🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
📖📚📖 دمی با "آقا ابراهیم" در کتاب راز کانال کمیل ... ✨ @hekayate_deldadegi ✨
🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙
#معنویت
تنها صدايي كه سكوت مرموز كانال را ميشكست، "نواي نوحه هاي ابراهيم هادي" بود. "او" با صداي زيباي خود، به ياران بيرمق کانال جان تازهاي ميبخشيد.زمزمه هاي "ابراهيم"، در ميان خون و جراحت و تشنگي و گرسنگي، آرامش بخش بود."صداي روضه ي مادر پهلوشکسته ي او(سلام الله علیها)" به "اصحاب کانال" قدرت پرواز و
اوج گرفتن ميداد.با اين نغمه ها زندگي دوباره در کانال جريان ميگرفت و همه به تکاپو مي افتادند. هنگام "اذان ابراهيم"، آنهايي که هنوز اندک تواني در بدن داشتند، خود را به ديوار کانال ميرساندند تا به مدد و ياري ديوار، از جا برخيزند و "نماز" را اقامه کنند.مجروحان اما، با حالتي ملکوتي تر، به سختي خود را به سمت قبله مي چرخاندند و پيشاني خونين و زردشان را به نشانه ي عشق و بندگي، بر خاک کانال ميگذاشتند. به راستي که "خداوند(متعال)" براي آفرينش "چنين انسانهايي" به "فرشتگان" خودمباهات ميکرد! شايد هم در آن لحظه دريچه اي از آسمان بر روي کانال گشوده بود تا همه ي "فرشتگان و ملکوتيان:، اين خضوع و خاکساري را در زمين ببينند و به راز "احسن الخالقين خداوند(متعال)" پي ببرند! بعد از نمازها، "سيد جعفر طاهري قرآن" ميخواند و تفسير ميکرد. بچه ها با شنيدن "صوت زيباي قرآن سيد جعفر"، دلشان دوباره گرم ميشد و به حقانيت خود يقين پيدا ميکردند.بعضي از بچه؛ها که "قرآنهاي" جيبي با خود داشتند، همراه "سيد جعفر" مشغول
تلاوت ميشدند و آرام آرام اشک ميريختند.عده اي ديگر هم مداد يا خودکاري پيدا کرده بودند و بر روي هر چيزي که ميشد نوشت، وصيتنامه مينوشتند. هر کسي دعايي را در گوشهاي از کانال زمزمه ميکرد و ناله ميزد.بعضي ها "دعاي توسل" ميخواندند و بعضيها "زيارت عاشورا". بعضيها هم آرام آرام نوحه خواني ميكردند و اشک ميريختند. صداي زمزمه ي دعاها با ناله هاي بچه ها به هم مي آميخت و قيامتي بر پا ميشد! اسير سوداني وقتي "قرآن" خواندن بچه ها را ديد، در کمال بهت و ناباوري گفت: "مگر شما هم قرآن" ميخوانيد؟! به ما گفته؛اند شما به جنگ آتش پرستان
ميرويد!" آن اسير وقتي به مسلمان بودن بچه ها يقين پيدا کرد، با اصرار از بچه ها ميخواست که "او" را به عقب جبهه ببرند، زيرا ديگر حاضر به ادامه ي خدمت
در ارتش عراق نبود.
٭٭٭
بچه ها با سرنيزه و حتي دست روي ديوار کانال را ميکندند و پله هايي براي بالا رفتن ميساختند.
"آنها" براي نشان دادن قدرت خود و به منظور جلوگيري از نزديک شدن بعثيها به کانال، در بعضي از مواقع به سرعت از اين پله ها بالا ميرفتند و به سمت بعثيها شليک ميکردند.کماندوهاي بعثي هيکله اي درشت و قدبلندي داشتند به گونه اي که هر بينندهاي از نگاه به آنان دچار وحشت ميشد. هر وقت آنها ميخواستند به سمت نيروهاي ايراني پيشروي کنند، دشمن همه ي آتش خود را به روي کانال متمرکز ميکرد تا کماندوها در امنيت آتش ايجاد شده راحت تر به کانال نزديک شوند. اين شدت آتش، تيراندازي از لبه ي کانال را براي بچه ها بسيار سخت ميکرد. گاهي هم شيربچه هايي پيدا ميشدند که براي مقابله با کماندوها، از شيوه ي ابتکاري و در عين حال استشهادي استفاده ميکردند.
آنها قبل از هجوم بعثيها و به صورت داوطلبانه، از کانال بيرون مي آمدند و پنجاه الي شصت متر به سمت دشمن پيش ميرفتند!
سپس با مخفي شدن در کنار "پيكر مطهر شهدا"، منتظر آمدن کماندوها ميشدند.پس از آن در فرصتي مناسب به سمت مزدوران شليک و يا نارنجک پرتاب ميکردند.بدين ترتيب آنها را يکي يکي شکار و يا مجبور به عقب نشيني ميکردند.حتي به اين شيوه دو نفر ديگر را اسير گرفتند و به داخل كانال آوردند.
👈صلوات
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
✨ @hekayate_deldadegi ✨
🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙
#شهیدانہ🌹
حَسبــےَ اللـه و خدا، مـا را بس
بودن ِ با شـهدا، ما را بس
آن شهیدان کـه به خون مے گفتند:
هـوس کرب و بلا ،مـــا را بس
#شـهادتمآرزوستــ🕊
@hekayate_deldadegi
💢امام صادق (عليه السّلام) :
امين به تو خيانت نكرد ؛ بلكه تو خائن را امين دانسته اى
لَم يَخُنكَ الأَمينُ، وإنَّمَا ائتَمَنتَ الخائِنَ
📚بحارالانوار ج 78 ص 335
@hekayate_deldadegi
#الهی در دنیا گناه من را پوشانده ای و من در آخرت به این پوشش محتاج ترم❗️
تو در دنیا بر بدی های من پرده افکنده ای و من در آخرت به این پرده نیازمندترم❗️
تو در اینجا آبروی مرا حفظ کرده ای و در آنجا آبرو کارسازتر است❗️😔
تو در میان بندگان خوب خودت
مرا رسوا نکرده ای و من در مقابل
شاهدان قیامت می ترسم از رسوایی، رسوایم نکن ❗️😖
یا ارحم الـراحمــین🙏🏻
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
@hekayate_deldadegi
💢امام على (عليه السّلام):
قدرت، ويژگى هاى ستوده و ناستوده را آشكار مى سازد
القُدرَةُ تُظهِرُ مَحمودَ الخِصالِ ومَذمومَها
📚غررالحكم حدیث 1153
@hekayate_deldadegi