eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
18هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
شخصى محضر امام زين العابدين علیه السلام رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود. امام عليه السلام فرمود: بيچاره فرزند آدم هرروز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى شود. مصيبت اول اينكه ، هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست . دوم : هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس ‍ بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند. سپس فرمود: سومى مهمتر از اين است . گفته شد، آن چيست ؟ امام فرمود: هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم . آنگاه فرمود: طولانى ترين روز عمر آدم ، روزى است كه از مادر متولد مى شود. دانشمندان گفته اند اين سخن را كسى پيش از امام سجاد عليه السلام نگفته است. 📗داستان های بحارالانوارجلد4 . ‌ ‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
... میگـفت: وقتے کـه عاشـق خُـدا بشے، دیگـه هیچ گـناهی بهـت حال نـمیده... ♥️ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‌ 📚چرا ما هرچقدر کار خیر و نیک انجام میدهیم ؛ به مقام و درجات بالا نمیرسیم؟ تا خودت پاک نباشی، پاک بهت نمی دهند. ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد، این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم. باید با خودت قرار بگذاری به کسی پرخاش نکنی. ما زیارت می رویم، نماز جماعت می خوانیم، ماه رمضان روزه می گیریم، پس چه می شود که توفیق نداریم و پیشرفت نمی کنیم؟ وقتی بررسی کنیم می بینیم ریشه تمام مشکلات زبان است. با حرف کسی را می زنیم یا غضب و پرخاش می کنیم. آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: پرخاش، برکات زندگی را می برد. کسی اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: یا ایها الکلب ابن کلب (ای سگ، پسر سگ) فلان مسأله علمی چه طور است؟ خواجه نصیر هم در جواب نوشته بود كه جواب مساله این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است که چهاردست و پا راه می رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دوپا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام !نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم حداقل یه چیزی مینوشتیم در جوابش! یک خشم فرو خوردن، آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند. خیلی حرف بزرگی است... من مومنی را می شناختم که آقا انقدر این تلخ بود،می رفت تو مسجد تمام نوافل،تمام مستحبات انجام میداد. اما خانه که می آمد انگار اژدها وارد شده! چرا در این روغن باز است؟چرا اینجا اینجوری است و... فکر می کرد خودش ملائکه است، وقتی مُرد زن و بچه اش آرام شدند. اینجوری که آدم به خدا نمی رسد !هی هزار رکعت نماز بخوان بعد هم برو داد بزن؛ به هیچ جا نمیرسی! پس باید اول باطنمان پاکیزه شود تا رشد کنیم... پیامبر صلی الله علیه و آله: بدانيد كه خشم پاره آتشى🔥 در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگ هاى گردنش را (هنگام خشم) نديده اند. هر كس چنين احساسى پيدا كرد، روى زمين بنشيند. 📕منبع:پایگاه علاقمندان آیت الله فاطمی نیا 📘مفردات الفاظ قرآن ص 608 ❥↬ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••• دلـم آرامش خُـدایی میخواهد، مرا در آغـوش بگیرد وبگـوید ؛ بنده‌ی من آرام باش.. تا زمانی که در آغوشم هستی حالت خوب است واز تاریکی در امانی بنده‌ے خوب من... 🌿 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
ادامه پست بالا☝️ مرحوم طبرسی در ذیل آیه و ما جعل ادعیائکم ابنائکم خدا قرار نداده پسر خوانده های شما را پسرانتان می نویسد وقتی زید از جدا شدن و دور گشتن از پیامبر صلی الله علیه و آله امتناع کرد ، پدرش حارثه فرمود : مردم شاهد باشید که زید پسر من نیست آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود مردم شاهد باشید که زید پسر من است ، از آن روز او را زید بن محمد می خواندند ، پیامبر صلی الله علیه و آله به اندازه ای به او علاقه داشت و محبت می ورزید که به زیدالحب لقب یافت. زید به مقامی بس ارجمند رسید ، در مراسم عقد برادری که بین مسلمین پیامبر برقرار نمود زید را با عمویش حمزه برادر کرد . او در تمام مراحل یکی از فدائیان جانباز و مردان دلاور و با استقامت به حساب می آمد در جنگ موته در همان سپاهی که پیامبر به طرف شام فرستاد زید را به سمت امیر لشکر منصوب نموده فرمود : اگر زید کشته شد جعفر بن ابیطالب و اگر او هم شهید شد عبدالله بن رواحه امیر و پرچمدار شما خواهد بود ، در این جنگ زید بن حارثه و جعفر بن ابیطالب به شهادت رسیدند . حضرت امام صادق علیه السلام فرمود : وقتی خبر شهادت جعفر بن ابی طالب و زید به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید ، هر گاه داخل می شد سخت گریه می کرد و می فرمود : این دو مونس و هم سخن من بودند هر دو با هم رفتند . در روایت دیگری است که وقتی خبر شهادت زید به آن حضرت رسید به طرف منزل او رفت ، نزدیک در ، همین که چشم دخترک یتیم زید به آن حضرت افتاد با صدای بلند شروع به گریه کرد و به طرف آن بزرگوار آمد ، حضرت نیز چنان سخت در گریه شد و سیلاب اشک آمیخته با آههای جانسوز می کشید که بعضی از صحابه عرض کردند یا رسول الله این چه گریه ای است از شما ؟ فرمود : این آههای سوزان و اشکهای جاری از شدت علاقه دوست به دوست سرچشمه می گیرد ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
بهترین ثانیه ها با تو رقم خواهد خورد بهترین خاطره ها خاطره های حرمت حال آدم وسط صحن تو جا می آید به خدا مست کننده ست هوای حرمت... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
پس از پایان یافتن جنگ خندق حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه بازگشت . هنگام ظهر جبرئیل نازل شد و فرمان جنگ با بنی قریظه را آورد ، فورا پیامبر صلی الله علیه و آله سلاح پوشید و به مسلمین اعلام کرد که : باید نماز عصر را در محل قبیله بنی قریظه بخوانید ، دستور انجام شد ، لشکر اسلام بنی قریظه را محاصره کردند ، مدت محاصره به طول انجامید ، بالاخره یهودیان به تنگ آمده پیغام دادند ابولبابه (یکی از یاران پیامبر) را بفرست تا درباره کار خود با او مشورت کنیم . حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به ابولبابه فرمود : پیش هم پیمانهای خود برو ببین چه می گویند ، وقتی او وارد قلعه شد . یهود پرسیدند : صلاح تو درباره ما چیست ؟ آیا تسلیم شویم به همان طوری که محمد صلی الله علیه و آله می گوید که هر چه مایل است نسبت به ما انجام دهد ؟ جواب داد : آری ولی به همراه این جواب با دست خود به طرف گلویش اشاره کرد ، یعنی در صورت تسلیم ، کشته می شود : اما فورا پشیمان شد با خود گفت : به خدا و پیامبر خیانت کردم . از قلعه به زیر آمد ، دیگر خدمت رسول خدا نرفت از همانجا به طرف مدینه رهسپار شد داخل مسجد گردید به وسیله ریسمانی گردن خود را به یکی از ستونهای مسجد ، همان ستونی که به استوانه توبه معروف شد ، بست و گفت : هرگز خود را از بند رها نکنم مگر این که توبه ام پذیرفته شود یا بمیرم ، وقتی ابولبابه تاءخیر کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله از او جویا شد ، داستانش را به عرض رسانیدند . فرمود : اگر پیش ما می آمد از خداوند برایش طلب آمرزش می کردیم اما اکنون که به سوی خدا رفت او سزاوارتر است هر چه درباره اش انجام دهد . ابولبابه در مدتی که به ریسمان بسته بود . روزها روزه می گرفت و شبها به اندازه ای که بتواند ، خویشتن داری کند غذا می خورد ، دخترش شامگاه برای او غذا می آورد و به هنگام قضای حاجت بازش می کرد . شبی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خانه همسر خود ام السلمه بود که آیه پذیرفته شدن توبه ابولبابه نازل شد . و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا عسی الله ان یتوب علیهم ان الله غفور رحیم. بعضی دیگر به گناه خویش اعتراف کرده عمل نیک و بدی را با هم آمیختند ، خدا توبه آنها را پذیرفت به درستی که خداوند آمرزنده و مهربان است )) . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ام السلمه فرمود : توبه ابولبابه پذیرفته شد . عرض کرد اجازه می دهی او را بشارت دهم فرمودند : مانعی ندارد . ام سلمه سر از حجره بیرون آورد و به ابولبابه بشارت قبولی توبه اش را داد . ابولبابه خدا را بر این نعمت سپاسگزاری نمود ، چند نفر از مسلمین آمدند تا ریسمانش را بگشایند ولی او نگذاشت و گفت : به خدا سوگند نمی گذارم مگر اینکه خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ریسمان را بگشاید ، حضرت رسول صلی الله علیه و آله تشریف آورده فرمود : توبه ات قبول شد اکنون چنانی که گویا از مادر متولد شده ای و بندش را گشود . ابولبابه عرض کرد . اجازه می دهی تمام اموالم را در راه خدا صدقه دهم فرمود : نه . تقاضای دادن دو سوم از اموال خود را نمود ، اجازه نداد عرض کرد نصف اموالم را ، حضرت موافقت ننمود ، گفت : پس یک سوم را می دهم حضرت قبول کرد. ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍امام علی علیه السلام: ✅خدا شما را رحمت كند، بدانيد كه همانا شما در روزگاري هستيد كه: گوينده حق اندك و زبان از راستگويي عاجز و حق طلبان بي ارزشند مردم گرفتار گناه و به سازشكاري هم داستانند جوانشان بداخلاق و پيرانشان گناهكار و عالمشان دورو و نزديكشان سودجويند نه خردسالانشان بزرگان را حرمت مي نهند و نه توانگرانشان دست مستمندان را مي گيرند. 📚خطبه ٢٣٣نهج البلاغه ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ◻️🖤◻️ من ی چی میگم و چراغا رو خاموش میکنم و میرم... ◻️دل اگـر یـار نبیند ، ◻️جگرش می‌سـوزد ◻️جگرم سوخت 😔 ◻️ز بس خوابِ حـرم را دیدم شب تون حسینی ❤️ •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃 🍃🍂 از طلوع رنگ رنگ انتظار تا غروب لحظه های ماندگار من نشستم کنج دیوار دلم تا بیاید صاحب این روزگار 💫 يا مهدى (ع)، أنت في قلبي!💫 السلام علیک یا صاحب الزمان روزتون مهدوی💚
🌺☝️ صاحب کنزالفوائد که یکی از علمای بزرگ شیعه است می گوید روزی در یکی از خیابانهای قاهره برای انجام کاری می رفتم . در بین راه به یکی از آشنایان برخورد کردم که از طالبین علم و حدیث بود او همراه من آمد ، همین طور که می رفتیم در یکی از بازارها مصادف با پسرکی شدیم ، آن مرد طوری که به پسرک نگاه کرد که من مشکوک شدم . بالاخره از من جدا شد پیش آن پسر رفت ، دیدم با او خنده و شوخی می کند ، وقتی برگشت بر این کار ، او را سرزنش کردم ، گفتم شایسته نیست از مثل تو چنین عملی . هنوز چند قدمی بیش نرفته بودیم که چشم ما به ورقه ای خورد که روی زمین افتاده بود . من با خود گفتم مبادا در آن اسم خدا باشد از روی زمین برداشتم ، دیدم نوشته ای است قدیمی و کهنه شده مثل اینکه قطعه ای از کتابی است ، در آن ورقه حدیثی مشاهده کردم که ابتدایش نبود مضمون حدیث این بود . بگو برادر دینی و کمک کار تو در ایمان هستم ، ولی از تو چیزی مشاهده کردم که نمی توانم ساکت باشم هیچ عذری هم در این مورد از تو پذیرفته نیست . دیدم با پسرکی جوان و جاهل به دستورات خدا ، شوخی و خنده می کنی ! تو مردی هستی که خداوند مقامت را بلند نموده برای اینکه طالب علم هستی . تو از اشخاصی هستی که به منزله صدیقین می باشند زیرا از پیامبر و جبرئیل و خدا حدیث نقل می کنی و مردم آن را گوش می دهند و می نویسند و بر گفته تو اعتماد می کنند ، همان را روش دینی خود قرار می دهند ، به تو گوشزد می کنم مبادا این عمل را تکرار کنی ، همانا من بر تو می ترسم از خشم آن خدایی که مردمان دانا را پیش از نادانان مورد مؤ اخذه قرار می دهد و اشخاص فاسقی را که حامل قرآنند قبل از کافرین عذاب و کیفر می کند . از دیدن این ورقه حال عجیبی برای ما پیدا شد ، پند و اندرزی مؤ ثرتر از این ندیده بودم همین که رفیقم ورقه را خواند در اضطراب و ناراحتی شدیدی قرار گرفت . معلوم شد این هم لطف خداست برای ما ، پس از مدتی خودش گفت : بعد از مشاهده آن ورقه تمام کارهای گذشته را که مخالف دستورات دین بود کنار گذاشتم . ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚حکایت بخشش حضرت زهرا(س) روزى سلمان فارسى براى اجراى فرمان رسول خدا(ص) در تهيه غذا براى يك اعرابى تازه مسلمان شده، به درب خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام رفت. پس از درخواست سلمان، حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: «سوگند بخدا كه حسن و حسين از شدت گرسنگى مضطربند و با شكم گرسنه خوابيده‏ اند و لكن خيرى را ردّ نمى‏كنم، بخصوص اينكه به خانه من آمده باشد». سپس فرمودند: «اى سلمان! اينك اين پيراهن مرا به نزد شمعون يهودى ببر و يك صاع خرما و يك صاع جو بگير و بياور».سلمان با پيراهن به نزد شمعون رفت و ماجرا را گفت. شمعون اشك از چشمانش جارى شد و گفت: اين است زهد در دنيا و اين است آنچه كه موسى عليه‏السلام در تورات خبر داده بود. پس من هم مى‏گويم: اشهد ان لا اله الا الله و انّ محمدا رسول الله . سپس به سلمان صاعى از خرما و جو داد و سلمان آنها را به نزد فاطمه عليهاالسلام آورد. آن حضرت با دست خود آرد كرد و نان پخت و به سلمان داد. سلمان عرض كرد:اى دختر پيامبر! مقدارى هم براى حسن و حسين عليهم‏السلام بردار. حضرت فاطمه عليهاالسلام در پاسخ فرمود: «چيزى را كه براى خدا داده‏ ام، در آن تصرف نمیكنم». 📚رياحين الشريعة ج1، ص130 تا 134 به نقل از زندگانى صديقه كبرى حضرت فاطمه ‏زهرا عليهاالسلام، ص67 و 68 ‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
میگفت: ‏بعضیا "دلبری کردن" برای خُـدا رو بلد نیستیم ؛ ولی تا دلتون بخواد ؛ واسه خـلق‌خدا بلدیم!!! +راست‌میگفت؛) ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍از باب تمثیل نقل کرده اند که: وقتی که ابراهیم خلیل را به آتش انداختند یکی از مرغان هوا، به صحرای آتشی که ابراهیم را در آن انداخته بودند آمد. این مرغ، چون آتش سوزان را مشاهده کرد، می رفت و دهانش را پر از آب می کرد و به شعله های آتش می ریخت، برای اینکه آتش را به نفع ابراهیم سرد کند، به او گفتند: ای حیوان! این آب دهان تو چه ارزشی دارد، آنهم در مقابل این همه آتش؟ گفت: من فقط به این وسیله می خواهم عقیده و ایمان و علاقه و وابستگی خودم به ابراهیم را ابراز کنم.(1) بله این کمکهای کوچکی که مسلمانان و مستضعفان برای پیش برد هدفهای قرآن و نابود کردن دشمنان اسلام می پردازند شاید خیلی چشم گیر نباشد و شاید همه ما ایرانیان همه پولهایی که برای آزادی قدس می پردازیم بقدر پول دو تا یهودی که در امریکا نشسته اند و پول دنیا را از راه ربا و دزدی ثروت دنیا می برند نشود ولی حساب این است که مسلمان شرط مسلمانیش همدردی است شرط مسلمانیش همدلی است. 1-احیاء تفکر اسلامی، ص 26 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
اختراع دین ‼️ حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند : مردی در زمانهای گذشته زندگی می کرد ، در جستجو بود دنیا را از راه حلال به دست آورد و ثروتی فراهم نماید ولی نتوانست . از را حرام جدیت کرد باز نتوانست ، شیطان برایش مجسم و آشکار شده گفت : از راه حلال خواستی ثروتی فراهم کنی نشد از راه حرام هم نتوانستی ، اگر مایلی من راهی به تو بیاموزم که به آرزوی خود برسی ثروت سرشاری به دست آوری و عده ای هم پیرو و تابع پیدا کنی ؟ گفت : آری مایلم . شیطان گفت : از خود ، کیش و دینی اختراع کن مردم را به سوی دین اختراعی خود دعوت نما به دستور شیطان رفتار کرد ، مردم گردش را گرفته پیروی اش کردند و به آنچه مایل بود از ثروت دنیا رسید . روزی ناگاه متوجه شد که چه کار ناشایستی کردم مردم را گمراه نمودم خیال نمی کنم توبه ای داشته باشم مگر اشخاصی را که به واسطه من گمراه شده اند متوجه کنم که آنچه از من شنیدند باطل و ساخته شده خودم بود آنها را برگردانم شاید توبه ام پذیرفته شود . به پیروان خود یک یک مراجعه کرد ، آنها را گوشزد نمود که آنچه من می گفتم باطل بود ، اساس و پایه ای نداشت آنها جواب می داد نه دروغ می گویی ، گفتار سابق تو حق بود اکنون در دین خود شک کرده گمراه گشته ای . این جواب را که از آنها شنید غل و زنجیری تهیه نمود به گردن خود آویخته گفت : باز نمی کنم تا خدا توبه ام را بپذیرد . خداوند به پیامبر آن زمان وحی نمود که به فلانی بگو قسم به عزتم اگر آنقدر مرا بخوانی و ناله نمایی که بندبندت از هم جدا شود دعایت را اجابت نمی کنم مگر کسانی که به دین تو مرده اند و آنها را گمراه کرده بودی به حقیقت کار خود اطلاع دهی و از کیش تو برگردند . (که این هم محال بود) ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستم بابتِ هر گناهی که کردم یه شمع روشن کنم ،سوختنش رو ببینم و یادم باشه هر گناهی که میکنم این خودم هستم که میسوزم پس باید مراقب رفتارم باشم ... 💚اما گناهام انقدر زیاد بود که ترسیدم دنیا رو به آتیش بکشم ♥️معبودم بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم من رو ببخش 💚من رو ببخش اگر از روی نادانی حرفی زدم که دلی رنجید 💚اگر غیبت کردم ، دروغ گفتم ، تهمت زدم من رو ببخش ♥️بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم و شکرگزار نبودم من رو ببخش 💚یاریم کن توی سختی ها و مشکلات قوی باشم ♥️یاریم کن اونقدر انسانِ خوب و بزرگی باشم که تهمت نزنم ، قضاوت نکنم ، غیبت نکنم ، دروغ نگم 💚مثل همیشه همراهم باش که من بی تو هیچم خداجونم ♥️جانِ جانان صدهزار مرتبه شکرت که هستی 💚شکرت که یاریمون میکنی مهربان ، صبور و با گذشت باشیم🙏 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ دستان شفا دهنده و کرامتی امام رضا(ع) ....! آیت الله شیخ حبیب الله گلپایگانی، از علمای مشهور و پارسای مشهد بودند و هر مریضی که نزد ایشان می رفت آقای گلپایگانی دست شان را بر موضع بیماری گذاشته، سوره حمدی می خواندند و بیماری اش بهبود می یافت. من یک روز از ایشان حکمت شفادهندگی دست شان را سؤال کردم. ایشان فرمودند: من مریض شدم و چون حالم بد شده بود، به ناچار در بیمارستان امام رضا علیه السلام بستری شدم. از عبادت و تهجد بازمانده و از این بابت بسیار ناراحت بودم. بیماری ام به طول انجامید و یک روز که بسیار ناراحت بودم از همان روی تخت بیمارستان به امام رئوف علیه السلام، سلام عرض کردم و گله مندانه عرض کردم: ای امام عزیز، من چهل سال تمام سحرها اول کسی بودم که پس از بازگشایی در حرم به شما سلام می دادم، حالا نوبت شما است که دست این افتاده را بگیرید و در این گوشه بیمارستان از ما حالی بپرسید. این سخنان را گفتم و منقلب شدم. ناگهان فضا عوض شد دیدم امام رضا علیه السلام در یک باغ پر از گل، روی تختی نشسته اند و من در کنار تخت هستم. حضرت بی آنکه با من سخنی بگویند، دسته گلی از باغ برگرفته و به دست من مرحمت فرمودند. ناگهان آن حالت از بین رفت و من دیدم در بیمارستان هستم، اما بوی گل را احساس می کردم، دستم را به هر جای بدنم که درد می کرد می گذاشتم و درد ساکت می شد. بدین ترتیب، با عنایت حضرت دست من کیمیا اثر شده و ایشان این دست را وسیله شفای دیگران فرمودند. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ 🤍✨🤍 من ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾـی ﭘﺮﻭﺍنه ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺑﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﯾﮏ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺑﯽ ﺗﻮﻗﻌﯽ ﯾﮏ ﭘﺪﺭ و ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﻮﺍﻟﯽﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ قلبمان♥ من خدايی دارم ، که در اين نزديکی‌ست مهربان، خوب، نورانی✨ گاه‌ گاهی سخنی می گويد با دل کوچک من ✨ساده‌تر از سخن ساده من او مرا می‌فهمد‌ او مرا می‌خواند او مرا می‌خواهد او همه درد مرا می‌داند ياد او ذکر من است🙏 در غم و در شادی که خدا يار من است که خدا در همه جا ياد من است✨ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💫 خانه ای هست دراین نزدیکی ✨ که درآن یک دوست قرآن میخواند🕹 ✨ هر کجا هست، 💫به هر عقیده ای ✨ به هر مرامی 💫به هر حال عزیز دل ماست. ✨خدایا تو خودت امیدش باش🌹☑️ 🌱 🍃 🌷✨ 🍃🌸🍃 ✨🌷✨🌷✨ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌷
خداوندا بی نگاه لطف تو هیچ کاری به سامان نمیرسد نگاهت را از ما دریغ مکن "آمین"🙏 بیدار شو زندگی کوچه ی سبزی ست🌷 میانِ دل‌ و دشت که در آن عشق است‌ و گذشت زندگی مزرعه ی خوبيهاست🌷 زندگی راه رسیدن به خداست ─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
💚🤍💚 🤍 💚 از وقتی که مسجد النبی ساخته شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موقع ایراد خطبه بر تنه ی درخت خرمایی که در مسجد باقی مانده بود تکیه می دادند، اما وقتی جمعیت زیاد شد، منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد. در اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول اکرم جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن تنه ی نخل، به طرف منبر رهسپار شدند. همین که بر عرشه ی منبر قرار گرفتند، یک باره صدای ناله ی تنه ی خشکیده همانند زنِ فرزند مرده بلند شد. با ناله ی تنه ی نخل، صدای جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست. رسول خدا از منبر به زیر آمدند؛ تنه ی نخل را در بغل گرفتند و دست مبارک را بر آن کشیدند و فرمودند: "آرام باش". و او آرام شد. سپس به طرف منبر برگشته خطاب به مردم فرمودند: ای مردم! این چوب خشک نسبت به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد؛ ولی برخی از مردم، باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد. آری، درخت خشک لحظه ای از پیامبر دور شد و صدا به ناله بلند کرد؛ با این که آن حضرت را می دید. ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمی بینیم و از او دوریم؛ امّا به زندگی عادی خویش سرگرمیم؟ به یاد همه کس و همه چیز هستیم؛ جز امام زمانمان! 📚 بحارالأنوار، ج17، ص326 → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‌ 📚چرا ما هرچقدر کار خیر و نیک انجام میدهیم ؛ به مقام و درجات بالا نمیرسیم؟ تا خودت پاک نباشی، پاک بهت نمی دهند. ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد، این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم. باید با خودت قرار بگذاری به کسی پرخاش نکنی. ما زیارت می رویم، نماز جماعت می خوانیم، ماه رمضان روزه می گیریم، پس چه می شود که توفیق نداریم و پیشرفت نمی کنیم؟ وقتی بررسی کنیم می بینیم ریشه تمام مشکلات زبان است. با حرف کسی را می زنیم یا غضب و پرخاش می کنیم. 🌹آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: پرخاش، برکات زندگی را می برد. کسی اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: یا ایها الکلب ابن کلب (ای سگ، پسر سگ) فلان مسأله علمی چه طور است؟ خواجه نصیر هم در جواب نوشته بود كه جواب مساله این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است که چهاردست و پا راه می رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دوپا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام! نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم حداقل یه چیزی مینوشتیم در جوابش! یک خشم فرو خوردن، آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند. خیلی حرف بزرگی است... من مومنی را می شناختم که آقا انقدر این تلخ بود،می رفت تو مسجد تمام نوافل،تمام مستحبات انجام میداد. اما خانه که می آمد انگار اژدها وارد شده! چرا در این روغن باز است؟چرا اینجا اینجوری است و... فکر می کرد خودش ملائکه است، وقتی مُرد زن و بچه اش آرام شدند. اینجوری که آدم به خدا نمی رسد !هی هزار رکعت نماز بخوان بعد هم برو داد بزن؛ به هیچ جا نمیرسی! پس باید اول باطنمان پاکیزه شود تا رشد کنیم... پیامبر صلی الله علیه و آله: بدانيد كه خشم پاره آتشى🔥 در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگ هاى گردنش را (هنگام خشم) نديده اند. هر كس چنين احساسى پيدا كرد، روى زمين بنشيند. 📕منبع: پایگاه علاقمندان آیت الله فاطمی نیا 📘مفردات الفاظ قرآن ص 608 → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💕ارزش با خدا بودن💕 میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند! عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند... ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت: ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش! عابد گفت: نه، بریدن درخت اولویت دارد... مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است... عابد با خود گفت: راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم، و برگشت... بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت، روز دوم دو دینار دید و برگرفت، روز سوم هیچ پولی نبود! خشمگین شد و تبر برگرفت و به سوی درخت شتافت... باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟! عابد گفت: می روم تا آن درخت را برکنم! ابلیس گفت: زهی خیال باطل، به خدا هرگز نتوانی کند! باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: دست بدار تا برگردم! اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟! ابلیس گفت: آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی... → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
من چیزی نمیبینم آینده پنهان است ولی آسوده ام چون تورامیبینم وتوهمه چیزرا... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✍زاهد وارسته ای در بصره سکونت داشت در بستر مرگ قرار گرفت، خویشانش بر بالین او نشسته و گریه می کردند. زاهد به پدرش رو کرد و گفت: چرا گریه می کنی؟ پدر گفت: چگونه گریه نکنم، وقتی فرزندی از دنیا برود، پشت پدر می شکند. زاهد به مادرش گفت: چرا گریه می کنی؟ مادر گفت: چگونه نگریم که امیدوار بودم در ایام پیری عصای دستم باشی و به من خدمت کنی، و در هنگام بیماری و مرگم در بالینم باشی. زاهد به همسرش گفت: چرا گریه می کنی؟ همسر گفت: چگونه گریه نکنم که با مرگ تو، فرزندانم یتیم و بی سرپرست می شوند. زاهد، فریاد زد آه! آه! شما هرکدام برای خود گریه می کنید، هیچ کس برای من نمی گرید، که بعد از مرگ بر من چه خواهد رسد و حالم چه خواهد شد؟ آیا دو سوالات فرشته نکیر و منکر را می دهم یا درمانده می شوم؟ هیچکس برای من نمی گرید که مرا تنها در لحد گور می گذارند، و از اعمال من می پرسند، این را گفت و آهی کشید و جان سپرد. 📚 منهاج الشارعین - منهج ۱۳، ص۵۹۳ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️تاحالا شده که به این فکر کنی!؟؟؟ ⭕️با این همه مسلمون و شیعه امام زمان چراتنهاست و ظهور نمیکنه؟؟؟؟؟ 👌بادیدن این کلیپ کوتاه جواب سوالتو پیدا کن. (عج) → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi