#کتاب_صوتی
فضای قصه، فضای دوران باستان و ایران پیش از اسلام است. این اثر گذشته از آن که یکی از نمونههای برجستهی نثر سادهی فارسی است و فواید لغوی و زبانی بسیار از آن عاید میشود، از لحاظ بررسی تاریخ اجتماعی و وضع زندگی مردم ایران در قرن نهم و حتی پیشتر از آن، متنی بسیار ارزشمند است.
قصهای زیبا و دلکش که در زمانهای گذشته شهرت بسیاری داشته است.
در مجلد حاضر، بخش عمدهی قصه دربارهی دلاوریهای «ملک بهمن»، پسر فیروزشاه و ماجرای دلدادگی او به «خورشیدچهره»، دختر «شَکموخان» آمده است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
#داستان_آموزنده
🔆امتحان هوش
تا آخر هيچيك از شاگردان نتوانست به سؤ الى كه معلم عاليقدر طرح كرده بود جواب درستى بدهد. ههركس جوابى داد و هيچكدام مورد پسند واقع نشد. سؤ الى كه رسول اكرم در ميان اصحاب خود طرح كرد اين بود:
در ميان دستگيره هاى ايمان كداميك از همه محكمتر است ؟.
يكى از اصحاب : نماز. رسول اكرم : نه . ديگرى : زكات . رسول اكرم : نه .
سومى : روزه . رسول اكرم : نه .
چهارمى : حج و عمره . رسول اكرم : نه .
پنجمى : جهاد. رسول اكرم : نه .
عاقبت جوابى كه مورد قبول واقع شود از ميان جمع حاضر داده نشد، خود حضرت فرمود:
تمامى اينهايى كه نام برديد كارهاى بزرگ و با فضيلتى است ، ولى هيچكدام از اينها آنكه من پرسيدم نيست . محكمترين دستگيره هاى ايمان دوست داشتن به خاطر خدا و دشمن داشتن به خاطر خداست .
📚كافى ، ج 2 (باب الحب فى اللّه والبغض فى اللّه ) ص 25. وسائل ، ج 2 (چاپ اميربهادر) ص 497.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 برات آرایش کردن❗️
وگرنه نمی تونستی تحمل کنی...
⬅️ فداکار واقعی تویی که ابدیت رو رها کردی.../دکتر رحیم پور
🎥#دکتر_رحیم_پور
#ماه_رجب
#خودسازی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫در ضمن انجام غسل واجب یا مستحبی تان نیت غسل زیارت امام حسین علیه السلام هم داشته باشید.
🎥#دکتر_میرباقری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
#داستان_آموزنده
🔆تشنه اى كه مشك آبش به دوش بود
اواخر تابستان بود و گرما بيداد مى كرد، خشكسالى و گرانى ، اهل مدينه را به ستوه آورده بود، فصل چيدن خرما بود. مردم تازه مى خواستند نفس راحتى بكشند كه رسول اكرم به موجب خبرهاى وحشتناكى مشعر به اينكه مسلمين از جانب شمال شرقى از طرف روميها مورد تهديد هستند فرمان بسيج عمومى داد. مردم از يك خشكسالى گذشته بودند و مى خواستند از ميوه هاى تازه استفاده كنند. رها كردن ميوه و سايه بعد از آن خشكسالى و در آن گرماى كشنده و راه دراز مدينه به شام را پيش گرفتن ، كار آسانى نبود. زمينه براى كارشكنى منافقين كاملاً فراهم شد.
ولى نه آن گرما و نه آن خشكسالى و نه كارشكنيهاى منافقان ، هيچكدام نتوانست مانع فراهم آمدن و حركت كردن يك سپاه سى هزار نفرى براى مقابله با حمله احتمالى روميان بشود.
راه صحرا را پيش گرفتند و آفتاب بر سرشان آتش مى باريد. مركب و آذوقه به حد كافى نبود. خطر كمبود آذوقه و وسيله و شدت گرما كمتر از خطر دشمن نبود. بعضى از سست ايمانان در بين راه پشيمان شدند. ناگهان مردى به نام ((كعب بن مالك )) برگشت و راه مدينه را پيش گرفت . اصحاب به رسول خدا گفتند: يا رسول اللّه ! كعب بن مالك برگشت .
فرمود:((ولش كنيد، اگر در او خيرى باشد خداوند به زودى او را به شما برخواهد گرداند و اگر نيست خداوند شما را از شر او آسوده كرده .))
طولى نكشيد كه اصحاب گفتند: يا رسول اللّه ! مرارة بن ربيع نيز برگشت .
رسول اكرم فرمود:((ولش كنيد اگر در او خيرى باشد خداوند به زودى او را به شما برمى گرداند و اگر نباشد خداوند شما را از شر او آسوده كرده است )).
مدتى نگذشت كه باز اصحاب گفتند: يا رسول اللّه ! هلال بن اميه هم برگشت . رسول اكرم همان جمله را كه در مورد آن دو نفر گفته بود تكرار كرد.
در اين بين شتر ابوذر كه همراه قافله مى آمد از رفتن باز ماند. ابوذر هر چه كوشش كرد كه خود را به قافله برساند ميسر نشد. ناگهان اصحاب متوجه شدند كه ابوذر هم عقب كشيده ، گفتند: يا رسول اللّه ابوذر هم برگشت .
باز هم رسول اكرم با خونسردى فرمود:((ولش كنيد، اگر در او خيرى باشد خدا او را به شما ملحق مى سازد و اگر خيرى در او نيست خدا شما را از شرّ او آسوده كرده است )).
ابوذر هر چه كوشش كرد و به شترش فشار آورد كه او را به قافله برساند، ممكن نشد. از شتر پياده شد و بارها را به دوش گرفت و پياده به راه افتاد. آفتاب به شدت بر سر ابوذر مى تابيد. از تشنگى له له مى زد. خودش را از ياد برده بود و هدفى جز رسيدن به پيغمبر و ملحق شدن به ياران نمى شناخت . همان طور كه مى رفت ، در گوشه اى از آسمان ابرى ديد و چنين مى نمود كه در آن سمت بارانى آمده است . راه خود را به آن طرف كج كرد. به سنگى برخورد كرد كه مقدار كمى آب باران در آنجا جمع شده بود. اندكى از آن چشيد و از آشاميدن كامل آن صرف نظر كرد؛ زيرا به خاطرش رسيد بهتر است اين آب را با خود ببرم و به پيغمبر برسانم ، نكند آن حضرت تشنه باشد و آبى نداشته باشد كه بياشامد. آبها را در مشكى كه همراه داشت ريخت و با ساير بارهايى كه داشت به دوش كشيد، با جگرى سوزان پستيها و بلنديهاى زمين را زيرپا مى گذاشت . تا از دور چشمش به سياهى سپاه مسلمين افتاد؛ قلبش از خوشحالى طپيد و به سرعت خود افزود.
از آن طرف نيز يكى از سپاهيان اسلام از دور چشمش به يك سياهى افتاد كه به سوى آنها پيش مى آمد. به رسول اكرم عرض كرد: يا رسول اللّه ! مثل اينكه مردى از دو به طرف ما مى آيد.
رسول اكرم :((چه خوب است ابوذر باشد!)).
سياهى نزديكتر رسيد، مردى فرياد كرد: به خدا خودش است ، ابوذر است .
رسول اكرم :((خداوند ابوذر را بيامرزد، تنها زيست مى كند، تنها مى ميرد و تنها محشور مى شود)).
رسول اكرم ابوذر را استقبال كرد، اثاث را از پشت او گرفت و به زمين گذاشت . ابوذر از خستگى و تشنگى بى حال به زمين افتاد.
رسول اكرم :((آب حاضر كنيد و به ابوذر بدهيد كه خيلى تشنه است )).
ابوذر:((آب همراه من هست )).
((آب همراه داشتى و نياشاميدى ؟!))
((آرى پدر و مادرم به قربانت ! به سنگى برخوردم ديدم آب سرد و گوارايى است . اندكى چشيدم ، با خود گفتم از آن نمى آشامم تا حبيبم رسول خدا از آن بياشامد)).
📚ابوذر غفارى ، تاءليف عبدالحميد جودة السحار، ترجمه (با اضافات ) على شريعتى .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
#داستان_کوتاه
یه داستان واقعی از یه کارآفرین:
سالها پیش، یه مرد جوان که تازه کسبوکار کوچیکی راه انداخته بود، با شکستهای پیدرپی مواجه میشد. او هر روز از شرایط شکایت میکرد؛ از مشتریهایی که نمیخریدن، از بازار که بههم ریخته بود، از رقبا که اجازه پیشرفت نمیدادن. فکر میکرد همه دنیا دست به دست هم دادن که جلوی موفقیتش رو بگیرن.
🌟یه روز پیرمردی که دوست خانوادگیشون بود بهش گفت:
"مشکل تو نه توی مشتریاس، نه توی بازار. مشکل اینه که خودت رو تغییر ندادی. تو با همون نگاه و همون رفتار قدیمی میخوای یه نتیجه جدید بگیری. این ممکن نیست!"
این حرف تو ذهنش جرقهای زد. شروع کرد به نگاه کردن به خودش:
- چرا مشتریها از من خرید نمیکنن؟ شاید من نیازشون رو درک نکردم.
- چرا تبلیغاتم جواب نمیده؟ شاید روش اشتباهیه.
شروع کرد به خوندن کتابهای موفقیت، شرکت کردن تو دورههای آموزشی، یاد گرفتن روشهای جدید بازاریابی. از هر فرصتی برای پیشرفت استفاده میکرد. کمکم رفتار مشتریها هم عوض شد. کسبوکارش رونق گرفت، درآمدش چند برابر شد، و به جایی رسید که حتی خودش فکرش رو نمیکرد.
✨ این داستان، مصداق همون آیهست:
«إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»
تا خودمون رو تغییر ندیم، دنیا تغییری نمیکنه.
⁉️ حالا نوبت توئه! فکر کن ببین چه تغییری توی خودت میتونی ایجاد کنی تا زندگیت عوض بشه؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
#داستان_آموزنده
🔆نماز در مسجد اهل تسنن
ابن ابى عمير مى گويد: به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم : براى من ناخوشايند است كه در مساجد آنها (منظور مساجد عامه و اهل تسنن است ) نماز بخوانيم حضرت فرمودند:
ناخوشايند نباشد!چون هيچ مسجدى از مساجد بنا نمى شود مگر بر قبر پيامبرى و يا وصى كه كشته شده باشد؛ خداوند تعالى دوست دارد كه به بركت آن ريشه از خون آن پيامبر صلى الله عليه وآله و وصى پيامبر مقتول در آن بقعه نام او برده شود.نمازهاى واجب خود را در اين مسجدها بخوان و نوافل خود را بخوان و آنچه از تو فوت شده است قضا كن .
📚به نقل از تهذيب الاحكام 3/258.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ خودِ شیطون رو کی گول زد؟؟
🎤حجه الاسلام سعیدی آریا
👌 خیلی جالبه ، قدری تأمل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈مثــل پرایـــــد نباشیم/دکتر صاحبی
🎥#دکتر_صاحبی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
614.2K
پاسخ به #سوال:
🔻شریک القرآن بودن امام زمان "سلام الله علیه" به چه معناست؟
حجة الاسلام #شیخ_محمد_توحیدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کتاب_صوتی
نویسنده: ابوطاهر محمد بن حسن بن علی بن موسی الطرسوسی
کارگردان: مجید همزه
دستهبندی: رمان و داستان
«فیروزشاهنامه» شرح زندگی، جنگها و دلاوریهای فیروزشاه، پسر داراب است.
✅فصل هشتم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani