eitaa logo
حکایت های تاریخ
124 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ نداندمجبوربه تکراراست 👈 https://eitaa.com/joinchat/2146566226C88c03a0498
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پهلوان شیرازی " خلیل طریقت پیما" متولد ۱۳۰۳ با نام هنری «خلیل عقاب» در ۶۵ سالگی با بلند کردن یک فیل 1800 کیلویی، نام خود را در کتاب گینس ثبت کرد! او به پدر سیرک ایران نیز معروف است. 🗞 @hekayathayetarikh
در زمان حمله ی اعراب به ایران، «هرمزان» سردار ایرانی و حاکم خوزستان تسلیم نشد و به مبارزه در شهری دیگر ادامه داد در نهایت دستگیر شد و قبل ازینکه خلیفه او را بکشد، آب برای نوشیدن درخواست کرد، اما آن را ننوشید و در جواب خلیفه که پرسید پس چرا آب را نمینوشی؟ گفت میترسم هنگام نوشیدن آب مرا بکشند خلیفه گفت تا این آب را ننوشی تو را نخواهم کشت، هرمزان بی درنگ آب را روی زمین ریخت و اینگونه جان خود را خرید میگویند خلیفه بعد از دیدن این صحنه گفت: «به راستی که بخت از ایرانیان برگشته وگرنه غلبهٔ ما بر این ملت با عقل میسر نبود» فلسفه آب ریختن پشت سر مسافر از اینجا آمده، یعنی زندگی دوباره به شخص داده میشود تا مسافر برود و سالم بماند. @hekayathayetarikh
قانون مثل تار عنکبوت میماند، فقط میتواند مگس های کوچک را شکار کند! آدولف هیتلر @hekayathayetarikh
دزدهای کوچک قربانیان فقرند و دزدی‌های بزرگ‌ ریشه‌های فقر...!! عدالت حقیقی در حذف ریشه‌‌های فقر است، نه به زنجیر کشیدن قربانیان فقر...!! 👤 فئودور داستایوفسکی @hekayathayetarikh
16.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | مثبت و منفی کارتون‌های دهه ۶۰ ‌ 🔸بچه‌های دهه شصت و اوایل هفتاد، نسلی‌اند که بزرگترین خاطره‌ جمعیشون کارتونهای تلویزیونیه. کارتونایی که روی روحیات و رفتارهای این بچه‌ها که الان دیگه همشون بزرگ شدن هم تاثیر داشته. @hekayathayetarikh
در زمان قاجار، وقتی برای اولین بار گوجه فرنگی وارد ایران شد، مردم به آن «ارمنی بادمجان» می گفتند! پس از مدتی عده ای علیه این گوجه ملعون فرنگی! تبلیغ میکردند به عنوان اینکه فرنگی است و حرام، مردم هم آن را نمیخوردند. اما به مرور زمان حساسیت ها درباره گوجه فرنگی کمتر شد، علمای دینی خوردن گوجه فرنگی را حلال اعلام کردند و مردم پس از مدتی به خوردن این گوجه های فرنگی، عادت کردند!    @hekayathayetarikh
تا برق قطع نشود قدر داشتن برق را نمی دانیم. تا شوفاژ خراب نشده و آب گرم هست نمی فهمیم دوش گرفتن چه موهبتی می تواند باشد. تا وقتی تنمان سلامت است نمیفهمیم ‌یک دندان خراب، یک سردرد تخیلی، یک دیسک کمر ناقابل می‌توانند چه روزگاری از آدم سیاه بکنند. تا وقتی شب کار‌ نباشید نمیفهمید گذاشتن سر روی بالش چقدر رویایی و لذتبخش است. تا وقتی پدر و مادر هستند نمی فهمیم خشم و غیظ و قهرشان هم چقدر دوست داشتنی است. برای حس کردن خوشبختی شاید خیلی امکانات‌نیاز نباشد. فکر کردن به این که فقط تو از بین میلیونها موجود شانس زندگی کردن پیدا کرده ای ، خودش می‌تواند یک قوت قلب بزرگ باشد. فکر‌کردن به این که زندگی هرچند سخت و هرچند کوتاه به تو فرصت بودن داد و آن میلیون های دیگر حتی همین فرصت کوچک را هم نداشتند اگر لبخند به لب نیاورد ولی ما را کمی فکری که می تواند بکند. بعد شاید بشود از چیزهای کوچکِ زندگی، از چیزهای خیلی کوچک مثل یک لامپ روشن بالای سر، یک دوش آب گرم، یک تن سالم، یک خواب راحت و یک‌ خانواده بیشتر لذت برد. بله آدمی قدر داشته هایش را تا وقتی که دارد نمی داند و هیچ بعید نیست ما آدمهای همیشه ناراضی، ما خدایگان نِک و ناله، ما رهروان هیچ وقت نرسیده به سرمنزل مقصود، وقتی قدر زندگی را بفهمیم که دیگر زنده بودنی در‌ کار نیست. 🗞 @hekayathayetarikh
‌حکایت کوتاه انسان با اصل و ریشه رانندۂ کامیونی در جنگلی، الوار درختان قطع‌شده بر پشت کامیون خویش بار کرده بود تا به سمت شهر حرکت کند. بعد از این‌که مسافتی را طی کرد به ناگاه در مسیر جادۂ جنگل هنگام پیچیدن از پیچ جاده، لبهٔ سپر کامیون به درختی در کنار جاده برخورد کرد و کامیون از توقف ایستاد و از این تصادف تکانی که به کامیون خورد، تمام الوار از درب عقب کامیون به بیرون پرتاب شدند. رانندۂ کامیون که همراه پسرش در کامیون بودند بعد از آن اتفاق به پایین از کامیون آمدند و صحنه را دیدند. پدر گفت: پسرم! با دیدن این حادثه بیاموز که یک درخت صاحبِ ریشه توانست صد درخت بی‌ریشه را جابجا و واژگون کند. همیشه سعی کن ریشهٔ خانوادگی و خداباوری خود را حفظ کنی که یک انسان صاحبِ ریشه می‌ارزد به صد انسان بی‌ریشه!!! و تکیه بر یک انسان صاحبِ ریشه تو را بسیار سودمندتر از تکیه بر صدها انسان بی‌ریشه است. یک انسان صاحبِ ریشه در برابر مشکلات مقاومت می‌کند.   @hekayathayetarikh
انسانیت دین خاصی ندارد همینکه در میان مردم زندگی کنیم ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنیم دروغ نگوییم کلک نزنیم و دلی را نشکنیم سوء استفاده نکنیم حقی را ناحق نکنیم یعنی انسانیم … 🗞 @hekayathayetarikh
ببینید شرکت های خوردوسازی بزرگ دنیا از کجا شروع کردن و اولین محصولاتشون چی بوده ! تراکتور اولین محصول لامبورگینی چرخ خیاطی اولین محصول تویوتا ماشین ۳ چرخ اولین محصول بنز موتور اولین محصول هوندا و ماشین آخر؛ اولین محصول بوگاتی!   @hekayathayetarikh
آب زیر کاه! کاه پوسته ی گندم به همراه برگ و ساقه ی خرد شده ی آن است.کاه خیلی سبک و کوچک است . برای همین می گویند از کاه کوه ساخته یعنی یک موضوع کوچک را خیلی بزرگ نشان می دهد.همین سبک بودن کاه باعث می شود که کاه روی آب قرار بگیرد. کی؟ هروقت که کاه توی آب باشد حالا وقت شستن کاه یا هر وقت دیگر... عاقبت این می شود که کاه سبک روی آب قرار می گیرد و زیر آن پیدا نیست . آن قدر که اگر از دور نگاه کنی خیال می کنی که کاه سخت و محکم است. ولی با یک اشاره ی کوچک زیر کاه خالی می شود و پایین می رود. قدیمی ها که بارها و بارها آب زیر کاه دیده بودند،از این مثلی ساخته اند. به آدم هایی که زیرزیرکی کار می کنند و آن سوی کارهایشان پیدا نیست،می گویند آدم آب زیر کاه. خوب آدم های آب زیر کاه هم همیشه موفق نیستند. خواه ناخواه یک روز معلوم می شود که چکاره اند.همانطور که یک روز آب زیر کاه پیدا می شود. 🗞 @hekayathayetarikh
مال حرام، ماندنی نیست ! مردی در بصره، سال‌ها در بستر بیماری بود؛ به‌ طوری که زخم بستر گرفته و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند و همیشه دست به دعا داشت. روزی عالمی نزد او آمد و گفت: می‌دانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟ گفت: به‌خدا قسم حاضرم. داستان مرد بیمار به این طریق بود که در بصره بیماری وبا آمد و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آ‌ب‌لیموست. این مرد، تنها آب‌لیموفروش شهر بود که آب‌لیمو را نصفه با آب قاطی می‌کرد و می‌فروخت. چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطره‌ای آب‌لیمو می‌ریخت تا بوی لیمو دهد.مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا می‌کنم زندگی تو بر باد برود، چنانچه زندگی مردم را بر باد می‌دهی و خونشان را در شیشه می‌کنی. عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ۱۰ سال است برای درمان و علاج خود آن‌ها را می‌فروشی. می‌دانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد و زجرکش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد. پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسه‌ها را فروخت، پدر جان داد !! 🗞 @hekayathayetarikh