تا کماندوها در امنيت آتش ايجاد شده راحت تر به کانال نزديک شوند. اين شدت آتش، تيراندازي از لبه ي کانال را براي بچه ها بسيار سخت ميکرد. گاهي هم شيربچه هايي پيدا ميشدند که براي مقابله با کماندوها، از شيوه ي ابتکاري و در عين حال استشهادي استفاده ميکردند. آنها قبل از هجوم بعثيها و به صورت داوطلبانه، از کانال بيرون مي آمدند و پنجاه الي شصت متر به سمت دشمن پيش ميرفتند! سپس با مخفي شدن در کنار "پيكر مطهر شهدا"، منتظر آمدن کماندوها ميشدند.پس از آن در فرصتي مناسب به سمت مزدوران شليک و يا نارنجک پرتاب ميکردند.بدين ترتيب آنها را يکي يکي شکار و يا مجبور به عقب نشيني ميکردند.حتي به اين شيوه دو نفر ديگر را اسير گرفتند و به داخل كانال آوردند. 👈صلوات 🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃 ✨ @hekayate_deldadegi ✨ 🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙
🌹 حَسبــےَ اللـه و خدا، مـا را بس بودن ِ با شـهدا، ما را بس آن شهیدان کـه به خون مے گفتند: هـوس کرب و بلا ،مـــا را بس 🕊 @hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹 نیستم اهل حساب و هندسه اما بدان ... بین اشکال ریاضی، عاشق شش گوشه ام ... 🍃السلام علیکم یا اباعبدالله و یا قمرالعشیره (ع)🍃 @hekayate_deldadegi
🌷🍃 تا کی بنگارم غم بی طاقتی ام را ای برده مرا طاقت ایام کجایی... #صبحتون_شهدایی @hekayate_deldadegi