eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
16.1هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
29 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
📚حکایت بخشش حضرت زهرا(س) روزى سلمان فارسى براى اجراى فرمان رسول خدا(ص) در تهيه غذا براى يك اعرابى تازه مسلمان شده، به درب خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام رفت. پس از درخواست سلمان، حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: «سوگند بخدا كه حسن و حسين از شدت گرسنگى مضطربند و با شكم گرسنه خوابيده‏ اند و لكن خيرى را ردّ نمى‏كنم، بخصوص اينكه به خانه من آمده باشد». سپس فرمودند: «اى سلمان! اينك اين پيراهن مرا به نزد شمعون يهودى ببر و يك صاع خرما و يك صاع جو بگير و بياور».سلمان با پيراهن به نزد شمعون رفت و ماجرا را گفت. شمعون اشك از چشمانش جارى شد و گفت: اين است زهد در دنيا و اين است آنچه كه موسى عليه‏السلام در تورات خبر داده بود. پس من هم مى‏گويم: اشهد ان لا اله الا الله و انّ محمدا رسول الله . سپس به سلمان صاعى از خرما و جو داد و سلمان آنها را به نزد فاطمه عليهاالسلام آورد. آن حضرت با دست خود آرد كرد و نان پخت و به سلمان داد. سلمان عرض كرد:اى دختر پيامبر! مقدارى هم براى حسن و حسين عليهم‏السلام بردار. حضرت فاطمه عليهاالسلام در پاسخ فرمود: «چيزى را كه براى خدا داده‏ ام، در آن تصرف نمیكنم». 📚رياحين الشريعة ج1، ص130 تا 134 به نقل از زندگانى صديقه كبرى حضرت فاطمه ‏زهرا عليهاالسلام، ص67 و 68 ‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
میگفت: ‏بعضیا "دلبری کردن" برای خُـدا رو بلد نیستیم ؛ ولی تا دلتون بخواد ؛ واسه خـلق‌خدا بلدیم!!! +راست‌میگفت؛) ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍از باب تمثیل نقل کرده اند که: وقتی که ابراهیم خلیل را به آتش انداختند یکی از مرغان هوا، به صحرای آتشی که ابراهیم را در آن انداخته بودند آمد. این مرغ، چون آتش سوزان را مشاهده کرد، می رفت و دهانش را پر از آب می کرد و به شعله های آتش می ریخت، برای اینکه آتش را به نفع ابراهیم سرد کند، به او گفتند: ای حیوان! این آب دهان تو چه ارزشی دارد، آنهم در مقابل این همه آتش؟ گفت: من فقط به این وسیله می خواهم عقیده و ایمان و علاقه و وابستگی خودم به ابراهیم را ابراز کنم.(1) بله این کمکهای کوچکی که مسلمانان و مستضعفان برای پیش برد هدفهای قرآن و نابود کردن دشمنان اسلام می پردازند شاید خیلی چشم گیر نباشد و شاید همه ما ایرانیان همه پولهایی که برای آزادی قدس می پردازیم بقدر پول دو تا یهودی که در امریکا نشسته اند و پول دنیا را از راه ربا و دزدی ثروت دنیا می برند نشود ولی حساب این است که مسلمان شرط مسلمانیش همدردی است شرط مسلمانیش همدلی است. 1-احیاء تفکر اسلامی، ص 26 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
اختراع دین ‼️ حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند : مردی در زمانهای گذشته زندگی می کرد ، در جستجو بود دنیا را از راه حلال به دست آورد و ثروتی فراهم نماید ولی نتوانست . از را حرام جدیت کرد باز نتوانست ، شیطان برایش مجسم و آشکار شده گفت : از راه حلال خواستی ثروتی فراهم کنی نشد از راه حرام هم نتوانستی ، اگر مایلی من راهی به تو بیاموزم که به آرزوی خود برسی ثروت سرشاری به دست آوری و عده ای هم پیرو و تابع پیدا کنی ؟ گفت : آری مایلم . شیطان گفت : از خود ، کیش و دینی اختراع کن مردم را به سوی دین اختراعی خود دعوت نما به دستور شیطان رفتار کرد ، مردم گردش را گرفته پیروی اش کردند و به آنچه مایل بود از ثروت دنیا رسید . روزی ناگاه متوجه شد که چه کار ناشایستی کردم مردم را گمراه نمودم خیال نمی کنم توبه ای داشته باشم مگر اشخاصی را که به واسطه من گمراه شده اند متوجه کنم که آنچه از من شنیدند باطل و ساخته شده خودم بود آنها را برگردانم شاید توبه ام پذیرفته شود . به پیروان خود یک یک مراجعه کرد ، آنها را گوشزد نمود که آنچه من می گفتم باطل بود ، اساس و پایه ای نداشت آنها جواب می داد نه دروغ می گویی ، گفتار سابق تو حق بود اکنون در دین خود شک کرده گمراه گشته ای . این جواب را که از آنها شنید غل و زنجیری تهیه نمود به گردن خود آویخته گفت : باز نمی کنم تا خدا توبه ام را بپذیرد . خداوند به پیامبر آن زمان وحی نمود که به فلانی بگو قسم به عزتم اگر آنقدر مرا بخوانی و ناله نمایی که بندبندت از هم جدا شود دعایت را اجابت نمی کنم مگر کسانی که به دین تو مرده اند و آنها را گمراه کرده بودی به حقیقت کار خود اطلاع دهی و از کیش تو برگردند . (که این هم محال بود) ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواستم بابتِ هر گناهی که کردم یه شمع روشن کنم ،سوختنش رو ببینم و یادم باشه هر گناهی که میکنم این خودم هستم که میسوزم پس باید مراقب رفتارم باشم ... 💚اما گناهام انقدر زیاد بود که ترسیدم دنیا رو به آتیش بکشم ♥️معبودم بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم من رو ببخش 💚من رو ببخش اگر از روی نادانی حرفی زدم که دلی رنجید 💚اگر غیبت کردم ، دروغ گفتم ، تهمت زدم من رو ببخش ♥️بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم و شکرگزار نبودم من رو ببخش 💚یاریم کن توی سختی ها و مشکلات قوی باشم ♥️یاریم کن اونقدر انسانِ خوب و بزرگی باشم که تهمت نزنم ، قضاوت نکنم ، غیبت نکنم ، دروغ نگم 💚مثل همیشه همراهم باش که من بی تو هیچم خداجونم ♥️جانِ جانان صدهزار مرتبه شکرت که هستی 💚شکرت که یاریمون میکنی مهربان ، صبور و با گذشت باشیم🙏 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ دستان شفا دهنده و کرامتی امام رضا(ع) ....! آیت الله شیخ حبیب الله گلپایگانی، از علمای مشهور و پارسای مشهد بودند و هر مریضی که نزد ایشان می رفت آقای گلپایگانی دست شان را بر موضع بیماری گذاشته، سوره حمدی می خواندند و بیماری اش بهبود می یافت. من یک روز از ایشان حکمت شفادهندگی دست شان را سؤال کردم. ایشان فرمودند: من مریض شدم و چون حالم بد شده بود، به ناچار در بیمارستان امام رضا علیه السلام بستری شدم. از عبادت و تهجد بازمانده و از این بابت بسیار ناراحت بودم. بیماری ام به طول انجامید و یک روز که بسیار ناراحت بودم از همان روی تخت بیمارستان به امام رئوف علیه السلام، سلام عرض کردم و گله مندانه عرض کردم: ای امام عزیز، من چهل سال تمام سحرها اول کسی بودم که پس از بازگشایی در حرم به شما سلام می دادم، حالا نوبت شما است که دست این افتاده را بگیرید و در این گوشه بیمارستان از ما حالی بپرسید. این سخنان را گفتم و منقلب شدم. ناگهان فضا عوض شد دیدم امام رضا علیه السلام در یک باغ پر از گل، روی تختی نشسته اند و من در کنار تخت هستم. حضرت بی آنکه با من سخنی بگویند، دسته گلی از باغ برگرفته و به دست من مرحمت فرمودند. ناگهان آن حالت از بین رفت و من دیدم در بیمارستان هستم، اما بوی گل را احساس می کردم، دستم را به هر جای بدنم که درد می کرد می گذاشتم و درد ساکت می شد. بدین ترتیب، با عنایت حضرت دست من کیمیا اثر شده و ایشان این دست را وسیله شفای دیگران فرمودند. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ 🤍✨🤍 من ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾـی ﭘﺮﻭﺍنه ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺑﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﯾﮏ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺑﯽ ﺗﻮﻗﻌﯽ ﯾﮏ ﭘﺪﺭ و ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﻮﺍﻟﯽﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ قلبمان♥ من خدايی دارم ، که در اين نزديکی‌ست مهربان، خوب، نورانی✨ گاه‌ گاهی سخنی می گويد با دل کوچک من ✨ساده‌تر از سخن ساده من او مرا می‌فهمد‌ او مرا می‌خواند او مرا می‌خواهد او همه درد مرا می‌داند ياد او ذکر من است🙏 در غم و در شادی که خدا يار من است که خدا در همه جا ياد من است✨ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💫 خانه ای هست دراین نزدیکی ✨ که درآن یک دوست قرآن میخواند🕹 ✨ هر کجا هست، 💫به هر عقیده ای ✨ به هر مرامی 💫به هر حال عزیز دل ماست. ✨خدایا تو خودت امیدش باش🌹☑️ 🌱 🍃 🌷✨ 🍃🌸🍃 ✨🌷✨🌷✨ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌷
خداوندا بی نگاه لطف تو هیچ کاری به سامان نمیرسد نگاهت را از ما دریغ مکن "آمین"🙏 بیدار شو زندگی کوچه ی سبزی ست🌷 میانِ دل‌ و دشت که در آن عشق است‌ و گذشت زندگی مزرعه ی خوبيهاست🌷 زندگی راه رسیدن به خداست ─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
💚🤍💚 🤍 💚 از وقتی که مسجد النبی ساخته شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موقع ایراد خطبه بر تنه ی درخت خرمایی که در مسجد باقی مانده بود تکیه می دادند، اما وقتی جمعیت زیاد شد، منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد. در اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول اکرم جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن تنه ی نخل، به طرف منبر رهسپار شدند. همین که بر عرشه ی منبر قرار گرفتند، یک باره صدای ناله ی تنه ی خشکیده همانند زنِ فرزند مرده بلند شد. با ناله ی تنه ی نخل، صدای جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست. رسول خدا از منبر به زیر آمدند؛ تنه ی نخل را در بغل گرفتند و دست مبارک را بر آن کشیدند و فرمودند: "آرام باش". و او آرام شد. سپس به طرف منبر برگشته خطاب به مردم فرمودند: ای مردم! این چوب خشک نسبت به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد؛ ولی برخی از مردم، باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد. آری، درخت خشک لحظه ای از پیامبر دور شد و صدا به ناله بلند کرد؛ با این که آن حضرت را می دید. ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمی بینیم و از او دوریم؛ امّا به زندگی عادی خویش سرگرمیم؟ به یاد همه کس و همه چیز هستیم؛ جز امام زمانمان! 📚 بحارالأنوار، ج17، ص326 → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi