7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوت خارق العاده قرآن توسط یک کارگر ساختمان که تمامی قاریان اسلام را به حیرت آورده است!!
✍ @hekayate_quran
🌐عجیب ترین نقاشی که از قرون وسطی درباره حضرت عیسی (ع) بجا مانده اورا سوار چیزی شبیه به سفینه نشان میدهد ! اینکه چطور،کجا و چگونه سفینه در قرون وسطی دیده شده سوال است !
✍ @hekayate_quran
═══✙🍃✨🍃✨🍃✙═══
#داستان حضرت_سليمان_مورچه
🔮حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت .
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
مورچه گفت : " ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند . خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند ار آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد .
این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم وبه دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند ومن از دهان او خارج میشوم ."
سلیمان به مورچه گفت : (( وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟ ))
مورچه گفت آری او می گوید :
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن
••✾🌻🍂🌻✾••
✍ @hekayate_quran
👆عکس واقعی بانو زلیخابعداز بازسازی در موزه مصر.
💫َ و قطعاً براى كسانى كه ایمان آورده و همواره تقوى پیشه كرده اند پاداش آخرت بهتر است.(یوسف_57)
✍ @hekayate_quran
.
📎زن و شوهر پیری با هم زندگی میکردند. پیرمرد همیشه از خر و پف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمیرفت و گلههای شوهرش رو به حساب بهانهگیریهای او میگذاشت. این بگومگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه روزی پیرمرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خر و پف میکند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده میکند و یک شب همه سر و صدای خرناسهای گوشخراش همسرش را ضبط میکند.
پیرمرد صبح از خواب بیدار میشود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خر و پفهای شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش میرود و او را صدا میکند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است! از آن شب به بعد خر و پفهای ضبط شده پیرزن، لالایی آرامبخش شبهای تنهایی او میشود.
قدر هم رو بدونیم تا یک روزی پشیمون نشیم
✍ @hekayate_quran
مبارک باد زیبا مبعثش که با🕊🌸
اقرا بسم ربک آغاز
و با انا اعطیناک الکوثر، بیمه🕊🌸
و با الیـوم اکملت لکم الدیـن🕊🌸
جاودانه شد
نغمه جاءالحق درتمام عالم🕊🌸
طنین افکند
#عيد_مبعث_مبارک💚🌹
ೋღ✍ @hekayate_quran
خدایا کمک کن
در سالِ جدید
دلهایِمان مهربانتر از همیشه
و دستهایِمان بخشایندهتر از هر زمانِ دیگری،
دستگیرِ افتادهای باشد،
نگاههایِمان یاریرسانِ بغضی نیمهجان
و آغوشِمان شانهای برایِ دردهایِ بیکسی باشد.
آمین🙏
✍ @hekayate_quran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانگ تڪبیر زامواج فضا مےآید
گوش باشید ڪہ آواےخدا مےآید
بوےعطر از نفس بادصبا مےآید
نفس بادصبا روح فزا مےآید
پیڪ وحےاست ڪہ در غارحرا مےآید
بہ محمد ز خداوند ندا مےآید
بخشی از عاشقانه هایِ چشم درچشمِ خدا به حبیبش مُحَمَّد(ص)در شب معراج🌺
عيد مبعث بر عاشقان مبارك باد♥️🍃
روزتون زیبا و شاد💚🌹
✍ @hekayate_quran
.
☘داستانی تکان دهنده☘
🌸ميرداماد و آتش شهوت🔥
🍃در كتابی كه فیلسوف بزرگ، عارف عامل، علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان مقدمهای بر آن نگاشته بود خواندم:
عباس صفوی در شهر اصفهان از همسر خود سخت عصبانی شده و خشمگین میشود، در پی غضب او، دخترش از خانه خارج شده و شب برنمیگردد، خبر بازنگشتن دختر که به شاه میرسد، بر ناموس خود كه از زیبائی خیره كنندهای بهره داشت سخت به وحشت میافتد، ماموران تجسّس در تمام شهر به تكاپو افتاده ولی او را نمىیابند.
☄دختر به وقت خواب وارد مدرسه طلاّب میشود و از اتفاق به در حجره محمدباقر استرآبادی كه طلبهای جوان و فاضل بود میرود، در حجره را میزند، محمدباقر در را باز میكند، دختر بدون مقدمه وارد حجره شده و به او میگوید از بزرگ زادگان شهرم و خانوادهام صاحب قدرت، اگر در برابر بودنم مقاومت كنی ترا به سیاست سختی دچار میكنم . طلبه جوان از ترس او را جا میدهد، دختر غذا میطلبد، طلبه میگوید جز نان خشك و ماست چیزی ندارم، میگوید بیاور . غذا میخورد و میخوابد.
😈وسوسه به طلبه جوان حمله میكند، ولی او با پناه بردن به حق تعالی، دفع وسوسه میكند، آتش غریزه شعله میكشد، او آتش غریزه را با گرفتن تك تك انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش میكند، مأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه میافتد، احتمال بودن دختر را در آنجا نمیدادند، ولى دختر از حجره بیرون آمد، چون او را یافتند با صاحب حجره به عالی قاپو منتقل كردند .
☀️عباس صفوی از محمدباقر سئوال میكند دیشب، در برخورد با این چهره زیبا چه كردی؟ وی انگشتان سوخته را نشان میدهد، از طرفى خبر سلامت دختر را از اهل حرم میگیرد، چون از سلامت فرزندش مطلع میشود، بسیار خوشحال میشود،
👈 به دختر پیشنهاد ازدواج با آن طلبه را میدهد، دختر نیز که از شدت پاكی آن جوانمرد بهت زده بود، قبول میكند. بزرگان را میخوانند و عقد دختر را براى طلبه فقیر مازندرانی میبندند و از آن به بعد است كه او مشهور به میرداماد میشود و چیزی نمیگذرد كه اعلم علمای عصر گشته و شاگردانی بس بزرگ هم چون ملا صدرای شیرازی صاحب اسفار و كتب علمی دیگر تربیت میكند .
✍ @hekayate_quran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لطفا از کانال دوم ما حمایت کنید🙏💚👇
💚 @Mojezeh_Elaahi
4_6032915087793063957.mp3
3.26M
🌸 #عید_مبعث
💐ذکر همه عالم و آدم شده یکسر
💐دردانه ی داور گردیده پیمبر
🎤 #محمودکریمی
👏 #سرود
👌 #بسیار_زیبا
🎧 گوش کنید و نشر دهید📡
✍ @hekayate_quran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لطفا از کانال دوم ما حمایت کنید🙏💚👇
💚 @Mojezeh_Elaahi
.
💠 رسول اكرم صلي اللّه عليه وآله طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود، ياران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگين انگشتر در ميان گرفته بودند. در اين بين يكي از مسلمانان كه مرد فقير ژنده پوشي بود از در رسيد. و طبق سنت اسلامي كه هركس در هر مقامي هست ، همين كه وارد مجلسي مي شود بايد ببيند هر كجا جاي خالي هست همانجا بنشيند و يك نقطه مخصوص را به عنوان اينكه شاءن من چنين اقتضا مي كند در نظر نگيرد آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطه اي جايي خالي يافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوي مرد متعين و ثروتمندي قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه هاي خود را جمع كرد و خودش را به كناري كشيد، رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت :ترسيدي كه چيزي از فقر او به تو بچسبد؟!. نه يا رسول اللّه !
ترسيدي كه چيزي از ثروت تو به او سرايت كند؟. نه يا رسول اللّه ! ترسيدي كه جامه هايت كثيف و آلوده شود؟. نه يا رسول اللّه ! پس چرا پهلو تهي كردي و خودت را به كناري كشيدي ؟. اعتراف مي كنم كه اشتباهي مرتكب شدم و خطا كردم . اكنون به جبران اين خطا و به كفاره اين گناه حاضرم نيمي از دارايي خودم را به اين برادر مسلمان خود كه در باره اش مرتكب اشتباهي شدم ببخشم ؟ مرد ژنده پوش : ولي من حاضر نيستم بپذيرم . جمعيت : چرا؟!
چون مي ترسم روزي مرا هم غرور بگيرد و با يك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاري بكنم كه امروز اين شخص با من كرد.
📔داستان راستان / استاد مطهري
✍ @hekayate_quran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لطفا از کانال دوم ما حمایت کنید🙏💚👇
💚 @Mojezeh_Elaahi