eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
17.7هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
20 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿خدایا🙏 🌸گوشه چشمی از تو کافیست 🌿تا هر رنجی به رحمت... 🌸هر غصه ای به شادی... 🌿هر بیماری به سلامتی... 🌸هر گرفتاری به اسایش وآسانی... 🌿هر فراقی به وصل... 🌸هر قهری به آشتی... 🌿هر زشتی به زیبایی... 🌸هر تاریکی به نور... 🌿هر ناممکنی به معجزه تبدیل شود! 🌸پروردگارا تمام وجود وهستیمان را 🌿آرزوهایمان را غرق محبت 🌸و نگاه معجزه گرت بفرما...🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ روزتون زیبا در پناه امن الهی💚🌹 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
📚آمدن ظرف آب از آسمان براى زن روزه دار امّ ايمن، كه نام او "بَركه" است، دختر "ثعلبة بن عمرو بن حصن بن مالك" مى باشد. امّ ايمن خدمتگزار "آمنه" مادر پيامبر9 بود، كه به عنوان ارث به پيامبر9 منتقل شد، و آنگاه هم كه رسول خدا9 مادر خود را از دست داده بود، امّ ايمن پرستارى وى را عهده دار گرديد، و به اصطلاح او خدمتگزار رسول خدا محسوب مى شد، و بارها رسول خدا9 مى گفت: امّ ايمن: پس از مادرم "آمنه" مادر من است. گاهى هم رسول خدا9 او را عضو خانواده و يادگار اهل بيت خويش مى خواند.(1) آرى، امّ ايمن را يكى از بانوان نمونه و ممتاز تاريخ اسلام، در ميان ياران فداكار پيامبر9 بايد دانست، زيرا مجموعه حركات و كوششهاى او در طول زندگى پُر بركتش در مورد وابستگى به پيغمبر9 و خاندان پاك رسول خدا9، يك زندگى درخشان و افتخارآميز و سراسر پرعظمتى را به ارمغان آورده، كه موارد حسّاس و ارزشمند آن را در زير مرور مى كنيم: 1 ـ وقتى رسول خدا9 با "خديجه" ازدواج كرد، امّ ايمن را از قيد بردگى آزاد نمود، و اين بانو با "عبيدبن زيد" ازدواج كرد، و داراى فرزندى شد كه او را "ايمن" ناميدند. "عبيدبن زيد" هم از ياران رسول خدا9 محسوب مى گرديد، كه در جنگ "خيبر" شركت نمود و شهيد شد.(2) 2 ـ زيدبن حارثه، غلام خديجه بود، كه او را به پيامبر9 بخشيد. پيامبر هم او را آزاد كرد و بعد از نبوّت رسول خدا9 زيد با امّ ايمن ازدواج نمود، و اين زن و شوهر صاحب فرزند پسرى شدند، كه نام او را "اسامه" گذاشتند.(3) 3 ـ نوشته اند: وقتى "امّ ايمن" مى خواست از مكّه هجرت كند، مركب و زاد و توشه راهى نداشت، و در آن ساعت روزه دار هم بود و بدين ترتيب مكه را ترك گفت و راه مى پيمود كه تشنگى شديدى به او دست داد، اما ظرف آبى را سوى آسمان به سوى او سرازير شد، آن گاه "ام ايمن" از آن آب نوشيد و سيراب گرديد. او بارها مى گفت: از آن تاريخ به بعد هرگز گرفتار تشنگى شديد نشدم، و حتّى در گرمترين هوا مى توانستم به راحتى روزه دار شوم!(4). 4 ـ ام ايمن علاقه زيادى به رسول خدا9 داشت و پيامبر9 هم نسبت به او بسيار مهربان بود و از وى تجليل مى كرد و مى فرمود: هر كس مى خواهد با يكى از زنان بهشتى ازدواج كند، با امّ ايمن پيوند زناشويى برقرار كند. آنگاه او را به ازدواج "زيدبن حارثه" درآورد.(5) 5 ـ زياد اتّفاق مى افتاد كه، رسول خدا9 به خانه "امّ ايمن" مى رفت، و اين بانو هم براى آن حضرت شير مى آورد، اما يا رسول خدا روزه بود و از خوردن شير ممنوع بود، يا مى فرمود: شير ميل ندارم، ولى در آن فضايى معنوى و انسانى كه رسول خدا با ياران خويش داشت، در مقابل "امّ ايمن" هم لبخند مى زد و ظرف شير را برمى گردانيد.(6) 📚(1) وسائل الشيعه، ج 14، ص 117. (2) الاصابه، ج 4، ص 432. (3) همان. (4) همان (5) همان. (6) الاصابه، ج 4، ص 432، زنان دانشمند و راوى حديث، ص 50. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎💎 💎باران الماس و یاقوت اینو👆بفرستید برای اونهایی که میخواهند جنبه های اعجاز قرآن رو زیر سوال ببرند. و مثلا نعمات بهشتی مثل نهرهای شیر و عسل و... را تمسخر می‌کنند. وقتی ما در این دنیای کوچک ناسوت این چیزهای عجیب را که در کلیپ مشاهده می‌کنید، می‌بینیم، و دانشمندان معاصر آنها را کشف کرده اند، آن‌وقت در عالم بالا بعد از مرگ، توصیفات قرآن از بهشت خیلی عجیب است؟ بعضی ها با ذهن کوچک خود همه چیز را تمسخر می‌کنند. و همه چیز را از پنجره دنیای ماده و تجربه و لوله آزمایش و ذهن خُرد خود می‌بینند. در حالیکه بگفته دانشمندان کل سیاره زمین با همه آدمهاش و.... ، بمانند یک دانه ماسه در میان تمام ماسه های سواحل و بیابانهاست ‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
📚دماغ زن مرده روزه خوار را شكستند!! مرحوم حاجى نورى از قول يكى از علماى نجف نقل مى كند پدر و مادرم در اصفهان بودند و به من نامه مى نوشتند; ولى مدتى بود كه نامه آنها نمى آمد. در خواب ديدم جنازه مادرم را مى آوردند در حالى كه بينى او شكسته بود و خون مى آمد و نيز او را مى زنند: رفتم گفتم: مگر چه كرده است؟ گفتند: ما مأمور عذاب او هستيم. من وحشتزده از خواب بيدار شدم. طولى نكشيد كه به من خبر رسيد كه جنازه اش را به كربلا آورده اند و براى نماز و دفنش بيا. من رفتم تا او را از تابوت درآورم; سر تابوت را كه باز كردم ديدم كفن مادرم خونين است چونكه دماغ او شكسته بود. از آن كسى كه مأمور حمل جنازه بود علّت را پرسيدم، او عذر آورد كه تقصير من نبود چون كه چند جنازه را با هم مى آوردم; در فلان منزل كه پياده شديم جنازه ها را روى هم گذاشته بوديم، قاطرها با هم نزاع كردند و به تابوتها خودند تابوت مادر تو افتاد; براى همين دماغش شكست. وقتى آن را ديدم متوجه شدم كه تعبير همان خواب است و فهميدم كه بقيه خوابم نيز صحيح است و مادرم الآن در عالم برزخ در عذاب است و به فكر عذاب قبرش افتادم. به حرم حضرت ابوالفضل العباس7 آمدم و متوسّل شدم به آن حضرت به طور جدّى از آقا خواستم مادرم را شفاعت كن و عهد كردم كه براى قضاى نماز و روزه هاى او نايب بگيرم. يكى دو ماه براى نماز و روزه هاى مادرم نايب گرفتم، ولى بعدها فراموش كردم. پس از دو ماه در عالم رؤيا همان قضيه را دوباره ديدم. گفتم: مگر قمر بنى هاشم شفاعت نكرد؟ گفتند: تو به عهد خود وفا نكردى از خواب بيدار شدم و نماز و روزه هايش را بجا آوردم. اف بدان مردى كه سازد اختيار         از براى خويش همسر بى نماز زندگى دشوار باشد بر زنى         باشدش در دهر شوهر بى نماز هيچ مى دانى نمى بايست داد         بر كسى گر خواست دختر بى نماز 📚 دستغيب، عبدالحسين، داستانهاى پراكنده، ج 3، ص 140.   ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
11.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️جریان بانویی که تاجر بود👆 (خیلی زیباست گوش کنید و نشر دهید👌) . 💰تجارت چیست؟ آنکه سود بیشتری به دست بیاورد خدیجه بسیار ثروتمند بود میتوانست دنیایش را آباد تر کند از آنچه بود اما میدانست که دنیا گذرا و فانی ست چه بهتر که ثروت جایی خرج شود که مانایی بیشتری داشته باشد تمام ثروتش را داد چه چیز به دست آورد : قلب رسول خدا را قلب جان جانان خدا را محبت پیامبر را ⁃ نشستن بر قبر خدیجه ⁃ و این مثل خدیجه کوثر خدا را و کوثر رسول خدا را ❤شد مادر مادر امامان خودش شد مادر امامان چه اینکه علی بن ابیطالب را از ۶ سالگی در دامن مهر خود بزرگ کرد 👈و دوازده امام را مادری کرد ↩خدیجه سلام الله علیها تاجر بود...! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
📚ابو درداء و افراط در روزه دارى اگر چه "ام درداء" خود بانوى دانشند و خردمندى بود، اما شوهر وى "ابودرداء" در عين حالى كه از ياران رسول خدا9 محسوب مى شد، در عبادت و زهدپيشگى راه افراط و تندروى را پيش گرفته، و از اين ناحيه هم موجب اعتراض و انتقاد ياران خويش را فراهم كرده، و هم در انجام وظايف خود نسبت به همسر، راه گلايه و شكايت را گشوده است! آرى، مى دانيم وقتى رسول خدا9، ميان ياران خويش "پيمان اخوت" برقرار مى كرد، بين سلمان فارسى و ابودرداء هم پيمان برادرى قرار داد. بدين خاطر سلمان فارسى هرگاه فرصتى مى يافت، از باب اداى حقّ برادرى، به خانه "ابودرداء" و به زيارت او مى رفت. يكى از اوقاتى كه سلمان براى ديدار "ابودرداء" به خانه اش رفت، وى در خانه نبود، امام سلمان متوجه شد همسر وى "ام درداء" وضع نامرتب و ژوليده اى دارد، از اين جهت ناراحت شد، و رفتار زن را مورد اعتراض قرار داد كه، چرا خود را اينگونه ژوليده و بدون رسيدگى به وضع لباس و نظافت رها كرده است؟ "ام درداء" پاسخ داد: سلمان! برادر تو، ابودرداء، به خودآرايى زن و مظاهر دنيا توجهى ندارد، زيرا همه روزها را روزه مى گيرد، و شبها هم به عبادت و شب زنده دارى مى پردازد! اما طولى نكشيد كه ابودرداء از راه رسيد، به سلمان خوش آمد گفت، و دستور داد براى او غذا حاضر كنند، ولى وقتى سفره پهن شد و ميزبان، سلمان را به غذا خوردن فراخواند و خود چون روزه دار بود، به كنار نشست، چون روزه او مستحبى بود سلمان پيشنهاد كرد آن را افطار كند، و تا او افطار نكرد، سلمان هم دست به غذا نزد! بارى، شب فرا رسيد و سلمان همچنان ميهمان بود كه متوجه شد، ميزبان مى خواهد تمام شب را به عبادت و مناجات بپردازد. اما سلمان او را مهار كرد و گفت: بايد به استراحت و ساير تكاليف خود بپردازد. بعد ادامه داد: اى ابودرداء! آخر تو در برابر خداوند يك وظيفه دارى، نسبت به جسم خود و حفظ و استراحت آن مسئوليت دارى، همچنين در مقابل زن و اعضاى خانواده، يك سلسله وظائف به عهده دارى. بنابراين، بعضى از روزها را روزه بگير، برخى را هم افطار كن و خود را آزاد بگذار، هم نماز و عبادت داشته باش، و هم به خواب و استراحت خود رسيدگى كن، و بالاخره آنچه مهم است: اعط كلّ ذى حقّ حقّه. بايد هر حقدارى را به حقّ خود برسانى. يك شخص مسلمان عاقل، كسى است كه از يكسونگرى پرهيز داشته، به راه افراط و تفريط نيفتد، و هر چيزى را در حدّ خود و هر كارى را در جاى خود انجام دهد. 📚سفينة البحار، ج 1، ص 443.   ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی كن ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿر رونق عمر جهان چندصباحی گذراست قصه بودن ما برگی ازدفتر افسانه ایِ راز بقاست دل اگر میشكند گل اگر میمیرد واگر باغ بخود رنگ خزان میگیرد همه هشدار به توست ❣🍀 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
📚زن پیروز بر شیطان در زمان حضرت عیسی (ع) زنی بود که شیطان نمی توانست به  هیچ عنوان فریبش دهد. روزی این زن در حال پختن نان بود که وقت نماز شد. دست از کار کشید و مشغول نماز شد.۱ در این هنگام شیطان کودک این زن را وسوسه کرد که به سمت آتش  برود.رفت و به درون تنور افتاد. بعد شیطان وسوسه کنان  به طرف زن  رفت که بچه ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشکن.  زیرا میدانست این  از آن نمازهایی است که فایده دارد.( نمازهایی که فایده ندارد شیطان آب وضوی آن را هم می آورد) اما این زن توجهی به وسوسه شیطان نکرد. حال معنوی زن طوری شد که نماز را نشکست. شوهر آمد دید که صدای بچه از درون تنور می آید. و زن در حال خواندن  نمازاست. بچه سالم است و نمی سوزد. دست به درون تنور برد و بچه را درآورد. مرد این ماجرا را  نزد حضرت عیسی تعریف کرد. حضرت عیسی به خانه آنها آمد و از زن پرسید تو چه کردی که به این مقام رسیدی؟ زن پاسخ داد: ۱- همیشه کار آخرت را بر دنیا ترجیح می دادم. ۲- از وقتی خود را شناختم بی وضو نبودم ۳- همیشه نماز خود را در اول وقت می خواندم ۴- اگر کسی بر من ستم می کرد یا دشنامم می داد او را به خدا وا می گذاشتم و کینه او را به دل نمی گرفتم. ۵- در کارهایم به قضای الهی راضیم 6- سا‍ئل را از در خانه ام مأيوس نمی كنم . 7- نماز شب را ترك نمی نمايم حضرت عیسی فرمود اگر  این زن ، مرد می بود پیامبر می شد چون  کارهایی می کند که فقط پیامبران می کنند.و بر چنین کسی شیطان  سلطه ندارد. 📚-منبع :عرفان اسلامي ، ص300؛ شيطان در كمينگاه ، ص 233 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
🌼 امام رضا عليه السلام: افطارى دادن تو به برادر روزه‏ دارت، فضيلتش بيشتر از روزه داشتن توست. 📗الکافی ج۴ ص۶۸ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
📚داستان قتل نفس محترمه در بنى اسرائيل اين داستان با تكيه بر روايات و تاريخ به این صورت نقل شده است: يكى از ثروتمندان بنى اسرائيل كه صاحب ثروت فراوان و انبوه بود، وارث برى جز پسرى عموى خود نداشت عمرش طولانى شد، پسر عمو هر چه انتظار مرگ او را كشيد كه پس از مرگش به ثروتش برسد خبرى نشد، لذا نقشه كشيد او را به قتل برساند، و نهايتاً به دور از چشم مردم او را كشت و جنازه اش را در ميان راه گذاشت، و با ناله و فرياد به نزد موسى آمد كه نزديك مرا كشته اند. قاتل با مراجعه به عموى خويش از دخترش خواستگارى مى كند عمو به او پاسخ منفى مى دهد، و دخترش را به جوانى پاك و نيك سيرت عقد مى بندد، جوان شكست خورده تصميم به كشتن عمو مى گيرد و او را از پاى درمى آورد، آنگاه شكايت واقعه را نزد موسى مى برد و از او مى خواهد كه قاتل عمويش را پيدا كند. از آنجا كه قتل نفس در بنى اسرائيل بسيار سنگين بود و مجهول بودن قاتل سبب شد كه هر قبيله اى ماجراى قتل را به عهده قبيله ديگر بيندازد و مسئله را از خود دفع كند زمينه نزاع و خون ريزى گسترده فراهم شد، لذا نزد موسى آمدند و از آن پيامبر بزرگ حكميت در آن وضع مبهم را درخواست كردند كه حضر حق فرمان ذبح گاوى را به آنان داد، و آنان هم با سئوالات بيجا و غير منطقى و بهانه تراشى هاى غير معقول برنامه را به گاوى منحصر و گران قميت رسانيدند و گرچه به فرموده قرآن مجيد ميلى به كشتن گاو نداشتند، ولى ناچاراً براى دفع فتنه عظيم ميان دوازده قبيله بنى اسرائيل تن به اجراى فرمان دادند. عياشى در تفسيرش از حضرت رضا (ع) روايت مى كند كه در جستجوى گاو مورد نظر برآمدند و آن را نزد جوانى از بنى اسرائيل يافتند و از او خواستند كه گاوش را به آنان بفروشد و او هم به قيمت پر كردن طلا در پوستش اعلام فروش كرد! خريداران كه چاره اى جز خريد نداشتند و براى دفع فتنه عظيم بايد به اين خريد تن مى دادند نزد موسى آمدند و از قيمت سنگين گاو شكايت كردند، موسى به آنان گفت: چاره و گريزى نيست آن را بخريد. عده اى از رسول اسلام درباره اين خريد و فروش و به ويژه قيمت سنگين پرسيدند حضرت فرمود: جوانى بنى اسرائيل نسبت به پدرش بسيار نيكوكار بود، جنسى را خريد كه براى او سود فراوان داشت نزد پدر آمد تا كليد صندوق پول را از او بگيرد و به فروشنده جنس بپردازد، ولى پدر را در حالى كه كليد زير سرش بود در خواب خوش يافت، از اين كه او را بيدار كند كراهت داشت، خريد آن جنس پرسود را رها كرد، هنگامى كه پدر بيدار شد ماجرا برايش گفت، پدر او را مورد نوازش و تمجيد و تحسين قرار داد و گاو مورد نظر را به او بخشيد و گفت اين به جاى سودى كه از دستت رفت آنگاه پيامبر فرمود: «انظروا الى البر ما بلغ باهله:»  با دقت عقلى به نيكى بنگريد كه اهلش را به كجا مى رساند و با او چه مى كند؟!! 📚منبع : پایگاه عرفان ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
پیرمرد : دلت گرفته آره؟! دل همه میگیره.... دل داشته باشی میگیره دیگه... یا رفیق من لا رفیق له.... ای رفیق کسی که... سرباز : رفیقی نداره.... پیرمرد: تو هم قشنگیا... از خودی.... خب حالا می خوای یه راهی بهت یاد بدم دلت وا بشه؟! چشماتو ببند... د ببند دیگه... خب چی میبینی؟! سرباز : هیچکس... پیرمرد: هیچکس! خب هیچکس قشنگه دیگه.... هیچکس همه کسه... همه کس هیچکسه... حالا حالت خوب شد؟! وقتی خدا رو داری چی نداری و وقتی خدا رو نداری چی داری؟! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
✨💚✨ (ع) 💛پیشاپیش ولادت با سعادت کريم اهل بيت،💛 💛امام حسن مجتبی(ع) مبارک باد💛 با سلام کریم کسی رو دست خالی رد نمی کنه... شده با تغییر عکس پروفایلتون 🖼 استوری گذاشتن✨ چندتا دونه لقمه نذری 🌮🥖 شیرینی 🎂🍰 جشن خانگی 🎋🎊 پخش مولودی توی خونه یا محله 🎤🎧 یا حتی پوشیدن یه لباس رنگ روشن و تبریک میلاد آقامون 👚🎁 خودتونو از سر سفره ی کریمانه امام حسن(ع) جآنمون -❤- محروم نکنید بچه شیعه باید زرنگ باشه😉 با کوچکترین کارها در شادی اهل بیت(ع) شریک باشیم...😍😍😍 "ع" "ع" "ع" "ع" 💚✨ ✨💚 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani