🌿🍀🌿
🔸️فصل هفتمم : صفحه یازدهم :
نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
به سیدمصطفوی گفتم: «با این شلیکها گرا گرفتن و دارند دقیق میزنن. دیگه بسه. چند دقیقهای دست نگه دار و دوباره شروع کن.»
گفت: «بذار آخریش رو بزنم.» داد زد: «یازهرا!»
دیگر دشمن و آنسوی خاکریز را فراموش کرده بودم و نگرانِ اینطرف خاکریز، مصطفوی را خیرهخیره نگاه میکردم. صحنه را با تمام جزئیات دیدم. همانطور که مصطفوی خمپاره را با دو دست گرفته بود و میخواست در لوله بیندازد، خمپارۀ دشمن دقیق روی خمپارۀ او فرود آمد. هر دو خمپاره منفجر شد.
🔸️ پارههای دو خمپاره و خمپارهاندازِ ذوبشده ترکش شد و به بدن مصطفوی نشست. هر دو پایش را قطع کرد و درنهایت، بدن غرق خون او را روی زمین انداخت.
از همین میترسیدم. خودم را سریع به او رساندم و با کمک رفقا پایش را از ران، محکم بستیم تا خونریزیاش کم شود. دیگر برای ترکشهای بیشمار دیگرش، نه فرصتی بود و نه کاری از ما برمیآمد. او را به عقب فرستادیم تا مداوا شود. با وضعیتی که از او دیدم زنده ماندنش محال بود. بعد که پیگیری کردم گفتند: «بله؛ در مسیر بهشهادت رسیده است.»
🔸️تا این خمپارهانداز بود، کمی شرایط خوب بود. پرتابها آنها را به لاک دفاعی برده بود و هنوز جری نشده بودند.
اما بعد از انهدام خمپارهانداز، دشمن، ذوقزده از این صید نابش، جهنمی از آتش برایمان درست کرد.
از ظهر گذشته بود و عصر بهرنگ عصر عاشورا درآمده بود.
خاکی، خونی و دلگیر. نماز ظهرم را خوانده بودم و نماز عصرم مانده بود. دغدغهاش را داشتم قضا نشود.
🔸️ اول خواستم برای نماز به سنگر مسقف بروم، اما وقتی دیدم در آنجا باید نماز را نشسته بخوانم منصرف شدم.
از خاکریز پایین آمدم و همانجا پای خاکریز قامت بستم:
«دو رکعت نماز عصر مسافر میخوانم قربةً الی الله؛ الله اکبر.»
خمپاره پشت خمپاره میآمد. حسی توأمان از دو هجمۀ دشمن را تجربه میکردم و در آنِ واحد در دو جبهه میجنگیدم. یک شیطان لشکر کشیده بود و با بمباران منطقه داشت هجوم میآورد و یک شیطان با هر بمب ذهنم را بمباران میکرد تا توجه و حضور قلبم را سلب کند. سعی کردم استوار بایستم. ترسی از انفجارها به دل راه ندهم و با هیچ خمپارهای نمازم را ناتمام نگذارم. از خودِ نماز مدد گرفتم و حمد و سوره را شروع کردم.
🔸️در همین حال، فرجالله سلگی از برابر دیدگانم رد شد. او تازهداماد بود و حنظلۀ گردان لقب گرفته بود.
ده روز بیشتر از عروسیاش نگذشته بود که خانه را ترک گفته و به جبهه آمده بود.
نگاهم به خاک سجدهگاه بود. ناگهان انفجاری در کنار فرجالله، سرم را بالا آورد. پیش چشمم ترکشی به سر فرجالله خورد.
انگار برگ زرد پاییزی فرود میآید، به زانو افتاد و خیلی آرام سرش را بر زمین گذاشت. هیچکس نزدیکتر از من به او نبود. بدون اینکه نمازم را بشکنم چند قدمی جلو رفتم و به بالینش رسیدم. دستم را که زیر کمرش زدم، بدنش لَخت و بیحال موج خورد. همزمان با سبحانالله و اللهاکبرِ نمازم، سرش را بستم، اما فایدهای نداشت، همان ابتدا جان داده بود. آنقدر زیبا جان داد که دلم را برد.
🔸️در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
ای عروس هنر از بخت شکایت منما
حجلۀ حسن بیارای که داماد آمد
اگر دوربینی داشتم و از او عکس
میگرفتم، زیباییاش مثل شهید حاجامینی ماندگار میشد.
بچهها امان ندادند و پیکر او را به عقب بردند.
🔸️با رفتن او، سلام دادم و نمازی را که با اشاره به رکوع و سجود، پای پیکر فرجالله ادامه داده بودم، به پایان رساندم.
رشتۀ اذکار و رکعات از دستم دررفته بود. خودم هم نفهمیدم چه نمازی خواندم.
اصلاً نمازم درست بود؟ شرط کمال را که حتماً نداشت، در شرط قبولش هم شک داشتم.
بههرحال به دلم نچسبید. برگشتم و دوباره پای خاکریز قامت بستم: «الله اکبر!»
🔸️انگار تمام خمپارههای دنیا در آسمان فاو بود و تمام جاذبۀ زمین در این جاده متمرکز شده بود.
همهجا از انفجار، دود و خاک پر بود. هنوز در حمد و سوره بودم که دوباره خمپارهای دو نفر را در برابر دیدگانم روی زمین انداخت.
چطور میتوانستم بیخیال باشم؟ دوباره بدون اینکه از قبله منحرف شوم، بهسمتشان دویدم و حمد و سوره را ادامه دادم.
چفیهام را باز کردم و ذکر رکوع گفتم. چفیه را پانسمان کردم و ذکر سجود گفتم.
چفیه را گره زدم و حمد و سوره را خواندم.
ادامه دارد.....
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
💔جنگ_تحمیلی
@mahale114
💐⚘💐
🌿🍀🌿
💥قالت فاطمة عليها السلام :
🔸️دَخَلَ إليَّ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه
و آله عِندَ وِلادَتي الحُسَينَ عليه السلام
🔸️ فَناوَلتُهُ إيّاهُ في خِرقةٍ صَفراءَ ،
فَرَمى بِها وَأخَذَ خِرقَةً بَيضاءَ وَلَفَّهُ فيها
💥 ثُمَّ قالَ : خُذيهِ يا فاطِمَةُ فَإنَّهُ امامُ
ابنُ امامٍ أبو الأئِمَّةِ التِسعَةِ
💥، مِن صُلبِهِ ائِمَّةٌ أبرارٌ وَالتّاسِعُ قائِمُهُم .
💥فاطمه عليها السلام فرمود :
🔸️پس از آن كه حسين عليه السلام را به
دنيا آوردم ، رسول خدا صلى الله عليه
و آله نزد من آمد .
🔸️ طفل را در پارچه اى
زرد رنگ، به دست آن حضرت دادم .
💥پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آن
پارچه را دور انداخت و پارچه سفيدى
گرفت و حسين را در آن پيچيد .
💥 آن گاه فرمود : بگيرش اى فاطمه ،
كه او امام است و فرزند امام .
💥 او پدر نُه امام بزرگوارى است كه
از صُلب او به دنيا مى آيند و نُهمين
آنان قائم است .۱
-----------------
۱-كفاية الأثر : 194.
💐⚘💐
🌿🍀🌿
💥پرسش_و_پاسخ_مهدوی
🔸️آیا قبل از ظهور امام زمان «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» کافران از مؤمنان جدا میشوند؟
💥امام باقر «عليهالسلام» فرمود:
🔸️به خدا سوگند حتماً از یکدیگر بازشناخته میشوید!
🔸️ به خدا قسم باید پاکسازی شوید!
🔸️ به خدا قسم حتماً غربال خواهید شد، همانگونه که «زؤان» (دانهای کوچک است که میان گندمها میروید)
از گندم غربال میشود! [1]
🔸️بنابراین خیلی از مردم در دوران غیبت امام عصر «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» از صراط مستقیم منحرف و دچار تردید میگردند و فریب ابلیس و پیروان او را میخورند و از مذاهب و مکاتب انحرافی گوناگونی پیروی میکنند.
🔸️فقط مؤمنان حقیقی که به کتاب خدا و عترت پیامبر «صلياللهعليهوآلهوسلم» تمسک کردهاند، نجات مییابند
و فتنهها و امتحانات آخرالزمان، هیچ خللی در عزم و ارادۀ پولادین آنها ایجاد نمیکند؛
🔸اصولاً شخصیت واقعی انسانها در گذر زمان و در مواقع امتحانات و بلاهای گوناگون، ظاهر و مؤمن یا کافر بودن نیز در مواقع سخت نمایان میشود؛
آن وقت سره از ناسره معلوم میگردد.۱
-------------
1-الغیبة، نعمانی، ص293.
@jamkaran_ir
💐⚘💐
امام زمان «عج» واسطهی فیض عالم.mp3
959.2K
🔸️ امام زمان «عج» واسطهی فیض عالم
💥بیان از حضرت آیةالله مظاهری
🆔 @balagh_ir
💐⚘💐
آیا_انتخاب_امام_و_ولیّ_امر،_توسط (1).mp3
5.07M
🔸️ آیا انتخاب امام و ولیّ امر، توسط شورا و نظر مردم صحیح است؟ (۲)
💥بیان از مرحوم آیةالله میرزا علی فلسفی
🆔 @balagh_ir
💐⚘💐
🌿🍀🌿
💥آیت الله بهجت (رحمت الله علیه ):
فرمودند:
مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عجل الله)،
🔸️دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده
ِو عدم انکار آن حضرت تا ظهور او میباشد؛
🔸️زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیای چند روزه فانی است،
اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید وآخرت و خلود در جهنم است؛
🔸️ لذا حضرت امیر علیهالسلام در لیلةُالمَبیت از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میپرسد:
«أَفِی سَلامَةٍ مِنْ دِینِی؟؛ آیا دین من
سالم خواهد بود؟».۱
----------------------
📚۱-در محضر بهجت، ج۲، ص١٠١
⇝ @Tahzibe_Nafs
⚘💐⚘
14.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥ملاقاتِ جوانِ اعدامی ، با امام زمان
عجل الله تعالی
💐💐
🌾🌾🌾
🔸️جمعه_های_دلتنگی
💥شب دردمند عاشق چه شب دراز باشد
غم دل به دل سراید، پی فاش راز باشد
💥چو خیال دلبرش را، به عیادتش ببیند
همه درد او شود به، همه ناله ساز باشد
💥سپری شده است عمرم، پی وصل آن یگانه
که وصال آن پریوش، همه دم نیاز باشد
💥نظر ار به مهر دارد، همه درد را زداید
چه رسد که لب گشاید، همه دلنواز باشد
💥همه عمر رنج بردم ره وصل او کنم طی
شده طی کتاب عمرم، ره وصل باز باشد
💥غم دل فراز گفتم، مگرش قبول افتد
به قبولی اش گهی چون کُهی سر فراز باشد
💥همه درد من زهجرش، همه ناله ام ز مهرش چه شود که آن سلیمان، نگهش به ناز باشد
💥به امید آنکه آید، سر من به بر بگیرد
دم آخرین خود را، به سرم نماز باشد
💥مخراش ای «ضیایی» دل خود به پنجه غم که امیر دادگستر، شه غم نواز باشد.۱
-----------------
۱-بیان اشعار ازمرحوم آیت الله
دکتر سید عبدالله ضیایی
گیلانی (ره)
💐⚘💐
نهم دی
1 - نهم دی ، قیام اکبر بود
به دل فتنه ، سخت آذر بود
2 - سال هشتاد و هشت طوفانی
اغتشاشات آن چه محشر بود
3 - جنگ احزاب و خندق ثانی
عبدوَد، با علی ، برابر بود
4 - خلق ایران علیه سلطه چیان
خو د بپا خاست ، روز اختر بود
5 - با تجلای لطف حضرت دوست
صف سفیانیان ، نگون سر بود
6 - بار دیگر ، هزارو چهار صدو یک ( 1401 )
اغتشاشات آن قوی تر بود
7 - جنگ ترکیبی هریمن ها
جنگ احزاب «فسق باور » ,بود
8 – لَعَن الله ناصر الباطل ....
حمله ی دیوها سراسر بود
9 - ضد آنان ، علی آل علی
امت حق ، به اذن رهبر بود
10 - خون ایرانیان بجوش آمد
نا امید ی خصم زین در بود
11 - ورنه هر کشوری چنین می دید
دشمنش فاتح و مظفر بود
12 – خلق ما ملت شهیدان اند
کربلا خوی و یار کوثر بود
13 – ای خدا « یار » را عیان فرما
او در این در ، زعیم و افسر
14– ای خدا رهبرم سلامت دار
گو شفیعی به « یار » ، یاور بود۱
-------------
۹ – 10 – 1401 – شفیعی مازندرانی