🏴🕯🕊
درمجلس رهروان چو مهمانی شد
سرتاسر دشتها چراغانی شد
در حلقۀ بیسران #ابومهدی هم
اندر پی #سردار_سلیمانی شد
# محمدمهدی_معماریان
#پروفایل💔
🏴🕯🕊
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#سردار_ایران، مزد عمری مجاهدت را در میلاد "بانوی دمشق بی بی جان حضرت زینب(سلام الله علیها)" از دستان
اولین پست "شهادت سردار عزیزمون و همراهانشون " در شبی مانند امشب،
۱۳ دی مــــاه ســـال ۱۳۸۹
🔹﷽🔹
پارسال شبیه امشبی مهمان داشتیم عکسهای شهدایی که داشتیم را نشان مهمانمان میدادم و از بین آنها هدیه میدادم
عکس سردار را از مابین عکسهایم کنار گذاشتم و در دلم آرام گفتم
#حاج_قاسم هم یک روز آسمانی میشود، ابدی میشود، فقط همین عکس را دارم ... آرام قایمش کردم مابین بقیه عکسهای شهدایم و برایشان آرزوی طول عمر کردم ...
سحر قبل نماز صبح،،، دیدم که
صدای تلفن صحبت کردن می آید
😳😳 چه شده بود نصف شب
گفتم نه این بار هم شایـــعه است
"ان شاءالله"... 😢
تلویزیون را روشن کردم
شبکه خبر...🖥
پاهایم سست شد
بی هوا نشستم
و گریه این گریه اگر بگذارد 😭😭
یاد عکس دیشب افتادم...
یاد فکری که از ذهنم گذشت ...
حس مقصر بودن داشتم
مقصر فکری که از ذهنم گذشته بود...
دلم میخواست دیشب بود 😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رستگار شدم،،، پیروز شدم،،، من رسیدم،،، من بـــردم
😭😭😭😭😭😭😭
" ﷽ "
✓ سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
" وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾ "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#💔🏴
آه مرگ خونین من
عزیز من زیبای من
کجایی ؟ مشتاق دیدارتم
وقتی بوسه انفجار تو تمام وجود مرا در خود محو میکند
دود میکند
و میسوزند ، آخ چقدر این
منظره را دوست دارم
در راه عشق جان دادن خیلی زیباست ...
@hekayate_deldadegi
1_432350033.mp3
7.59M
🌹#موڪب_دل
#حاج_حسین_یڪتا
خیلی قشنگه...
پیشنهاد میڪنم گوش بدهید. ..
#برداشت_اول
قصه از اینجا شروع شد ... از صدایی که تا لرزید اشک ما روان شد ... آخر بهانه ها در دلمان تلمبار شده بود ، از بی معرفتی خودمان، از رفتن سردار، از ترس خالی شدن پشت رهبرمان، صدایش که کمی لرزید بغضمان ترکید ، صدای گریه مان بلند شد ، صدای گریه اش که بلند شد ، به گمانم تا پای جان دادن رفتیم ،،،
به گمانم
به گمانم
به گمانم برای دعای شهادتش بود که دوباره روح را به تن مان برگرداندند تا اجابتش کنند ، چرا که او نائب "امام زمان(عج)" است و دعایش مستجاب ...
@hekayate_deldadegi
#برداشت_دوم
ساعت به سرعت میگذشت و قدم ها ولی از خیل جمعیت آرام آرام برداشته میشد ،،، تنها شده بودم بدون همراه ،،، با صدای عکاسی که پشت یک ماشین نشسته بود به خود آمدم که میگفت عکس در دستت را بالاتر بیاور تا عکس بگیرم ،،، دستم که به عکست رسید یادم افتاد تنها نیستم تو همیشه کنارِ منی و در لحظه هایم مثل رودی پاک جریان داری ... کم کم نزدیک میدان آزادی میشدم الوعده وفا عکست را بالا می آورم تا بدانی همیشه به یادت هستم
اما درستش این است وفای توست که به یادم می آورد که همیشه همراهم هستی ...
@hekayate_deldadegi
#برداشت_سوم
حالا کنارشما هستم جایی همین نزدیکی
چند قدم بود تابرسم به پیکری که
به نوبت در آغوشش گرفته بودند،
به گمانم اول لحظه شهادت به آغوش گرم "حضرت رسول(ص)" رفتید واز جام آب کوثر شمارا سیراب کردند ...
بعد به خدمت "شاه نجف مولاجانمان(ع)" رفتید وعطر علوی را نیز به سینه خود مهر کرده راهی کاظمین شدید تا بگیرید برات "شاه خراسان" را ... مسیر را از جنوب انتخاب کردید به گمانم گم شده ای آنجا منتظر شما بود ،،، و شاید هم رفقایی که هنوز استخوان هایشان میان خروارها خاک مُهر گمنامی به بند بندشان خورده است طالب آخرین دیدارت بودند،،،
تهران نیز محضر "رهبرعزیزمان" که رسیدید آرام دلش که شدید خاک پایش را که توتیای چشم کردید لحظه وداع شاید مثل تمام بسیجی ها چفیه شان را هدیه خواستید ،،، اما عزیزتر از آن بودید که به چفیه و انگشتر تمام شود این قصه ،،، عبایشان را هدیه دادند ،،، عبایی که چهارده سال با آن به نماز عاشقی در وقت سحر در وقتی که همه ذهن ها به خواب بودند و چشم ها بسته و مست از رنگ دنیا به نیایش و دیدار "مولاجانش(ع)" مثل سروی ایستاده مشق ادب میکردند را به شما هدیه کردند ... وقت رفتن بود به منزل ابدی اما ... "کریم بن کریم" را مگر میشود برات دیدار "برادر بدهند و خواهر" را نه ... پس بگویید قم را آذین ببندند "عزیز رهبر" در راه است مالک اشتر دوران .
وقت دیدار مادر است ،،، وقت بوسیدن کف پایش ،،، وقت دیدار پدر است ،،، که سر بلند کنی و بگویی سربلندت کردم و در آغوشش آرام بگیری ...
کرمان شاید به ظاهر منزل آخر باشد
اما ...
هفت شهر عشق را #سردار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
@hekayate_deldadegi
برداشت_چهارم
نزدیک غروب شد ...
از آن دلگیر ترین هایش ...
که نمیدانی چه مرگَت هست ...
فقط میدانی بزرگی را از دست داده ای که دیگر برنمیگردد ... مثل طلایی که کلاغی سیاه در شب جمعه ای آن را از تو و مردم کشورت ربود و تو حیران میان خیابانها ،،، فرسخ ها پیاده راه میروی تا شاید به میدانی برسی که کمی از عطر وجودش را به یادگار میان شیشه قلبت پر کنی و به خانه ببری ،،، برای روزهای سخت دلتنگی ...
@hekayate_deldadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #حاج_قاسم تلفنی به #دختر_شهید_مغنیه گفت من امشب به مقتل خودم میروم!
#طوفان توئیتر
#برای_سرباز #HERO