eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
17.8هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
15 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نمونه تخفیفات | تبادل‌وتبلیغ
جوک های خنده دار0⃣2⃣0⃣2⃣😂😂😂 اگه میخوای تا سر حد مررررگ بخندی بیا😜😜🤪🤪 پر از میکس های نابـــــــ😍😍😍 عکس و فیلم خنده‌دار😹😹😹 جوک هات تکرارین؟؟؟ بیا کلی جوک جدید یاد بگیر🎃🎃 https://eitaa.com/joinchat/2149318687Cc0b3fb0ca4 بشدت پیشنهاد میشه🙈😂👆
هدایت شده از نمونه تخفیفات | تبادل‌وتبلیغ
✅معتبرترین کانال ورزشی ایتا را به شما معرفی می کنیم ✅کانال رسمی برنامه در ایتا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅نقل و انتقالات فوتبال جهان 🏟اطلاع رسانی بازی های فوتبال ✅بررسی تخصصی لیگ برتر ایران 🏟 کاریکاتور های مختلف فوتبالی 🖥اطلاع رسانی پخش زنده مسابقات از تلویزیون 🔰 https://eitaa.com/joinchat/4190961703C7d1a1157aa .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنام تو آغاز می کنم پروردگارم شروع هر لحظه را ای که زیباترین علت هر آغاز، تویی... " الهی به امیدتو" ┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┓ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani ┗━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┛
📚دعای ذوالکفل برای رومیان چون ذوالکفل مردم را برای جهاد با دشمنان خدا ترغیب کرد. آن قوم به پیامبر خدا گفتند؛ اگر از خدا بخواهی که مرگ به سراغ ما نیاید به همراه تو در این جنگ شرکت می کنیم. ذوالکفل در مناجات خویش با پروردگار گفت؛ «بارالها! تو می دانی که رومیان از من چه خواسته اند، مرا به خاطر عدم توانم در برابر آنها عذاب مفرما. خداوند فرمود؛ درخواست قومت را اجابت می کنم و تو را کفیل آنها قرار می دهم.» دعای رومیان مستجاب شد، عمرشان طولانی شد و جمعیت آنها افزایش پیدا کرد به قدری صاحب فرزند شدند که از عهده نگهداری و تغذیه آنها برنمی آمدند. سختی این نگهداریها و کمبود غذا بقدری به آنها فشار آورد که باعث شد آنها نزد پیامبر بیایند و از او بخواهند که به زندگی عادی خود برگردند. به همین خاطر است که بیشتر انسانها از نژاد رومی می باشند. خداوند از ذوالکفل پیمان گرفت که هرگز خشمگین نشود و چون خداوند خود تکفل این امر را نمود، او را ذوالکفل نامید. از معجزات دیگر ایشان می توان به دهکده ای اشاره کرد که مردمان آن بر اثر بیماری طاعون مرده بودند و بعد از شصت سال این پیامبر دعا کرد تا آنان بار دیگر زنده شوند. و همچنین دعا کرد پادشاهی که با قدرت عظیم بر تخریب بیت المقدس آمده بود به هلاکت رسید. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
ترک هر گناه=نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام ترک هر گناه=برداشتن یک قدم در مسیر ظهور ••✾🌻🍂🌻✾•• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
📔 پدري فرزند خود را خواند. دفتر مشق او را كه بسيار تميز و مرتب بود نگاه كرد و گفت: فرزندم چرا در اين دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتي و آن را كثيف نكردي؟! پسر با تعجب پاسخ داد: چون معلم هر روز آن را نگاه مي كند و نمره مي دهد. پدر گفت: دفتر زندگي خود را نيز پاك نگاه دار، چون معلمِ هستي، هر لحظه آن را مي نگرد و به تو نمره مي دهد... ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري آيا انسان نمي داند كه خدا او را مي بيند... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ تصویری خلقت -خداوند 💢 عجایب بدن انسان و 🔷 معجزات و فواید دینی و علمی نماز خواندن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌ 💠 ] ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
📚صبر ذوالکفل روزی ابلیس یکی از شاگردانش را مأمور ساخت تا خشم ذوالکفل را برانگیزد. آن شخص نزد پیامبر خدا آمد و با عصبانیت و فریاد تقاضای دادخواهی کرد و ادعا کرد که مورد ظلم واقع گشته است. ذوالکفل از او خواست تا مدعی علیه را نزد او بیاورد. اما آن شخص نپذیرفت و به فریادها و بی تابی های خود ادامه داد، ذوالکفل نیز مُهر خود را به او سپرد تا به مدعی علیه نشان دهد و او را در اسرع وقت نزدش بیاورد. اما روز بعد شخص تنها بازگشت و به پیامبر گفت؛ او به مُهر تو توجهی نکرد. پیامبر به علت بی خوابی و خستگی چند روز گذشته، می خواست کمی استراحت کند، اما آن مَرد اصرار کرد تا پیامبر نخوابد تا بلکه بتواند او را خشمگین کند. اما پیامبر خدا با صبر نامه ای را تهیه کرد و آن را مُهر کرد و به شخص داد و گفت؛ این را به مدعی برسان. روز دوم باز همان شخص نزد ذوالکفل آمد و گفت؛ نامه ات را پاره کرد و هیچ توجهی به نوشته هایت نکرد. آن شخص همچنان فریاد می کرد، تا اینکه ذوالکفل با صبر و حوصله حاضر شد تا برای دادخواهی همراه شخص برود. روز بسیار گرم و طاقت فرسایی بود، بطوری که هیچ کس در آن روز از خانه اش بیرون نیامده بود، اما ذوالکفل با صبر و حوصله و در سکوت به همراه آن شخص می آمد، تا اینکه شخص وقتی صبر و حوصله و آرامش ذوالکفل را دید ناگهان از کنار پیامبر جداشد و فرار کرد. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
✍به این سه حقیقت فکر کنیم! 1⃣اینکه خداوند بدون شک تمام اعمالمون را می بیند «إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير»​ 2⃣اینکه همیشه، فرشتگانی مجاورمون هستند که ثبت و ضبط می کنند ریز و درشت خوب و بدمون رو؛ «رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُون‏»​ 3⃣اینکه اصلاً از کجا معلوم؛ شاید بیخ گوشمون نشسته باشد جناب عزرائیل و صادر شده باشد دستور رفتنمون رو ! «عَسى‏ أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُم‏» ••✾🌻🍂🌻✾•• ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
📚 داستان آیت الله شفتی و دعای سگ گرسنه حجه السلام شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت. روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت. حجه الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت. خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند. ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن. من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم. 📙 اقتباس ازکتاب صد و یک حکایت ،ص ١۵٨ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواب است. چیزهایی که قبل از هر خواب باید بدانید...💯🔆 پیشنهاد میکنم حتما ببینید و این کلیپ را بین دوستان و آشنایان دهید.✅ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌ 💠 ] ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani
روزی چند نفری که در جستجوی آرامش و رضایت درون بودند، نزد یک استاد رفتند و از او پرسیدند: استاد شما همیشه یک لبخند روی لبت است و به نظر ما خیلی آرام و خشنود به نظر میرسی، لطفا به ما بگو که راز خشنودی شما چیست؟ استاد گفت: بسیار ساده! من زمانی که دراز می‌کشم، دراز می‌کشم. زمانی که راه می‌روم، راه می‌روم. زمانی که غذا می‌خورم، غذا می‌خورم. ان چند نفر عصبانی شدند و فکر کردند که استاد آن‌ها را جدی نگرفته است. به او گفتند که تمام این کارها را ما هم انجام می‌دهیم, پس چرا خشنود نیستیم و آرامش نداریم؟ استاد به آن‌ها گفت: زیرا زمانی که شما دراز می کشید به این فکر می‌کنید که باید بلند شوید، زمانی که بلند شدید به این فکر می‌کنید که باید کجا بروید، زمانی که دارید می‌روید به این فکر می‌کنید که چه غذایی بخورید. فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که شما هستید! 👈زمان حال، تقاطع گذشته و آینده است و شما در این تقاطع نیستید بلکه در گذشته و یا آینده هستید... به این علت است که از لحظه‌هاتان، لذت واقعی نمیبرید زیرا همیشه در جای دیگر سیر می‌کنید و حس می‌کنید زندگی نکرده‌اید و یا زندگی نمی‌کنید. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani