eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
18هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درود🥒بوی صبحانه مےآید ، عطرچایے☕️ صفای سفره صبح ، چند لقمه زندگے کافیست تا انرژی جاودانگے🍅در وجودمان شکوفا شود🧀 و برای خلق ثانیه‌های آفتاب طلوع کنیم 🍳بریم صبحانه
نقل است از رياحى در بصره كه روزى حضرت امير(ع) وارد منزل شدند در حالى كه گرسنه بودند و حضرت فاطمه (س) نيز اظهار داشتند كه طعامى در منزل موجود نيست. پس حضرت عباى خود را نزد يهودى كه در همسايگى آنها منزل داشت، گرو گذاشته و مقدارى جو گرفتند. چون امیرالمومنین به راه افتادند، يهودى حضرت را صدا زد و گفت: قسم مى دهم شما را صبر كنى تا از شما مساله اى بپرسم. سپس گفت: پسر عموى شما (پيغمبر اسلام (ص)) که گمان مى كند حبيب خدا و اشرف انبياء است چرا از خداى تعالى سوال نمى كند كه شما را بضاعتى بدهد که از اين فقر و فاقه كه در آن هستىد نجات يابيد؟ چون كلام يهودى تمام شد، على (ع) سر مبارك به زير انداخت و تامل فرمود. سپس سر بلند كرد و فرمود: اى برادر يهودى، به خدا قسم از براى خداوند بندگانى است كه اگر از خدا تقاضا كنند كه اين ديوار را براى آنها طلا كند البته خواهد كرد. ناگاه ديوار به تلالو درآمد و مى درخشيد و طلاى خالص شد. در اين هنگام على (ع) به ديوار اشاره كرد و فرمود: قصد نداشتم تو را به طلا تبدیل کنم، فقط خواستم مثلى زده باشم. چون مرد يهودى اين بزرگى و بزرگوارى را از مولاى متقيان امیرالمومنین مشاهده نمود نور اسلام در قلب او تابيد و مسلمان شد. مناقب اهل بيت: ص 162 و 163. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
آیت الله بهجت (ره): اگرنمازتان را مراقبت و محافظت نکنید،اگر میلیاردها قطره اشک هم برای سیدالشهدا بریزید، درآخرت شما را نجات نمیدهد. ‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔻حقیقت وحدت و تفرقه و سنت و بدعت در کلام مولا امیرالمؤمنین علیه السلام 🔹 جناب شیخ احمد بن ابی طالب طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است: «روى يحيى بن عبد الله بن الحسن عن أبيه عبد الله بن الحسن قال : كان أمير المؤمنين عليه‌السلام يخطب بالبصرة بعد دخوله بأيام فقام إليه رجل فقال : يا أمير المؤمنين أخبرني من أهل الجماعة ومن أهلالفرقة ومن أهل البدعة ومن أهل السنة؟ فقال ويحك أما إذا سألتني فافهم عني ولا عليك أن تسأل عنها أحدا بعدي أما أهل الجماعة فأنا ومن تبعني وإن قلوا وذلك الحق عن أمر الله تعالى وعن أمر رسوله. وأهل الفرقة المخالفون لي ولمن اتبعني وإن كثروا. وأما أهل السنة فالمتمسكون بما سنه الله لهم ورسوله وإن قلوا. وأما أهل البدعة فالمخالفون لأمر الله ولكتابه ولرسوله العاملون برأيهم وأهوائهم وإن كثروا وقد مضى منهم الفوج الأول وبقيت أفواج وعلى الله قبضها واستيصالها عن جدد الأرض.» ✅ یحیی بن عبد الله بن حسن از پدرش عبد الله بن حسن و او از حضرت امیر المومنین علیه السلام نقل نموده که آن حضرت چند روز پس از ورود به بصره خطبه‌ای ایراد فرمودند. در این میان مردی برخاسته و پرسید: ای امیر المومنین، بفرمایید که اهل وحدت و اهل تفرقه چه کسانی‌اند؟ همین طور اهل بدعت و اهل سنت کیستند؟ امیر المومنین علیه السلام فرمودند: وای بر تو، حالا که پرسیدی پس با دقت به جوابش گوش کن که پس از من نیاز نباشد دوباره از کسی بپرسی. اهل وحدت، من و پیروان من هستند هرچند در تعداد اندک باشند، و این همان حقی است که مطابق با امر خدا و رسولش صلی الله علیه و آله می‌باشد. و اهل تفرقه، مخالفان با من و پیروانم می‌باشند هرچند تعدادشان بسیار باشد. و اهل سنت افرادی هستند که دست تمسک به سنن خدا و پیامبر زده‌اند؛ هرچند تعدادشان اندک باشد. و اهل بدعت مخالفان اوامر خداوند و قرآن و پیامبر، و اهل رأی و هوا و هوس خویش هستند. هرچند تعدادشان بسیار باشد. و از این گروه جمعی درگذشته‌اند، و تعدادی نیز زنده‌اند، که نابودی و محو آنان از روی زمین بر عهده‌ی خود خداوند است. 📚 منابع: الاحتجاج: جلد ۱، صفحه ۲۲۳؛ بحار الانوار: ج ۳۲، ص ۲۲۱-۲۲۲؛ مصباح البلاغة: جلد۱، صفحه ۱۱. 📌 پی‌نوشت: طبق این حدیث شریف، اهل سنت واقعی شیعیان هستند (که به قرآن و سنّت پیامبر عمل کرده اند) و وحدت تنها میان شیعیان قابل انجام است؛ و مخالفین ولایت امیر المومنین علیه السلام تفرقه انداز واقعی و اهل بدعت هستند. ☆ مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه ☆ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️بنویس و بشنو ...! 🎙 قالَ رَسولُ اللّٰه (ص) : وَ مَنْ کَتَبَ فَضِیلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِکَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِیَ لِتِلْکَ الْکِتَابَةِ رَسْمٌ وَ مَنِ اسْتَمَعَ‏ إِلَی فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِی اکْتَسَبَهَا بِالاسْتِمَاعِ ‌. رسول اکرم (ص) : هر کس یک فضیلت از فضیلت‌های علی ابن ابیطالب (ع) را بنویسد تا مادامی که از این نوشته اثری باقی باشد، فرشتگان برای او از درگاه الهی آمرزش می‌طلبند و هر کس هنگام بیان فضیلتی از این فضیلت‌ها به آنها گوش سپارد، خدای متعال جملگی گناهانی را که از طریق شنیدن در کارنامه اعمالش ثبت شده، می‌آمرزد . 📙الامالی شیخ صدوق ، ص ۱۳۸ . ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ ✍️ یا خلق خدا؟ عابدی به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد نانوایی را ترک کرد. مردی که آن جا بود عابد را شناخت. به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. مرد گفت: این فلان عابد بود که تو او را رد کردی! نانوا گفت: من از مریدان اویم! دنبالش رفت و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، اما عابد قبول نکرد. نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم. عابد قبول کرد. وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: آقای من، دوزخ یعنی چه عابد پاسخ داد: "دوزخ یعنی این که تو برای رضای خدا یک نان به بنده ی خدا ندادی، ولی برای رضایت دل بنده ی خدا، یک آبادی را نان دادی!!! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐خدایا کمکم کن🙏 ⭐ساحل دلت را به خدا بسپار ⭐خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد ⭐و در انتهای شب نگرانی هایت را به خدا بسپار ⭐و آسوده بخواب که او همیشه بیدار است ⭐و آنان که به بیدار بودن خداوند اعتماد دارند ⭐آسوده تر می خوابند. ⭐شبت غرق در آرامش الهی🌙
🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼 زندگی آنقدر ارزش دارد که به خاطر آن از همه هستی خود مایه بگذاریم تا قصری باشکوه از مهربانی ،محبت ،عشق و دوستی بنا کنیم و زندگی آنقدر بی ارزش است که نباید به خاطر آن دلی را بیازاریم و برای رسیدن به قله های فانی دنیا دست به هر کاری بزنیم … 🌹تقدیم بہ قلب مِهربانتان🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷آدیــنــه‌تــون گــلـبــارون🌷
▼ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام▼ ✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش می‌گیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ می‌گوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانه‌ای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن می‌نماید. می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا می‌رسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند. نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله می‌نمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت می‌فرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین ‌(عليه السلام) می فرستد. وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض می‌کند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایه‌ات در بهشت خواهند بود. 📚 از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص۳۴و۳۵ ‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
در زمان حضرت موسی(ع) دو نفر به زندان افتادند. پس از مدتی آنها را رها ساختند، یکی چاق و سرحال بود و دیگری لاغر و ضعیف گشته بود. 🌷حضرت موسی از آن مرد چاق پرسید: چه سبب شد که تو را فربه ساخت؟ گفت: گمانم به خدا نیک بود و حسن ظن به خدا داشتم. از دیگری پرسید: چه چیز سبب شد که تو را بدحال و لاغر ساخت؟ گفت: ترس از خدا، مرا به این حالت افکنده است. حضرت موسی(ع) دست به سوی خدا برداشت و عرض کرد: بارالها! گفتار این دو نفر شنیدم، مرا آگاه ساز که کدام یک برترند؟ و خداوند فرمود: آن که گمان نیک و حسن ظن به من دارد، برتر ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
! آورده اند: هنگامی که حاکم فاطمی، مسجد جامع قاهره را بنا کرد، پس از مدتی ادعای الوهیت و خدایی کرد تا جایی که اول نامه‌ها می‌نوشت، بسم الحاکم الرحمن الرحیم! او با بذل و بخششهای فراوان مردم را به پرستش خویش فراخواند. در یکی از روزهای گرم تابستان مردم به جهت لبیک گفتن به ندای او اجتماع کرده بودند. به علت گرمی هوا، مگس‌های بسیاری برسر و صورت حاکم نشسته بود و غلامان هر اندازه در صدد دور کردن مگس‌ها بر می‌آمدند کاری از پیش نمی بردند. در این هنگام یکی از قاریان خوش صوت، با صدایی بلند و زیبا این آیات را خواند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ » جمعیت با شنیدن این آیات، دچار اضطراب و از هم گسیختگی شدند و چنان این آیات مؤثر واقع شد که گویی خداوند آن را برای تکذیب ادعای حاکم نازل فرموده بود. حاکم از تخت بر زمین افتاد و از ترس این که مبادا مردم او را بکشند، پا به فرار گذاشت. حاکم دو روز مخفی ماند. بعد به قصر آمد و دستور داد خواننده ی آیه را بگیرند و در دریا غرق کنند. وقتی او را غرق کردند، شخصی او را در خواب دید و پرسید: خدا با تو چه کرد؟ گفت: صاحب کشتی مرا به بهشت رسانید. ای مگس! عرصدی سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری 📙هزار و یک حکایت قرآنی / ۵۸۴؛ به نقل از: ثمرات الاوراق / ۳۵. ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن ميزند، كه شايد نجات يابد. 🔸و منتظر دعای كسی است كه به او دعا كند. از فرزند و پدر و برادر خويش. و از دعای زندگان نورهايی مانند كوهها داخل قبور اموات ميشود. و اين مثل هديه است كه زندگان از برای يكديگر ميفرستند. 🌷پس چون كسی از برای ميتی استغفاری يا دعايی كرد، فرشته‌ای آن را بر طبقی ميگذارد و از برای ميت ميبرد و ميگويد: 🔹اين هديه‌ای است كه فلان برادرت يا فلان خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به اين سبب شاد و خوشحال ميشود. 📚احياءالعلوم ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‌🌹✨ ویژگی همسر خوب✨🌹 ✅پیامبر اکرم صلےالله‌علیه‌واله فرمودند: بهترین زنان، زنی که دارای این ویژگی ها باشد: 1⃣ آمادگی ( ذاتی و ارادی ) برای بارداری بسیار داشته باشد؛ 2⃣ با محبت باشد؛ 3⃣ با عفت و پاکدامن باشد؛ 4⃣ در میان بستگانش سربلند و در نزد شوهرش فروتن باشد؛ 5⃣ خود را در نزد شوهر بیاراید؛ 6⃣ در نزد دیگران، حجاب و وقار و شرم خود را حفظ کند؛ 7⃣ سخن شوهر را بشنود و از او اطاعت کند؛ 8⃣ وقتی با شوهر خلوت کرد، آنچه او خواست دریغ نکند؛ 9⃣ همانند مرد شوخ و بذله گو نباشد. 🗒اصول کافی جلد2 صفحه 324 به مابپیوندید ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼 زندگی آنقدر ارزش دارد که به خاطر آن از همه هستی خود مایه بگذاریم تا قصری باشکوه از مهربانی ،محبت ،عشق و دوستی بنا کنیم و زندگی آنقدر بی ارزش است که نباید به خاطر آن دلی را بیازاریم و برای رسیدن به قله های فانی دنیا دست به هر کاری بزنیم … 🌹تقدیم بہ قلب مِهربانتان🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷آدیــنــه‌تــون گــلـبــارون🌷
‼️ 🗣📜احنف بن قیس نقل می کند: 🍽روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم طعام‌های مختلفی برای او آوردند که حتی نام برخی را نمی‌دانستم. پرسیدم: این چه طعامی است؟ معاویه جواب داد: مرغابی است ، که شکم آن‌را با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریخته‌‏اند. بی اختیار گریه‏‌ام گرفت. معاویه با شگفتی پرسید: علّت گریه‏‌ات چیست؟ 📜گفتم: ❤️🔻به یاد علی بن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم. آنگاه سفره‌‏ای مُهر و موم شده آوردند. از علی( علیه السلام )پرسیدم: در این سفره چیست؟ پاسخ داد: ❤️نان جو گفتم: شما اهل سخاوت می‏‌باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می‏‌کنید؟ ❤️علی علیه السلام فرمود: این کار از روی خساست نیست، 💎بلکه می‏ترسم🌹حسن و🌹حسین‏، نان‌ مرا با روغن زیتون یا روغن حیوانی، نرم و خوش طعم کنند. گفتم: 😳❗️مگر این کار حرام است؟ ❤️علی علیه السلام فرمود: 🔻نه، بلکه بر حاکم امت اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند فقیرترین مردم باشد تا فقر مردم، باعث کافر شدن آنها نگرد د و هر وقت که فقر به مردم فشار آورد بگویند: 🔻❗️بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست. معاویه گفت: 🔻ای احنف! مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمی‌توان انکار کرد. 📚الفصول العلیه ، صفحه ۵۱ 📚ینابیع الموده ، صفحه ۱۷۲ 📚اصل الشّیعه و اصُولُها ، صفحه ۶۵ 🔶🔸راه های گناه نکردن 🔸🔶 🔸🔸 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‼️مردِ صابون بود، نه مردِ صاحب‌الزمان! ❤️✨دکان‌دار بود. سدر و کافور و صابون و عطر و... می‌فروخت. 😍 مدت‌ها بود که محبت امام در زندگی‌اش یک جریانی پیدا کرده بود که به تاب‌وتبش انداخته بود. تا اینکه آن روز متوجه شد دو نفری که در مغازه‌اش هستند، راه ارتباطی به حضرت دارند. 🌿به التماس افتاد برای همراهی با آن‌ها. با اصرار، همراهشان شد. رسیدند به رودخانه‌ای پرآب که آن دو راحت پا بر آب گذاشتند. ماند او حیران و ترسان. گفتندش: ..نام امام را ببر و بگذر. نام امام را برد و پا بر آب گذاشت. میان راه، باران گرفت و مرد از خیال امام بیرون آمد و دل‌نگران صابون‌هایش شد که زیر باران مانده بود. 😊 رویش به سمت امام بود و دل و فکرش رفت روی پشت بام؛ پیش صابون‌ها؛ که پایش در آب فرو رفت... از دیار و یاد یار جا ماند و به قول آن عزیز: مردِ صابون بود، نه مردِ صاحب‌الزمان! 📚 برگرفته از کتاب امام من ص ۴۸ 🔶🔸 راه های گناه نکردن🔸🔶 🔸🔸 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🟣نسبت به خدا خوش‌گمان باش 🔹️حضرت سلیمان علیه ‌السلام طوری بود که هر چه می‌دید یاد خدا می‌افتاد، ایشان "اَوّاب" بود یعنی بسیار رجوع‌کننده به خدا. 🔸درمورد میرزا جواد آقای ملکی تبریزی نقل می‌کنند که ایشان در روز غدیر مهمانی می‌گرفت، صبح تا ظهر مردم می‌آمدند. یک پسر فاضل طلبۀ خیلی زیبایی هم داشت، این پسر وقتی رفت پای سرداب تا میوه‌ها را بشوید، همان جا افتاد و از دنیا رفت. زن میرزا خودش را به میرزا رساند و گفت: «پسرمان مُرد!» گفت: «ساکت! چیزی نگو.» مهمانی برگزار شد. بعد که خودی‌ها مانده بودند، ایشان گفت: «از آقایم ممنونم بعد از این‌ همه سال که من عید غدیر مهمانی می‌گرفتم، امسال به من عیدی داد.» 🔹مرگ یکی از عزیزان مسئله‌ای است که طبعاً باید ناراحتی باشد اما میرزا از این مسئله جز لطف خدا نمی‌بیند، چون به خدا خوش‌گمان است، چون می‌گوید: «مگر می‌شود خدا در حق ما بدی بخواهد؟» چون عالِم است. عالِمی ‌است که می‌داند وقتی حضرت خضر آمد بچۀ آن مرد و زن مؤمن را کُشت، استدلالش این بود که اگر این بزرگ می‌شد، پدر و مادرش را کافر می‌کرد. شاید چنین چیزی است. می‌گوید: «خدایا هم برای آن بچه خوب بود، هم برای من و مادرش خوب بود. ممنونتم که چنین نعمتی به ما دادی.» این واقعاً ستودنی است که همچین آدمی به چنین فهم و درکی برسد. 🔸️ آیا ما به خدا خوش‌گمان هستیم؟ مثلاً پایمان بشکند، بگوییم: «خدایا احتمالاً اگر ادامه می‌دادم می‌خواستم زیر تریلی بروم، یا اگر می‌رفتم به یک گناهی می‌افتادم.» البته این جبرگرایی نیست که فکر کنید کلاً آدم به آنچه که دارد، قانع باشد و دیگر تکانی به خودش ندهد و هیچ تغییری نکند. 🔹️ اصلاً امکان ندارد مؤمن افسردگی بگیرد چون در دل سخت‌ترین چیزها هم لطف خدا را می‌بیند. زمانی که پیکر مطهر اباعبدالله علیه السلام روی زمین بود، حضرت زینب سلام الله علیها می‌فرماید: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا؛ من چیزی جز زیبایی ندیدم.» برگرفته از سخنرانی استاد رائفی پور ‌‌‌‌ ➥ | شیخ احمد ڪـافی ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️شکستن درِ خونه‌ی خدا ...! 🎙 وقتی میمیریم، ما را به اسم صدا نمیکنند و درباره ما میگویند: جسد کجاست ؟ و بعد از غسل دادن میگویند :جنازه کجاست ؟ وبعد از خاک سپاری میگویند: قبر میت کجاست ؟ همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم بعد از مرگ فراموش ميشه مدير ، مهندس ، مسؤول ، دکتر، بازرس... پس فروتن و متواضع باشیم... نه مغرور و متكبر... پس به چی مینازید؟!! عارفی گفت : آنچه ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت! حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت! تاکه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم! بردرخانه نوشتند؛ درگذشت..‌ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ 🌼اگر زمان ظهور امام زمـان مشخص است، تقاضای تعجیل فرج چه معنی ای دارد؟ ✍ پاسخ: زمان ظهور امام زمان نزد خداوند مشخص است،اما نزد دیگران مشخص نمی‌باشد. امام صادق: هر کسی برای ظهور امام قائم، زمانی را تعیین کند، او را تکذیب کنید.۱ در علم الهی گرچه همه‌ی مقدرات مشخص است، اما مشخص شدن مقدرات بر اساس اسباب و علل های آن‌ها است.یکی از آن‌ها، علل و اسباب های معنوی، دعا است که سبب شکل گیری بسیاری از مقدرات میشود. چنان که خداوند فرموده است: اگر حضرت یونس اهل تسبیح و راز و نیاز با خدا نبود، تا روز قیامت او را در شکم ماهی نگاه می‌داشتم.۲ 🔺 علاوه بر اینکه علم خداوند به زمان ظهور به معنای نفی اسباب و علل ظهور نیست، بلکه، علم خداوند به زمان ظهور همراه با علل و اسباب آن از جمله دعا تعلق گرفته است و دعا، نقش بسزائی در تغییر مقدرات الهی دارد. 📚 ۱-صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص۵۷۳. ۲-سوره‌ی صافات، آیه‌۱۴۶ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در روایت هست بسیاری از اهل عذاب بخاطر زبانشون هست که در جهنمند... ✍استاد عالی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐خدایا کمکم کن🙏 ⭐ساحل دلت را به خدا بسپار ⭐خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد ⭐و در انتهای شب نگرانی هایت را به خدا بسپار ⭐و آسوده بخواب که او همیشه بیدار است ⭐و آنان که به بیدار بودن خداوند اعتماد دارند ⭐آسوده تر می خوابند. ⭐شبت غرق در آرامش الهی🌙
🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼 زندگی آنقدر ارزش دارد که به خاطر آن از همه هستی خود مایه بگذاریم تا قصری باشکوه از مهربانی ،محبت ،عشق و دوستی بنا کنیم و زندگی آنقدر بی ارزش است که نباید به خاطر آن دلی را بیازاریم و برای رسیدن به قله های فانی دنیا دست به هر کاری بزنیم … 🌹تقدیم بہ قلب مِهربانتان🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷آدیــنــه‌تــون گــلـبــارون🌷
✨فرق اسلام و مسیحیت ! دو نفر از جوانان مسیحی که مسلمان شده و برای تحصیلات دینی به مراکش رفته بودند ، تعریف می کردند که : چند سال قبل ، در اسپانیا زندانی شده بودیم . در زندان با یک جوان مسلمان عراقی آشنا شدیم . او روزها به هنگام بیکاری ، در گوشه ای می نشست . و با صوتی خوش قرآن می خواند . ما که مسیحی بودیم و زبان عربی نمی دانستیم : از حرفهای او چیزی نمی فهمیدیم ، اما از قرآن خواندنش لذتی معنوی می بردیم . به همین خاطر تصمیم گرفتیم که از اوقات فراغت خود استفاده کرده . عربی یاد بگیریم . نزد همان جوان مسلمان ، کم کم عربی را یاد گرفتیم ، طوری که هر گاه او قرآن خواند ، ما معنی آیات را می فهمیدیم ، تا این که او یک روز این آیه را خواند : ((از خداوند رحمتش را بخواهید . )) و سپس آیه ای خواند که : ((بخوانید مرا ، تا اجابت کنم شما را . )) و بار دیگر ، این آیه را تلاوت کرد : ((هنگامی که بندگانم از من چیزی بخواهند ، من به آنان نزدیک هستم . )) در این هنگام ما به فکر فرو رفتیم که چقدر بین اسلام و دین مسیحیت (فعلی ) تفاوت است . مسلمانان هرگاه بخواهند با خدا حرف بزنند ، احتیاج به واسطه ندارند . ولی مسیحیان در دین خود تشریفات پوچ و بیهوده ای دارند . آنها می گویند که هیچ کسی نمی تواند بدون واسطه با خدا حرف بزند و برای این کار حتما باید نزد کشیشها برود و به گناهان خود اعتراف کند و پولی بپردازد تا کشیش او را بیامرزد ، در حالی که خود کشیش ؛ هیچ راهی به سوی خداوند ندارد . ما از شنیدن این آیات منفعل شده و به شک افتادیم . و با خود فکر کردیم : آیا به راستی خداوند به ما نزدیک است و ما بدون واسطه می توانیم از او بخواهیم ؟ )) مدتی گذشت تا اینکه روزی در زندان گرفتار عطش و تشنگی شدیم و هیچکس هم در محوطه زندان نبود تا از او آب بخواهیم . وقتی که از تشنگی به حالت مرگ افتادیم ، ناگهان به یاد آیات قرآن افتادیم و دعا کردیم که : ((خدایا ، اگر این آیات از جانب تو و محمد صلی الله علیه و آله فرستاده توست ، به داد ما برس که داریم از تشنگی هلاک می شویم . )) در این موقع ، ناگهان از دیوار مقابل ما ، جوی آبی جاری گردید . ما از آن آب نوشیدیم و سیراب شدیم و در همان لحظه تصمیم گرفتیم که مسلمان شویم . پس از رهایی از زندان اسلام را اختیار نموده و برای ادامه تحصیلات به اینجا آمدیم ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ 💌 بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما خواهد داد. 📖 سوره انفال آیه ۷۰ : 🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🍃🌸 🚩عزرائیل چگونه میگیرد؟ مردی وحشت زده سمت حضرت سلیمان(ع) رفت ✅حضرت‌ سليمان‌ ديد از شدّت‌ ترس‌ رويش‌ زرد و لبانش‌ كبود گشته‌، سؤال‌ كرد: ای‌ مرد مؤمن‌! چرا چنين‌ شدی؟ سبب‌ ترس‌ تو چيست؟ مرد گفت‌: عزرائيل‌ بر من‌ از روی‌ كينه‌ و غضب‌ نظری‌ كرده‌ و مرا چنانكه‌ می ‌بينی دچار دهشت‌ ساخته‌ است‌. ✅حضرت‌ سليمان‌ فرمود: حالا بگو حاجتت‌ چيست‌؟ عرض‌ كرد: يا نبیّ الله‌! باد در فرمان‌ شماست‌؛ به‌ او امر فرمائيد مرا از اينجا به‌ هندوستان‌ ببرد، شايد در آنجا از چنگ‌ عزرائيل‌ رهائی‌ يابم‌! حضرت‌ سليمان‌ به‌ باد امر فرمود تا او را شتابان‌ بسمت‌ كشور هندوستان‌ ببرد. ✅روز ديگر كه‌ حضرت‌ سليمان‌ در مجلس‌ ملاقات‌ نشست‌ و عزرائيل‌ برای‌ ديدار آمده‌ بود گفت‌: ای عزرائيل‌ برای‌ چه‌ سببی‌ در بندۀ مؤمن‌ از روی كينه‌ و غضب‌ نظر كردی‌ تا آن‌ مرد مسكين‌، وحشت‌ زده‌ دست‌ از خانه‌ و لانۀ خود كشيده‌ و به‌ ديار غربت‌ فراری‌ شد؟ ✅عزرائيل‌ عرض‌ كرد: من‌ از روی‌ غضب‌ به‌ او نگاه‌ نكردم‌؛ او چنين‌ گمان‌ بدی‌ دربارۀ من‌ برد. داستان‌ از اين‌ قرار است‌ كه‌ حضرت‌ ربّ ذوالجلال‌ به‌ من‌ امر فرمود تا در فلان‌ ساعت‌ جان‌ او را در هندوستان‌ قبض‌ كنم‌. قريب‌ به‌ آن‌ ساعت‌ او را اينجا يافتم‌، و در يك‌ دنيا از تعجّب‌ و شگفت‌ فرو رفتم‌ و حيران‌ و سرگردان‌ شدم‌؛ او از اين‌ حالت‌ حيرت‌ من‌ ترسيد و چنين‌ فهميد كه‌ من‌ بر او نظر سوئی‌ دارم‌ در حاليكه‌ چنين‌ نبود، اضطراب‌ از ناحيۀ خود من‌ بود. باری‌ با خود می ‌گفتم‌ اگر او صدپر داشته‌ باشد در اين‌ زمان‌ كوتاه‌ نمی ‌تواند به‌ هندوستان‌ برود، من‌ چگونه‌ اين‌ مأموريّت‌ خدا را انجام‌ دهم‌؟ ✅ليكن‌ با خود گفتم‌ من‌ بسراغ‌ مأموريّت‌ خود می ‌روم‌، بر عهدۀ من‌ چيز دگری‌ نيست‌. به‌ امر حقّ به‌ هندوستان‌ رفتم‌ ناگهان‌ آن‌ مرد را در آنجا يافتم‌ و جانش‌ را قبض‌ كردم‌. 📚معاد شناسی، جلد اول، علامه طهرانی. .دفتر اوّل‌ «مثنوي‌» طبع‌ ميرخاني‌، ص‌ 26 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فرزند مهران می‌گفت : نزد امام حسن عليه السلام نشسته بودم كه مردی آمد و گفت: ای فرزند پيامبر (صلی الله عليه و آله) فلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم، برای همين او می‌خواهد مرا زندانی كند. امام فرمود: در حال حاضر مالی ندارم كه بدهی تو را بدهم؛ او عرض كرد: پس شما كاری كنيد كه او مرا زندانی نكند. امام كه در مسجد در اعتکاف و مشغول عبادت بود كفشهای خود را به پا كرد؛ من گفتم ای فرزند رسول خدا مگر فراموش كرديد كه در حال اعتكاف هستيد (و نبايد از مسجد خارج شد) ؟ فرمودند: فراموش نكرده ام اما از پدرم شنيده ام كه رسول الله می‌فرمود : كسی كه در بر آوردن حاجت برادر مسلمان خود بكوشد، مانند كسی است كه نه هزار سال، روز را به روزه و شب را به عبادت مشغول بوده است. 📙(روايتها و حكايتها ص۱۲۲-داستانهای پراكنده ۲/۱۵۲). ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✅مشورت حضرت سلیمان(ع) با خفاش بسیار جالب از دست ندید... 🌱چهارکس نزد سلیمان آمدند که هر یک حاجتی داشتند. ۱. یکی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر، درحق من دعا کن که خداوند مسکنی دهد، مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم، سلیمان قبول کرد. ۲. دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان، در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند مانند سایر حیوانات، که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد. ۳. سوم باد بود، گفت: یا نبی الله، خدا مرا به هر طرف می گرداند، و مرا بی آرام کرده، دعا کن تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد. ۴. چهارم آب بود، عرض کرد ای پیغمبر، خدا مرا سر گردان به اطراف جهان گردانیده و به هر سو می دواند و مقامی ندارم، در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد. سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود، ضعیف ترین مرغان که او را خفاش گویند، حاضر شد و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد. و قصد آن حضرت این بود که معرفت و معنویت خفاش را بر مرغان معلوم نماید. خفاش گفت: 🍃 یا نبی الله، اگر آفتاب یکجا قرار گیرد، شب را نتوان از روز امتیاز داد و فعل خداوند به مصلحت است و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جا برود و هر رایحه ی بدی را پاک کند. 🍃 اما آب، زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد، تمام خلایق در مساقات بعیده هلاک خواهند گردید. 🍃 و اما مار، دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد، همه ی خلایق از او در بیم و هراسند و اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات را برطرف کند. 🍃 اما باد، اگر نوزد خزان و بهاری معلوم نمی شود و حاصل ها نمی رسد باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد. سلیمان اقوال را قبول نموده و به آنها گفت. آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند. 🍃 آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می سوزانم. 🍃 باد گفت: از هم پاره پاره اش می کنم. ● آب گفت: غرقش می کنم. 🍃 مار گفت: به زهر کارش سازم. چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخاستند، به درگاه احدیت بنالید، که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم در اصلاح امور بندگان تو، اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم. خطاب از مصدر جلال الهی رسید که: 🍂 هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم و هر که امور خود را تفویض نماید پشت و پناه او باشیم... تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم. خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که: ۱. پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد. ۲. باد را مَرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم، تا باد از دهانت بیرون نرود، پرواز نتوانی کرد. ٣. و فضله ی تو را زهر مار ساختیم، که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود. ٤. و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد، دو پستان در میان سینه ی تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود، پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور. تبارك الله احسنُ الخالقین ✅ هیچ خلقتی از خداوند را دست کم نگیریم که در آن حکمتی نهفته است... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍رسول خدا (ص): خاک بر سرش، خاک بر سرش، خاک بر سرش. کسی که پدر و مادرش یا یکی از آن دو پیش او به سن پیری برسند و او به واسطه خدمت به آنها بهشتی نشود. 📖نهج الفصاحه، ص349 : 🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
پنج کاری که نشانه تواضع است 🔻 امام رضا علیه السلام فرمودند: 🔹التَّواضُعُ دَرَجاتٌ: مِنْها أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلَها مَنْزِلَتَهابِقَلْبٍ سَليمٍ، لايُحِبُّ أَنْ يَأْتىَ إِلى أَحَدٍ إِلاّ مِثْلَ مايُؤْتى إِلَيْهِ، إِنْ رَأى سَيِّئَةً دَرَأَهابِالْحَسَنَةِ، كاظِمُ الْغَيْظِ عافٍ عَنِ النّاسِ، وَاللّه ُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛ 🔸تواضع درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه انسان اندازه خود را بشناسد و با طيب خاطر خود را در آن جايگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار كندكه انتظار دارد با او رفتار كنند، اگر بدى ديد آن را با خوبى جواب دهد، خشم خود را فروخورد و از مردم درگذرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد. 📚 اصول کافی، جلد2، صفحه 124 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥☝️توبه تا لحظه مرگ ...! 🎙 🌺«مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»: التّوبَهُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَ اسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَ تَرْکٌ بِالْجَوارِحِ، وَ اِضمارٌ أنْ لایَعُودَ. توبه عبارت است از: پشیمانی در دل، استغفار با زبان، ترک گناه در عمل و تصمیم بر عدم ارتکاب مجدّد آن. 📙(فهرست غرر، ص ٣٩) ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi