در عصر سليمان نبى، پرنده اى براى نوشيدن آب بسمت بركه اى پرواز كرد، اما چند كودك را بر سر بركه ديد.
پس آنقدر انتظار كشيد تا كودكان از آن بركه متفرق شدند.
همينكه قصد فرود بسوى بركه را كرد، مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد كه براى نوشيدن آب به آن بركه مراجعه نمود.
پرنده با خود انديشيد كه اين مردى باوقار و نيكوست و از سوى او آزارى بمن متصور نيست.
پس نزديك شد ولی آن مرد سنگى بسويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد.
شكايت نزد سليمان برد.
پیامبر آن مرد را احضار کرد محاكمه و به قصاص محكوم نمود و دستور به كور كردن چشم داد.
آن پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت:
چشم اين مرد هيچ آزارى به من نرسانده،
بلكه ريش او بود كه مرا فريب داد! و گمان بردم كه ازسوى او ايمنم...
پس به عدالت نزديكتر است اگر محاسنش را بتراشيد تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند.
یکشنبه؛
30 مهر 1402 خورشیدی؛
22 اکتبر 2023 میلادی؛
6 ربیعالثانی 1445 قمری
🔹درگذشت ملااحمد نراقی، دانشمند و مجتهد مطرح شیعه، نویسنده و شاعر سده 12 خورشیدی - 1208 ش/23 ربیعالثانی 1245 ق
🔹خلع سلاح نیروهای دولتی توسط شاهسونها، در اهر و اردبیل و ارسباران نیروهای دولتی - 1291 ش
🔹گسترش مخالفت و تظاهرات ضد سلطنت قاجار، با حمایت رضاخان و فرماندهان نظامی او، در شهرهای ایران - 1304 ش
🔹آغاز استفاده از تلفن در عمارت جدید تلفنخانه تهران - 1305 ش
🔹تغییر نام خیابان علاالدوله تهران به خیابان فردوسی، برای تجلیل از خدمات حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر حماسهسرا - 1313 ش
🔹اعلام قطع رابطه سياسی ايران و انگليس توسط دولت دکتر مصدق - 1331 ش
🔹تصویب لایحه الحاق ایران به پیمان دفاعی بغداد (شامل کشورهای انگلستان، ترکیه، عراق و پاکستان) توسط مجلس شورای ملی، به تبعیت از مجلس سنا - 1334 ش
🔹آغاز محاكمه موسسان و اعضای ارشد نهضت آزادی به اتهام اقدام عليه امنيت كشور در يك محكمه نظامی تهران - 1342 ش
🔹لغو حکومت نظامی در تهران، چهار ماه و نیم پس از قیام پانزده خرداد، در زمان نخستوزیری اسدالله علم - 1342 ش
🔹صدور قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره جنگ ايران و عراق - 1361 ش
🔹آغاز عملیات عاشورا 4، در غرب دریاچه امالنعاج در هورالهویزه، توسط دلاور مردان ایران زمین در جریان جنگ تحمیلی - 1364 ش
🔹درگذشت ساموئل خاچیکیان کارگردان، تدوینگر، نویسنده، آهنگساز فیلم و تهیهکننده - 1380 ش
🔹درگذشت فریدون گله کارگردان و فیلمنامهنویس مطرح، از سینماگران مطرح ایران در اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350 - 1384 ش
🔹درگذشت واختانگ نرسی کُرکیا، بازیگر مطرح سینما و تلویزیون - 1385 ش
🔹درگذشت حمید بهرامی احمدی، نماینده مردم رفسنجان و انار در دوره هفتم مجلس شورای اسلامی و استاندار کرمان در اول انقلاب - 1399 ش
🔹درگذشت آرنیکا قائم مقامی، دختر نوجوان 17 ساله در جريان رویدادها و ناآرامیهای سال گذشته در تهران - 1401 ش
🔹روز جهانی توجه به لکنت زبان
🔹اختراع باتری در هلند - 1740 م
حمام حاج داداش که یکی از قدیمی ترین بناهای شهر زنجان می باشد.اين بنا تنها حمام ستون سنگی زنجان می باشد که گنبد اصلی آن بر روی چهار ستون سنگی قرار گرفته است.
این بنا که قدمت آن بطور تقریب به 150 الی 200 سال پیش تخمین زده می شود توسط معماری که منسوب به نام خود حمام می باشد ، بنا شده است. این حمام در وسط بازار زنجان که از دوران صفویه به بعد مرکز داد و ستد و فرهنگ بومی و محلی بوده و این مرکزیت را تا کنون حفظ کرده واقع شده است.
یکی از ویژگیهای خاص کاخ عالی قاپو این است که در هر سو نمایی متفاوت دارد،
به طوری که از جلوی بنا ۲ طبقه، از طرفین ۳ طبقه و از پشت ساختمان ۵ طبقه دیده میشود، ولی در واقع این بنا ۶ طبقه میباشد.
بیشتر دلیلش امنیت بوده ؛
با این نما مشخص نیست شخص در کدوم
طبقه و کجای ساختمان هست ؛
راه پله ها هم باریک هست ؛
در صورت نفوذ نمیشه چند نفری از راه پله ها
هجوم برد و امکان مقابله باهاشون راحت تره!
عقل کمتر ، زور بیشتر!
پادشاهی به شکار می رفت. در همین بین دیوانه ای را دید که کودکان اطرافش را گرفته اند و با او تفریح می کنند. آن دیوانه هم یکی را سنگ می زند، دیگری را ناسزا می گوید. پادشاه فرستاد آن دیوانه را آوردند. او را با خود همراه نموده و مسافتی را طی نمود. در همان اثناء سوالاتی از او می نمود. دیوانه هم به تمام آن سوالات پاسخ های عاقلانه می داد. شاه که از این قضیه بسیار تعجب کرده بود از او پرسید:
" این چه جهت دارد که با من مثل سایر مردم رفتار نمی کنی؟ "
دیوانه گفت:
" قربان! جهتش این است که شما عقلت از من کمتر است و زورت از من زیادتر . می ترسم یک موقع غضبناک شوی و آنگاه فرمان کشتن من را بدهی. از این جهت ناچارم با تو مدارا کنم. "
ميگويند كه در زمان موسی خشکسالی پيش آمد.
آهوان در دشت، خدمت موسی رسيدند كه ما از تشنگی تلف می شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن.
موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود.
خداوند فرمود: موعد آن نرسيده
موسی هم برای آهوان جواب رد آورد.
تا اينكه يكی از آهوان داوطلب شد كه برای صحبت و مناجات بالای كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران می آيد وگرنه اميدی نيست.
آهو به بالای كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد. شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:
دوستانم را خوشحال می كنم و توكل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد
موسي معترض پروردگار شد.
خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود.
هیچوقت نا امید نشويد...
شايد لحظه اخر نتيجه عوض شود، پس مجددا توكل كنيد...
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد🌬✨
🌾ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﮑﻨﺖ ﻭ ﺧﺰﺍﺋﻦ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ، ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﻧﺎ ﺳﭙﺮﺩ ﺗﺎ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺍﺩﺏ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ، ﻭ تاکید نمود که آﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ، ﻫﻢ ﻭ ﻏﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﺻﺮﻑ کند.
ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺯﯾﺮﮎ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﻣﺮﺍ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺸﻮﺩ. ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﻮﯼ.
ﺍﺯ ﺁﻥﺭﻭﺯ ﺑﻪﺑﻌﺪ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺖ. ﭘﺪﺭﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻥ ﭘﺴﺮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺳﺨﺘﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪﻩ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺣﮑﯿﻢ ﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﮐﻨﺪ.
ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﺎﺭ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﺗﺎ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺑﺎﺯ ﺷﻮﺩ.
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﺎ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻋﺎﺯﻡ ﺷﮑﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ که ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺻﯿﺪﯼ ﻣﯽﮔﺸﺘﻨﺪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﻻﺑﻼﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﻃﻮﻃﯽﺍﯼ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺷﺪ، ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﻃﻮﻃﯽ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ.
ﻃﻮﻃﯽ ﺭﺍ ﮔﺮفته ﻭ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
ﺍﮔﺮ ﻃﻮﻃﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺴﺖ ﺩﺭ ﮐﺎﻡ
ﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺩﯾﺪﯼ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻡ
ﭘﺪﺭ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺳﯿﻠﯽ ﻣﺤﮑﻤﯽ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺴﺮ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻣﻬﺮ ﺳﮑﻮﺕ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﮐﺮﺩﻩﺍﯼ؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﮐﻪ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﺎﻧﺪ ﻧﺠﺎﺕ ﯾﺎﻓﺖ، ﺍﮔﺮ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﺸﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﯿﻠﯽ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩﻡ
ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ: ﻫﺮ ﺯﯾﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻭﺳﺖ. ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺮﺥ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ.
#سرخ
#ضرب_المثل
خیاط هم در کوزه افتاد🤍🖇
در روزگار قديم در شهر ري خياطي بود كه دكانش سر راه گورستان بود . وقتي كسي ميمرد و او را به گورستان مي بردند از جلوي دكان خياط مي گذشتند .
يك روز خياط فكر كرد كه هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت كوزه اي به ديوار آويزان كرد و يك مشت سنگ ريزه پهلوي آن گذاشت .
هر وقت از جلوي دكانش جنازه اي را به گورستان مي بردند يك سنگ داخل كوزه مي انداخت و آخر ماه كوزه را خالي مي كرد و سنگها را مي شمرد .
كم كم بقيه دوستانش اين موضوع را فهميدند و برايشان يك سرگرمي شده بود و هر وقت خياط را مي ديدند از او مي پرسيدند چه خبر ؟ خياط مي گفت امروزسه نفر تو كوزه افتادند .
روزها گذشت و خياط هم مرد . يك روز مردي كه از فوت خياط اطلاعي نداشت به دكان او رفت و مغازه را بسته يافت . ازهمسايگان پرسيد : خياط كجاست ؟
همسايه به او گفت : خياط هم در كوزه افتاد .
و اين حرف ضرب المثل شده و وقتي كسي به يك بلائي دچار مي شود كه پيش از آن درباره حرف مي زده ، مي گويند :” خياط در كوزه افتاد ” .
#خیاط
#ضرب_المثل
✳️ روز بزرگداشت #بیهقی، روز پدر نثر فارسی
✔️ روز اول آبان ماه در تقویم ایران به نام تاریخنگار و نویسنده ایرانی ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی نامگذاری شدهاست و هر سال در این روز همایش بینالمللی در زادگاه وی در حارثآباد شهرستان سبزوار از سوی دانشگاه حکیم سبزواری برگزار میشود.
✔️ شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران از سال ۱۴۰۰ روز اول آبان ماه را روز ابوالفضل بیهقی اعلام نمود.